گنجور

شمارهٔ ۷۹

صبا رسید در او بوی یار نیست چه سود
نسیم سنبل آن گلعذار نیست چه سود
هزارگونه گل اندر بهار گرچه شکفت
چو بوی از گل من در بهار نیست چه سود
مراست از دو جهان اختیار یار ولیک
بدست من چو کنون اختیار نیست چه سود
هزار گونه طرب میکنم ز دردی درد
ولی چو خمر طرب بی خمار نیست چه سود
منم که خاک شدم در ره وفاداری
ولی بخاک من او را گذار نیست چه سود
درون بوته مهرش دلم بسوخت ولی
متاع قلب مرا چون عیار نیست چه سود
بوصل یار امید حسین بسیار است
ولی چو طالع فرخنده یار نیست چه سود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبا رسید در او بوی یار نیست چه سود
نسیم سنبل آن گلعذار نیست چه سود
هوش مصنوعی: نسیمی که می‌وزد هر چه زیبا و خوشبو باشد، اگر بوی محبوبم را نداشته باشد، هیچ فایده‌ای ندارد. چه ارزشی دارد وقتی آن زیبای دل‌انگیز کنارم نیست؟
هزارگونه گل اندر بهار گرچه شکفت
چو بوی از گل من در بهار نیست چه سود
هوش مصنوعی: در بهار، هزار نوع گل شکوفا می‌شود، اما اگر عطر گل من در این میان نباشد، چه فایده‌ای دارد؟
مراست از دو جهان اختیار یار ولیک
بدست من چو کنون اختیار نیست چه سود
هوش مصنوعی: من در این دنیا و آن دنیا تنها به عشق و محبوب خود اختیار دارم، اما اکنون که دیگر اختیاری در دستم نیست، این اختیار چه فایده‌ای دارد؟
هزار گونه طرب میکنم ز دردی درد
ولی چو خمر طرب بی خمار نیست چه سود
هوش مصنوعی: من از درد و رنج خود هزار گونه شادی می‌سازم، اما مانند شراب بی‌نشاط نیست که در پی آن سودی برایم داشته باشد.
منم که خاک شدم در ره وفاداری
ولی بخاک من او را گذار نیست چه سود
هوش مصنوعی: من در راه وفاداری به کسی، به خاک و نابودی رسیدم، اما او حتی به خاک من هم توجهی ندارد. پس به چه دردی می‌خورد؟
درون بوته مهرش دلم بسوخت ولی
متاع قلب مرا چون عیار نیست چه سود
هوش مصنوعی: دل من در عشق او سوخت، اما چون ارزش قلب من به خوبی مشخص نیست، این عشق برایم فایده‌ای ندارد.
بوصل یار امید حسین بسیار است
ولی چو طالع فرخنده یار نیست چه سود
هوش مصنوعی: برای رسیدن به محبوب امیدهای زیادی وجود دارد، اما وقتی سرنوشت خوشی یار را در پی ندارد، چه فایده‌ای دارد؟