شمارهٔ ۱
ای دور مانده از حرم خاص کبریا
سوی وطن رجوع کن از خطه خطا
در خارزار انس چرا میبری بسر
چون در ریاض انس بسی کرده چرا
بگذر ز دلق کهنه فانی که پیش از این
بر قامت تو دوخته اند از بقا قبا
از کوچه حدوث قدم گر برون نهی
گوید ز پیشگاه قدم حق که مرحبا
بزدای زنگ غیر ز عبرت ز روی دل
کآیینه دل است نظرگاه پادشا
آیینه را ز آه بود تیرگی ولیک
از آه صبح آینه دل برد صفا
کبر و ریا گذار و قدم در طریق نه
تا راه باشدت بسر کوی کبریا
بیگانه شو ز خویش بگرد تنت متن
تا جان شود بحضرت جانانت آشنا
تا کی ضلال تفرقه جویای جمع شو
کز نور جمع ظلمت فرقت شود هبا
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست
هان نفی کن بلای وجود خودت به لا
تا تو بحرف لا نکنی نفی هر دو کون
تو از کجا و منزل الالله از کجا
مقصود هفت چرخی و سلطان هشت خلد
این پنج نوبه کوفته در دار ملک لا
از پنج حس و شش جهت آندم که بگذری
لا در چهار بالش وحدت کشد ترا
عشق است پیشوای تو در راه بیخودی
پس واگریز از خودی و جوی پیشوا
در جان چو سوز عشق نباشد کجا برد
مشکوة دل ز شعله مصباح دین ضیا
آن شهسوار بر سر میدان عاشقی
جولان کند که از همه عالم شود جدا
مهمیز شوق چون بزند بر براق عشق
از سدره نطع سازد و از عرش متکا
از کام عشق بگذر و راه رضا سپر
زیرا که از رضا همه حاجت شود روا
چون تو مراد خویش بدلبر گذاشتی
هر دم هزار گونه مرادت دهد عطا
سیراب شد چنانکه دگر تشنگی ندید
هر کس که راه یافت بسرچشمه رضا
گر آرزوی شاهی ملک رضا کنی
پیوسته باش بنده درگاه مرتضی
سردار دین احمد و سردار دار فضل
سالار اهل ملت و سلطان اصفیا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دور مانده از حرم خاص کبریا
سوی وطن رجوع کن از خطه خطا
هوش مصنوعی: ای کسی که از خانه و مکان مقدس دور افتادهای، به سمت وطن و منزلگاه اصلیات برگرد و از جاده گمراهی و اشتباه دور شو.
در خارزار انس چرا میبری بسر
چون در ریاض انس بسی کرده چرا
هوش مصنوعی: در بیابان پر از خار و خاشاک چرا به سر میبری؟ در حالی که در باغهای پر از محبت و دوستی بسیار جای مناسبی برای زندگی وجود دارد.
بگذر ز دلق کهنه فانی که پیش از این
بر قامت تو دوخته اند از بقا قبا
هوش مصنوعی: به چیزهای کهنه و از مد افتاده اهمیت نده، چرا که آنها از گذشته بر تو پوشیده شدهاند و دیگر دوام و ماندگاری ندارند.
از کوچه حدوث قدم گر برون نهی
گوید ز پیشگاه قدم حق که مرحبا
هوش مصنوعی: اگر قدمت را از کوچه وجود بیرون نهی، قدم حق از پیشگاه تو با کمال احترام خوشامد میگوید.
بزدای زنگ غیر ز عبرت ز روی دل
کآیینه دل است نظرگاه پادشا
هوش مصنوعی: از دل خود زنگارهای بیگانه را پاک کن، چرا که دل مانند آینه است و نقطهی نظر پادشاهی به شمار میآید.
آیینه را ز آه بود تیرگی ولیک
از آه صبح آینه دل برد صفا
هوش مصنوعی: آیینه به خاطر آهها تیره میشود، اما آه صبح باعث میشود که دل مانند آیینه درخشان و پاک شود.
کبر و ریا گذار و قدم در طریق نه
تا راه باشدت بسر کوی کبریا
هوش مصنوعی: تکبر و ریا را کنار بگذار و قدم در مسیر حقیقت بگذار تا به درگاه بزرگ الهی برسی.
بیگانه شو ز خویش بگرد تنت متن
تا جان شود بحضرت جانانت آشنا
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و دستی از تن را کنار بگذار تا جان تو با جان محبوبت آشنا شود.
تا کی ضلال تفرقه جویای جمع شو
کز نور جمع ظلمت فرقت شود هبا
هوش مصنوعی: تا کی به دنبال اختلاف و تفرقه هستی؟ بیایید به سوی اتحاد و جمعیت بشتابیم، زیرا نور اتحاد میتواند تاریکی و جدایی را نابود کند.
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست
هان نفی کن بلای وجود خودت به لا
هوش مصنوعی: در مسیر دوست، وجود داشتن به شکل خیالی، سختیها و مشکلاتی به بار میآورد. پس بهتر است که وجود خود را نپذیری و از آن خلاص شوی.
تا تو بحرف لا نکنی نفی هر دو کون
تو از کجا و منزل الالله از کجا
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به کلمه "نه" نگویی، به کجا و منزلگاه الهی چطور میتوانی آگاهی پیدا کنی؟
مقصود هفت چرخی و سلطان هشت خلد
این پنج نوبه کوفته در دار ملک لا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقامهای معنوی و نظارت بر حیات و موجودات در عالم هستی میپردازد. در آن اشاره شده که هدف نهایی به دست آوردن مقامهایی است که فراتر از زندگی دنیوی و مادی هستند. اشاره به "هفت چرخی" و "سلطان هشت خلد" به موقعیتهای عمیقتر و بالاتر در عالم روح و معنویت اشاره دارد و به نوعی کسب معرفت و نیل به حقیقت را هدف قرار میدهد. پنج نوبه هم به زمانها یا مراحل مختلفی اشاره دارد که در تطورات شخصیت انسان در مسیر رسیدن به این مقامات تاثیرگذار هستند. در نهایت، بیانگر این است که همه این مراحل و تلاشها در راستای دستیابی به حکومتی معنوی و والاتر در هستی است.
از پنج حس و شش جهت آندم که بگذری
لا در چهار بالش وحدت کشد ترا
هوش مصنوعی: زمانی که از پنج حس و شش جهت فراتر بروی، در آن لحظه، در چهار بال وحدت تو را به خود میگیرد.
عشق است پیشوای تو در راه بیخودی
پس واگریز از خودی و جوی پیشوا
هوش مصنوعی: عشق مضامین زندگی تو را هدایت میکند و اگر میخواهی در این مسیر گام برداری، باید از خودخواهی دوری کنی و به سمت عشق حرکت کنی.
در جان چو سوز عشق نباشد کجا برد
مشکوة دل ز شعله مصباح دین ضیا
هوش مصنوعی: اگر در دل وجود عشق و محبت نباشد، دیگر چگونه میتواند روشنایی و نور ایمان مانند شعلهای از چراغ، دل را روشن کند؟
آن شهسوار بر سر میدان عاشقی
جولان کند که از همه عالم شود جدا
هوش مصنوعی: آن کسی که در میدان عشق باید به باجناقهای دیگر خود را نشان بدهد و جلوه کند، باید از همه چیز و همه دنیا جدا شود و تنها به عشق خود بپردازد.
مهمیز شوق چون بزند بر براق عشق
از سدره نطع سازد و از عرش متکا
هوش مصنوعی: وقتی اشتیاق مانند مهمیز به حرکت درآید، عشق همچون اسب تندرو به پرواز درمیآید و از درخت سدر تختی برای آرامش و استراحت فراهم میکند و از عرش آسمان بالشتی فراهم میسازد.
از کام عشق بگذر و راه رضا سپر
زیرا که از رضا همه حاجت شود روا
هوش مصنوعی: از خواستههای عشق بگذر و به رضایت دیگران توجه کن؛ زیرا با رضایت، تمام نیازها برآورده خواهد شد.
چون تو مراد خویش بدلبر گذاشتی
هر دم هزار گونه مرادت دهد عطا
هوش مصنوعی: وقتی تو خواستهات را به معشوق سپردی، هر لحظه هزاران نعمت و خواستهات را به تو خواهد بخشید.
سیراب شد چنانکه دگر تشنگی ندید
هر کس که راه یافت بسرچشمه رضا
هوش مصنوعی: هر کسی که به سرچشمهی رضایت و خوشنودی رسید، به قدری از آن سیراب شد که دیگر احساس تشنگی نکرد.
گر آرزوی شاهی ملک رضا کنی
پیوسته باش بنده درگاه مرتضی
هوش مصنوعی: اگر به آرزوی سلطنت و خوشبختی میخواهی برسی، همواره باید به خدمت و وفاداری در درگاه امام رضا ادامه دهی.
سردار دین احمد و سردار دار فضل
سالار اهل ملت و سلطان اصفیا
هوش مصنوعی: سرداران بزرگ دین و علم، پیشوای مردم و فرمانروای نیکان.