شمارهٔ ۴۷
این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است
حال دل از شکن طره خود پرس که او
مو بمو واقف احوال پریشان من است
با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید
زانکه غماز دلم دیده گریان من است
همچو مجنون بجنون شهره شهری شده ام
تا سر زلف خوشت سلسله جنبان من است
بی توام ترک تماشای گلستان نبود
هر کجا چون تو گلی او ز گلستان من است
آسمان گو بنشان شمع شب افروز فلک
ماه رخساره تو شمع شبستان من است
از زر و سیم رخ و اشک توانگر گشتم
تا که گنج غم تو بر دل ویران من است
زان لب همچو نگین و دهن چون خاتم
ملک آفاق چو جمشید بفرمان من است
سالها لاف زدم کان فلانم لیکن
از کرم هیچ نگفتی که حسین آن من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است
هوش مصنوعی: این چه دردی است که از دوری تو بر دل من نشسته و این چه آتش سوزانی است که بر سینهام شعلهور شده است.
حال دل از شکن طره خود پرس که او
مو بمو واقف احوال پریشان من است
هوش مصنوعی: درد دل و نگرانیم را از خود موهایم بپرس، چرا که آنها به خوبی از حال آشفته من باخبرند.
با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید
زانکه غماز دلم دیده گریان من است
هوش مصنوعی: با چشمانی که همیشه از غم پر شدهاند، نمیتوانم درد دلم را پنهان کنم، زیرا چشمانم خود نشاندهنده اندوه درونم هستند.
همچو مجنون بجنون شهره شهری شده ام
تا سر زلف خوشت سلسله جنبان من است
هوش مصنوعی: من به اندازه مجنون، دیوانه و مشهور شدهام؛ چون رشتهای که موهای زیبای تو را در دست دارد، به من ختم میشود.
بی توام ترک تماشای گلستان نبود
هر کجا چون تو گلی او ز گلستان من است
هوش مصنوعی: بی تو، هیچکدام از زیباییهای گلستان برایم جذاب نیست. هر جا که تو مثل گلی وجود داشته باشی، آنجا به نوعی از گلستان من محسوب میشود.
آسمان گو بنشان شمع شب افروز فلک
ماه رخساره تو شمع شبستان من است
هوش مصنوعی: ای آسمان، شمع روشنی بخوان و بر افروز، زیرا ماه تو، روشنی شبهای من است و چهرهات نورانیتر از همهٔ چیزهاست.
از زر و سیم رخ و اشک توانگر گشتم
تا که گنج غم تو بر دل ویران من است
هوش مصنوعی: با زیبایی و ثروت به چهرهام جلوه دادم، اما در واقع، درد عشق تو به قلب ویران من غالب شده است.
زان لب همچو نگین و دهن چون خاتم
ملک آفاق چو جمشید بفرمان من است
هوش مصنوعی: از آن لبها که مانند نگین زیباست و دهنش مانند خاتمی است که نشانگر سلطنت است، همچون جمشید، دنیا به فرمان من است.
سالها لاف زدم کان فلانم لیکن
از کرم هیچ نگفتی که حسین آن من است
هوش مصنوعی: سالها خود را لاف زدم که کسی مهم و بزرگ هستم، اما تو هیچ وقت از روی بزرگواری به من نگفتی که حسین متعلق به من است.