گنجور

شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین

ای وجودت به ذات خود قایم
ذات پاک تو قایم و دایم
اول و آخر و قدیم و عظیم
خالق و رازق و کریم و رحیم
ظاهر و باطن و غفور و ودود
قادر و کاینات را معبود
حی و قیوم و مبدع اشیا
ای ز فیض تو شبنمی دریا
واحد بی شریک و همتایی
عقل بخشی و دین و دانایی
می نماید به بندگان سعید
فضل و تأیید تو ره توحید
یافت از لا اله الا الله
جان ز ظلمت به نور وحدت راه
بتی بر ره نظر نگذاشت
نقشهای خیال را برداشت
چون ز بت پاک کرد ره را لا
شد به الله رهنمون الا
لا والا به رهبری یارند
گرچه با هم مخالفت دارند
کرم حق چو می کند احسان
میشود حرفه رهبر انسان
گرچه احسان حق فراوان است
بهترین نور عقل و ایمان است
ای دل از نور حکمتت بینا
آگه از سر جاهدوا فینا
جسم را قدرت تو جان داده
عقل ره بین کاردان داده
تن توانا ز جان و جان از عقل
عقل از ایمان ز توست این همه فضل
نور ایمان چو شمع جان آمد
لفظ توحید بر زبان آمد
ای به حکمت زمدرکات حواس
علم معقول را نهاده اساس
حس رساند به عقل و ماند باز
نیست از صورتش مجال جواز
داده ای عقل را تو دانایی
نفسها را از و توانایی
می نماید به نوع انسان راه
وز فنون حکم کند آگاه
مرشد عالم معانی اوست
مخبر از آب زندگانی اوست
می رود پیش و ره روان با او
ذکرشان لا اله الا هو
تا به جایی رسند کز انوار
خیره گردد عقول را ابصار
انبیایی که ره نمایانند
با صفات تو آشنایانند
بندگی را همه کمر بسته
دیده از ما سیواک بر بسته
می کنی ره نمای راه روان
چون خرد باز ماند از طیران
عقل مرغی ست فکر بال و پرش
هست از آن سوی آسمان گذرش
الیک اصحاب وحی خود دگرند
کز مقامات عقل می گذرند
انبیا از تو یافتند این سیر
به عزازیل کی رسد آنا خیر
خاکیان را شرف تو بخشیدی
این طرف و آن طرف تو بخشیدی
چون زنورت منور آمد خاک
شد کثیفی لطیفتر ز افلاک
به گروهی ز خاکیان شریف
دادی از علم و معرفت تشریف
قربتی یافتند از حضرت
که باران می برد ملک غیرت
چون که ای قریب بشنیدند
خویش را از مقربان دیدند
با تو لفظ خطاب میگویند
و آنچه می باید از تو می جویند
باز در عزتت چو می نگرند
خویش را نیک دور می شمرند
او و هوا بر زبان همی رانند
ادب خود درین همی دانند
گاه او گه تو گوی ای ذاکر
زان که هم باطن است و هم ظاهر
اوست موجود جاودان باقی
وز وجودش جهان جان باقی
هستی ممکنات ازو پیدا
گشت چون نقش موج بر دریا
نقش این موجهای هست نمای
قایم آمد به بحر موج افزای
او تواند به خاک جان دادن
دانش و لهجه و بیان دادن
صورت جان نماید از بدنی
آب حیوان گشاید از دهنی
قطره آب کاصل انسان است
مظهر لطف صنع یزدان است
مبدعی عالمی توانایی
که ز یک قطره ساخت دریایی
مبدع الروح منشیء الانسان
مظهر العلم فیه والعرفان
پرورش داده حکمتش جان را
نعمتش نوعهای حیوان را
نعمت آرزو چو داد به ما
گشت از ان قدر نعمتش پیدا
آرزو شد خلاصه نعمش
داد بی آرزو به ما گرمش
چون توان کرد شکر این نعمت
گشته پیدا ز قدرت و حکمت
عاجز آمد روان بیننده
از آفرینها بر آفریننده
غایت ذکر ره روان یاهوست
صوت و حرف بشرنه لایق اوست
زین نمط نیک کرده است بیان
به یکی بیت بی نظیر جهان
الا وهو زان سرای روزبهی
باز گشتند جیب و کیسه تهی
که شناسد خدای را جز او
وجهه ما رآه الا هو
عقل نورش چو بر نمی تابد
حس جمالش چگونه در یابد
از جلالش نشان نداد کسی
پرتوی از جمال اوست بسی
ای خردمند کردگار پرست
به خردچون رسید و چون هست
عقل کل شبنمی ز بحر قدم
زنده جانها به فیض آن شبنم
کاینات از صفات او خبری ست
صبحدم ز آفتاب او اثری ست
عقل کل نکته یی ست از سخنش
نفس گل میوهبی ست از چمنش
نه دل از ذات او نشان دارد
نه به خود هرگز این گمان دارد
آفرید آفریدگار حکیم
هشت گردون میان عرش عظیم
و آفریده ست کل ما فیها
حیر العقل صنع بانیها
هست ممکن که صدهزار جهان
باشد او را ز عقل و دیده نهان
کی بدان عقل کس بیابد راه
علم او ره برد تعالی الله
هست آثار قدرتش زان بیش
که کند فهم عقل دور اندیش
کشتی فکر مردم دانا
کی رسد با کنار ازین دریا
پیش دریای حکمت یزدان
قطره یی نیست دانش انسان
وین قدر نیز هم فراوان است
شکر فضلش نه حد انسان است
عجز از شکر نعمتش شکر است
عاجز ان را ز شکر این عذر است
شکر او هست نعمت وافر
شکر آن واجب است بر شاکر
پس نباید نهایتی پیدا
شکر انعامهای منعیم را
جان ما را ز عشق جانی هست
نه زبان نیز هم بیانی هست
سخنی بی حروف و بی آواز
واصف بی نیاز بنده نواز
گر معین است از کلام تمام
قاصر آمد ز وصف نوالا نعام
محسن محسن آفرین است او
برتر از وصف آفرین است او
ره به علمش نیافته ست کسی
گرچه تقریر می کنند بسی
وصف ادراک خویش می گویند
همه دورند از آنچه می جویند
لیس شیی کمثله میخوان
جان به توحید زنده می گردان
اهل توحید جمله میدانند
که خداوند هست بی مانند
در مثالی اگر خردمندی
ره نمایی کند به فرزندی
یا به شخصی که از جهان صور
نکند عقل او ز ضعف گذر
تا ز صورت برد به معنی راه
شود از سر این سخن آگاه
کی بود زان سخن غرض تشبیه
مذهب عقل نیست جز تنزیه
آدمی ز آفتاب و از دریا
عظمت دید و فیض و نور وعطا
ننگ چشم ضعیف کاین همه دید
حیرت آمد درو ز ضعف پدید
گفت بهر خدای عز و جل
درصور مثل این دو نیست مثل
هست این عذر اهل همت پست
خنک آن جان که زین خیال بجست
به که نام مثال خود نبریم
وز خیال و مثال درگذریم
ره به او چون نیافته ست خیال
می کند بت پرستیی به مثال
عزتش خود مجال آن ندهد
وهم ما را که گام پیش نهد
باز جان در هوای او پرواز
کرد و از عجز سرنگون شد باز
عقل در راه او رسیده به جان
نام دانسته و ندیده نشان
گر شود کاینات جمله زبان
می کند تا ابد همیشه بیان
وصف ذاتت که هست نامحصور
عاقبت معترف شود به قصور
چون سخن را به بن رسانیدم
نطق را عاجز از بیان دیدم
غایتم حیرت است و خاموشی
شستن تخته و فراموشی
ای منزه ز هرچه ما دانیم
وی مقدس زهرچه ما خوانیم
ای تن مازخاک بخشیده
خاک را جان پاک بخشیده
خاکیان را زبان تو بخشیدی
عقل و فهم و بیان تو بخشیدی
تا به ذکرت گشاده اند زبان
ذکرشان پر ز عطر کرده دهان
هریکی را به حد خودذکریست
لایق فهم خویشتن فکری ست
هر یک از عجز می زند نفسی
کی بود لایق تو وصف کسی
کوزه یی چون زنند در دریا
قلقلی زان می شود پیدا
قلقلش وصف سینه خویش است
شرح بحر محیط از ان بیش است
وای بر واصفان ز گویایی
گر تو بر ناطقان نبخشایی
بخش یا ذا الجلال والاکرام
گنه بنده ضعیف همام
رحمتی کن برو و یارانش
عفو کن با گناه کارانش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای وجودت به ذات خود قایم
ذات پاک تو قایم و دایم
هوش مصنوعی: وجود تو به حقیقت خود پایدار است و ذات پاک تو همیشه و در هر زمانی ثابت و برقرار است.
اول و آخر و قدیم و عظیم
خالق و رازق و کریم و رحیم
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و قدیم که در آغاز و انجام همه چیز حضور دارد و همواره بخشنده و مهربان است.
ظاهر و باطن و غفور و ودود
قادر و کاینات را معبود
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن به معنای چیزی است که در دنیا دیده می‌شود و چیزی که در دل و درونیات وجود دارد. غفور و ودود صفات خداوند است، که به معنای بخشنده و دوستدار تعبیر می‌شود. قادر به معنای توانایی و قدرت است و کاینات به تمامی موجودات و جهان اشاره دارد. در حقیقت، این جمله به یگانگی و عظمت خداوند در تمام جلوه‌های عالم اشاره دارد.
حی و قیوم و مبدع اشیا
ای ز فیض تو شبنمی دریا
هوش مصنوعی: ای خدای زنده و همیشه پایدار، خالق تمام موجودات! از لطف و کرامت تو، همچون شبنمی که دریا را زینت می‌بخشد، بهره‌مند هستیم.
واحد بی شریک و همتایی
عقل بخشی و دین و دانایی
هوش مصنوعی: خداوندی که یگانه و بی‌همتاست، منبعی از خرد، دین، و دانش به بشر می‌بخشد.
می نماید به بندگان سعید
فضل و تأیید تو ره توحید
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که خداوند به بندگان خوشبختش نعمت و لطف می‌دهد و آنها را به مسیر یکتاپرستی هدایت می‌کند.
یافت از لا اله الا الله
جان ز ظلمت به نور وحدت راه
هوش مصنوعی: با ذکر نام خدا، انسان از تاریکی به روشنایی و اتحاد نائل می‌شود.
بتی بر ره نظر نگذاشت
نقشهای خیال را برداشت
هوش مصنوعی: هیچ نشانه‌ای از زیبایی یا آرزوها در مسیر دیده نشد، و تصورات و خیالات در ذهن فروریخت.
چون ز بت پاک کرد ره را لا
شد به الله رهنمون الا
هوش مصنوعی: وقتی انسانی از انحرافات و بت‌پرستی پاک شود و به سمت پاکی حرکت کند، به راه الهی هدایت می‌شود و هیچ راهی جز راه خدا برایش باقی نمی‌ماند.
لا والا به رهبری یارند
گرچه با هم مخالفت دارند
هوش مصنوعی: اگرچه برخی ممکن است با هم اختلاف نظر داشته باشند، اما در نهایت هدایت و رهبری به دست یاران و دوستان واقعی است.
کرم حق چو می کند احسان
میشود حرفه رهبر انسان
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند با رحمت و لطف خود به بندگانش احسان می‌کند، آن بندگان سزاوار هدایت و رهبری می‌شوند.
گرچه احسان حق فراوان است
بهترین نور عقل و ایمان است
هوش مصنوعی: هرچند که لطف و خوبی‌های خدا بسیار زیاد است، اما بهترین راهنما و روشنایی برای انسان، عقل و ایمان اوست.
ای دل از نور حکمتت بینا
آگه از سر جاهدوا فینا
هوش مصنوعی: ای دل، با نور حکمت خود بینا و آگاه باش، بر روی کوشش‌تان در مسیر ما تمرکز کنید.
جسم را قدرت تو جان داده
عقل ره بین کاردان داده
هوش مصنوعی: بدن انسان به وسیله‌ی قدرت تو زنده شده و عقل به او فهم و آگاهی داده است تا در کارها و تصمیم‌گیری‌هایش درست و کارآمد عمل کند.
تن توانا ز جان و جان از عقل
عقل از ایمان ز توست این همه فضل
هوش مصنوعی: بدن تو از روح شکل گرفته و روح از عقل نشأت می‌گیرد و عقل نیز نتیجه ایمان است. تمام این نعمت‌ها و فضایل به تو بستگی دارد.
نور ایمان چو شمع جان آمد
لفظ توحید بر زبان آمد
هوش مصنوعی: نور ایمان همچون شعله‌ای در درون جان می‌درخشد و کلمه توحید به زبان جاری می‌شود.
ای به حکمت زمدرکات حواس
علم معقول را نهاده اساس
هوش مصنوعی: ای کسی که از روی حکمت و درک عمیق، اساس علم معقول را بر پایهٔ تجربیات حسی بنا نهاده‌ای.
حس رساند به عقل و ماند باز
نیست از صورتش مجال جواز
هوش مصنوعی: احساس به عقل رسید و نتوانست از شکل او جدا شود.
داده ای عقل را تو دانایی
نفسها را از و توانایی
هوش مصنوعی: تو به عقل و خرد عطا کرده‌ای، همچنین نفس‌های آگاه را از توصیف و صلاحیت توانسته‌ای.
می نماید به نوع انسان راه
وز فنون حکم کند آگاه
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که نوع انسان چگونگی مسیر خود را می‌شناسد و با آگاهی از فنون و مهارت‌ها، می‌تواند در زندگی به درستی عمل کند.
مرشد عالم معانی اوست
مخبر از آب زندگانی اوست
هوش مصنوعی: رهبر و راهنمای دنیای معنی‌ها اوست و او از حقیقت زندگی آگاه است.
می رود پیش و ره روان با او
ذکرشان لا اله الا هو
هوش مصنوعی: او به سمت جلو می‌رود و در مسیرش، افرادی با او هستند که مدام ذکر می‌گویند: "جز خداوندی نیست."
تا به جایی رسند کز انوار
خیره گردد عقول را ابصار
هوش مصنوعی: تا جایی پیش می‌روند که از تابش نورها، عقل‌ها حیران و گیج می‌شوند.
انبیایی که ره نمایانند
با صفات تو آشنایانند
هوش مصنوعی: پیامبران که هدایتگر هستند، با ویژگی‌ها و صفات تو کاملاً آشنا هستند.
بندگی را همه کمر بسته
دیده از ما سیواک بر بسته
هوش مصنوعی: همه کسانی که به خدمت و بندگی مشغولند، خود را تماماً آماده نشان داده‌اند، اما ما به دلیل زنجیرهایی که بر گردن داریم، نمی‌توانیم به درستی خدمت کنیم.
می کنی ره نمای راه روان
چون خرد باز ماند از طیران
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی دچار سردرگمی و ناتوانی در تصمیم‌گیری شدی، به یاد داشته باش که می‌توانی از راهنمایی‌های پیرامونت استفاده کنی. همان‌طور که عقل و خرد انسان گاهی نمی‌تواند او را در پرواز و پیشرفت یاری کند، پس باید به جستجوی نشانه‌ها و راهنماهایی بپردازی که تو را در این راه یاری می‌دهند.
عقل مرغی ست فکر بال و پرش
هست از آن سوی آسمان گذرش
هوش مصنوعی: عقل مانند پرنده‌ای است که توانایی پرواز و فکر کردن را دارد، اما برای پرواز به سرزمین‌های دوردست و ناشناخته نیاز به شجاعت و اختیار دارد.
الیک اصحاب وحی خود دگرند
کز مقامات عقل می گذرند
هوش مصنوعی: این دوستان وحی به مقاماتی دست یافته‌اند که از حدود عقل و تفکر ما فراتر می‌رود.
انبیا از تو یافتند این سیر
به عزازیل کی رسد آنا خیر
هوش مصنوعی: پیامبران از تو این مسیر را آموختند، پس چگونه ممکن است که در این حرکت به مقام عزازیل برسند، که این خوب نیست.
خاکیان را شرف تو بخشیدی
این طرف و آن طرف تو بخشیدی
هوش مصنوعی: تو به خاکیان عزت و شرف عطا کردی و در همه جا، از تو نیکی و خوبی ساطع است.
چون زنورت منور آمد خاک
شد کثیفی لطیفتر ز افلاک
هوش مصنوعی: وقتی وجودت با نور روشن شد، خاکی که در آن هستیم، به اندازه‌ای پاک و لطیف می‌شود که از آسمان‌ها هم لطیف‌تر است.
به گروهی ز خاکیان شریف
دادی از علم و معرفت تشریف
هوش مصنوعی: به بعضی از انسان‌های بزرگ و بااخلاق، جایگاه و احترامی بخشیده‌ای به خاطر دانش و شناختی که دارند.
قربتی یافتند از حضرت
که باران می برد ملک غیرت
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به نزدیکی و ارتباطی است که از سوی یک شخصیت یا مقام بلندمرتبه برقرار می‌شود. این نزدیکی به قدری تاثیرگذار و شگفت‌آور است که حتی بر احساسات و غرور دیگران تأثیر می‌گذارد و بارانی از فشارها و احساسات مختلف را به همراه می‌آورد. به عبارت دیگر، این ارتباط به قدری قدرتمند است که می‌تواند تغییرات عمیقی در رفتار و روحیه افراد ایجاد کند.
چون که ای قریب بشنیدند
خویش را از مقربان دیدند
هوش مصنوعی: وقتی که ای نزدیک (دوست یا معشوق) خود را از نزدیکان و کسانی که در مقام بالاتر هستند، مشاهده کردند.
با تو لفظ خطاب میگویند
و آنچه می باید از تو می جویند
هوش مصنوعی: با تو به زبان احترام و محبت صحبت می‌کنند و از تو چیزهایی را درخواست می‌کنند که باید از تو بخواهند.
باز در عزتت چو می نگرند
خویش را نیک دور می شمرند
هوش مصنوعی: وقتی دیگران به عظمت تو نگاه می‌کنند، خود را در مقایسه با تو بزرگ و ارزشمند احساس می‌کنند.
او و هوا بر زبان همی رانند
ادب خود درین همی دانند
هوش مصنوعی: او و محبوبش با ناز و لطافت صحبت می‌کنند و هر کدام می‌دانند که باید در این گفتگو آداب و نزاکت را رعایت کنند.
گاه او گه تو گوی ای ذاکر
زان که هم باطن است و هم ظاهر
هوش مصنوعی: گاهی او و گاهی تو صحبت کن ای یادآور، زیرا که هم درون و هم بیرون یکسان است.
اوست موجود جاودان باقی
وز وجودش جهان جان باقی
هوش مصنوعی: او تنها موجود همیشه پایدار است و از وجود او جهان و جان انسان‌ها نیز دوام دارد.
هستی ممکنات ازو پیدا
گشت چون نقش موج بر دریا
هوش مصنوعی: هستی موجودات از او آشکار شد، مانند تصویری که بر روی آب دریا ایجاد می‌شود.
نقش این موجهای هست نمای
قایم آمد به بحر موج افزای
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی است که در آن موج‌ها به طور نمادین به دنبال تحقق و ظهور هیجانات و احساسات در دریا هستند. به شکلی که این موج‌های بی‌پایان و رو به افزایش، نشان‌دهنده تجلی و نمود زندگی و احساسات در دریا به حساب می‌آیند.
او تواند به خاک جان دادن
دانش و لهجه و بیان دادن
هوش مصنوعی: او می‌تواند با علم و زبان و بیان خود، جانش را به خاک بدهد.
صورت جان نماید از بدنی
آب حیوان گشاید از دهنی
هوش مصنوعی: چهره روح از بدن آشکار می‌شود و آب حیات از دهان جاری می‌گردد.
قطره آب کاصل انسان است
مظهر لطف صنع یزدان است
هوش مصنوعی: قطره آب نشان‌دهنده انسان و نمایان‌گر بخشش و مهربانی خداوند است.
مبدعی عالمی توانایی
که ز یک قطره ساخت دریایی
هوش مصنوعی: خالق توانا و بزرگی وجود دارد که از یک قطره، دریایی بزرگ و بی‌پایان می‌سازد.
مبدع الروح منشیء الانسان
مظهر العلم فیه والعرفان
هوش مصنوعی: خالق روح و ایجادکننده انسان، نمادی از دانش و شناخت در وجود اوست.
پرورش داده حکمتش جان را
نعمتش نوعهای حیوان را
هوش مصنوعی: حکمت انسان باعث رشد روح و جان او می‌شود و این نعمت باعث تنوع در انواع حیوانات می‌گردد.
نعمت آرزو چو داد به ما
گشت از ان قدر نعمتش پیدا
هوش مصنوعی: وقتی نعمت آرزو به ما عطا شد، به همان اندازه نعمتش آشکار گشت.
آرزو شد خلاصه نعمش
داد بی آرزو به ما گرمش
هوش مصنوعی: آرزو به ما آرامش و خوشی می‌دهد و بی‌نیازی از آرزو، به ما گرمی و لذت زندگی را هدیه می‌کند.
چون توان کرد شکر این نعمت
گشته پیدا ز قدرت و حکمت
هوش مصنوعی: وقتی شخصی بتواند شکرگزاری کند و نعمت‌های زندگی‌اش را بشناسد، نشان‌دهنده‌ی قدرت و حکمت خداوند است که این نعمت‌ها را برای او فراهم کرده است.
عاجز آمد روان بیننده
از آفرینها بر آفریننده
هوش مصنوعی: روح ناظر از مشاهده آفرینش‌ها و زیبایی‌های آنچنان حیرت‌زده و ناتوان می‌شود که نمی‌تواند خالق این آفرینش‌ها را توصیف کند.
غایت ذکر ره روان یاهوست
صوت و حرف بشرنه لایق اوست
هوش مصنوعی: هدف اصلی ذکر و یادآوری در مسیر معنوی، رسیدن به خداوند است، چون سخن و بیان انسان به هیچ وجه در شأن او نیست.
زین نمط نیک کرده است بیان
به یکی بیت بی نظیر جهان
هوش مصنوعی: این شعر از زیبایی و فخر یک بیت سخن می‌گوید که در نوع خود بی‌نظیر و حائز اهمیت است. شاعر اشاره می‌کند که با استفاده از این بیان خوب، پیام یا احساسی ویژه منتقل شده است که قابل مقایسه با هیچ‌چیز دیگری نیست.
الا وهو زان سرای روزبهی
باز گشتند جیب و کیسه تهی
هوش مصنوعی: این شعر به حالتی اشاره دارد که افراد به خانه یا مکانی بازمی‌گردند، اما دست خالی و بدون دارایی هستند. در واقع، آن‌ها به جایی برمی‌گردند که قبلاً خوشی‌ها و ثروت‌هایی داشته‌اند و اکنون چیزی ندارند. این وضعیت نمایانگر ناامیدی و کمبود است.
که شناسد خدای را جز او
وجهه ما رآه الا هو
هوش مصنوعی: کسی جز او، خدا را نمی‌شناسد و هیچ راهی به سوی ما جز او وجود ندارد.
عقل نورش چو بر نمی تابد
حس جمالش چگونه در یابد
هوش مصنوعی: وقتی عقل نور خود را نتابد، چگونه می‌تواند زیبایی را درک کند؟
از جلالش نشان نداد کسی
پرتوی از جمال اوست بسی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از بزرگی و عظمت او نتوانسته است ذره‌ای از زیبایی‌هایش را نشان دهد.
ای خردمند کردگار پرست
به خردچون رسید و چون هست
هوش مصنوعی: ای خردمند، پروردگار را بپرست، زیرا به درستی که درک و فهم انسان به خردش بستگی دارد و حقیقتی را نشان می‌دهد که او چگونه است.
عقل کل شبنمی ز بحر قدم
زنده جانها به فیض آن شبنم
هوش مصنوعی: عقل کل مانند شبنم است که از دریا می‌بارد و زندگی بخش جان‌ها می‌باشد. این شبنم به خاطر فیض و لطفی که دارد، حیات را به موجودات می‌بخشد.
کاینات از صفات او خبری ست
صبحدم ز آفتاب او اثری ست
هوش مصنوعی: این دنیا نشانه‌هایی از ویژگی‌های اوست و صبح روشنایی آن، نشانه‌ای از خورشید اوست.
عقل کل نکته یی ست از سخنش
نفس گل میوهبی ست از چمنش
هوش مصنوعی: عقل به نوعی به نکته‌ای اشاره دارد که از کلام او استخراج می‌شود و نفس او شبیه میوه‌ای است که از گل چمن می‌روید.
نه دل از ذات او نشان دارد
نه به خود هرگز این گمان دارد
هوش مصنوعی: نه دل هیچ نشانه‌ای از ذات او دارد و نه هرگز به خود چنین گمانی می‌برد.
آفرید آفریدگار حکیم
هشت گردون میان عرش عظیم
هوش مصنوعی: خالق حکیم، هشت فضا را در میان عرش بزرگ و باشکوه آفریده است.
و آفریده ست کل ما فیها
حیر العقل صنع بانیها
هوش مصنوعی: کل آنچه در این جهان وجود دارد، به گونه‌ای حیرت‌انگیز و شگفت‌آور آفریده شده است و این خلاقیت نشان از توانایی و هنر سازنده‌اش دارد.
هست ممکن که صدهزار جهان
باشد او را ز عقل و دیده نهان
هوش مصنوعی: ممکن است او دارای صدها هزار دنیا باشد، اما از چشمان ما و عقل ما پنهان است.
کی بدان عقل کس بیابد راه
علم او ره برد تعالی الله
هوش مصنوعی: فقط کسی که دارای عقل است می‌تواند به راه علم دست یابد و این مسیر او را به عظمت خداوند هدایت می‌کند.
هست آثار قدرتش زان بیش
که کند فهم عقل دور اندیش
هوش مصنوعی: آثار توانایی او به اندازه‌ای زیاد است که عقل دوراندیش نیز نمی‌تواند به راحتی آن را درک کند.
کشتی فکر مردم دانا
کی رسد با کنار ازین دریا
هوش مصنوعی: کشتی اندیشه‌ی افراد باهوش چه زمانی می‌تواند به ساحل این دریا برسد؟
پیش دریای حکمت یزدان
قطره یی نیست دانش انسان
هوش مصنوعی: در برابر دریای بیکران حکمت خداوند، دانش انسان فقط به اندازه یک قطره است.
وین قدر نیز هم فراوان است
شکر فضلش نه حد انسان است
هوش مصنوعی: این میزان هم بسیار زیاد است، چرا که نعمت‌های او فراتر از توانایی‌های بشری است.
عجز از شکر نعمتش شکر است
عاجز ان را ز شکر این عذر است
هوش مصنوعی: ناتوانی در شکرگزاری از نعمت‌های او به خودی خود نوعی شکرگزاری است؛ چون کسی که نمی‌تواند از نعمت‌ها به خوبی قدردانی کند، به خاطر ناتوانی‌اش، عذری دارد.
شکر او هست نعمت وافر
شکر آن واجب است بر شاکر
هوش مصنوعی: سپاسگزاری از خداوند که خود، نعمت‌های فراوانی را عطا کرده است، امری ضروری و واجب بر کسی است که از این نعمت‌ها بهره‌مند شده است.
پس نباید نهایتی پیدا
شکر انعامهای منعیم را
هوش مصنوعی: پس نباید شکرگزاری برای نعمت‌های بی‌شمار ما پایان پیدا کند.
جان ما را ز عشق جانی هست
نه زبان نیز هم بیانی هست
هوش مصنوعی: عشق جان ما را زنده می‌کند و تنها گفتار و بیان نیست که این احساس را منتقل کند.
سخنی بی حروف و بی آواز
واصف بی نیاز بنده نواز
هوش مصنوعی: صحبتی است که بدون کلمات و صدا وجود دارد و وصفی است که نیاز به هیچ چیز ندارد و به انسان مهربانی می‌کند.
گر معین است از کلام تمام
قاصر آمد ز وصف نوالا نعام
هوش مصنوعی: اگر معلوم است از گفتار، تمام با وصف بخشش و نعمت‌ها ناتوان است.
محسن محسن آفرین است او
برتر از وصف آفرین است او
هوش مصنوعی: محسن، انسان قابل ستایشی است و او فراتر از آن است که با کلمات توصیف شود.
ره به علمش نیافته ست کسی
گرچه تقریر می کنند بسی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به حقیقت علم و دانش دست نیافته است، هرچند که درباره‌اش سخنرانی‌ها و حرف‌های زیادی مطرح می‌شود.
وصف ادراک خویش می گویند
همه دورند از آنچه می جویند
هوش مصنوعی: آدم‌ها در توصیف شناخت خود سخن می‌گویند، اما در حقیقت همه از آنچه که به دنبال آن هستند، دورند.
لیس شیی کمثله میخوان
جان به توحید زنده می گردان
هوش مصنوعی: هیچ چیزی مانند او نیست و جان را به سوی توحید زنده می‌کند.
اهل توحید جمله میدانند
که خداوند هست بی مانند
هوش مصنوعی: تمام کسانی که به یکتایی خداوند ایمان دارند، می‌دانند که خداوند بی‌همتا و بی‌نظیر است.
در مثالی اگر خردمندی
ره نمایی کند به فرزندی
هوش مصنوعی: اگر فردی عاقل و دانا راهی را به یک جوان یا فرزندش نشان دهد، به او کمک کرده و به او راهنمایی کرده است.
یا به شخصی که از جهان صور
نکند عقل او ز ضعف گذر
هوش مصنوعی: شخصی که به دلیل ناتوانی و ضعف خود، نتواند به درستی از دنیای مادی استفاده کند.
تا ز صورت برد به معنی راه
شود از سر این سخن آگاه
هوش مصنوعی: تا زمانی که از ظواهر دل بکند و به معنای واقعی دست یابد، از محتوای این کلام آگاه خواهد شد.
کی بود زان سخن غرض تشبیه
مذهب عقل نیست جز تنزیه
هوش مصنوعی: مقصود از این سخن، تشبیه مذهب به عقل نیست، بلکه تنها بیان پاکی و خلوص آن است.
آدمی ز آفتاب و از دریا
عظمت دید و فیض و نور وعطا
هوش مصنوعی: انسان از آفتاب و دریا عظمت، برکت، نور و نعمت‌ها را مشاهده می‌کند.
ننگ چشم ضعیف کاین همه دید
حیرت آمد درو ز ضعف پدید
هوش مصنوعی: ننگ و عیب به چشمی که از ضعف و ناتوانی، این همه چیزهای عجیب و غریب را می‌بیند و باعث حیرت می‌شود، می‌خورد.
گفت بهر خدای عز و جل
درصور مثل این دو نیست مثل
هوش مصنوعی: گفت برای خداوند بزرگ و بی‌همتا، در دنیا مانند این دو وجود ندارد.
هست این عذر اهل همت پست
خنک آن جان که زین خیال بجست
هوش مصنوعی: عذر و بهانه‌گیری افراد کم‌همت در مقابل تلاش و تلاشگران، بی‌ارزش است. انسان‌های بزرگ و با همت از این افکار رها شده و به سوی اهداف والای خود حرکت می‌کنند.
به که نام مثال خود نبریم
وز خیال و مثال درگذریم
هوش مصنوعی: بهتر است که به یاد هیچ تصوری از خود نمانیم و از خیالات و تصورات عبور کنیم.
ره به او چون نیافته ست خیال
می کند بت پرستیی به مثال
هوش مصنوعی: اگر نتوانسته باشد به حقیقت برسد، در ذهن خود خیال می‌کند که به عبادت بت‌ها مشغول است.
عزتش خود مجال آن ندهد
وهم ما را که گام پیش نهد
هوش مصنوعی: عزت او به قدری زیاد است که خود اجازه نمی‌دهد که ما جلو برویم.
باز جان در هوای او پرواز
کرد و از عجز سرنگون شد باز
هوش مصنوعی: دوباره جانم به خاطر عشق او در حال پرواز است و از ناتوانی بر زمین افتاده است.
عقل در راه او رسیده به جان
نام دانسته و ندیده نشان
هوش مصنوعی: عقل در مسیر او به حقیقت واقعی پی برده و به نشانه‌ای که نه دیده و نه شناخته شده است، رسیده است.
گر شود کاینات جمله زبان
می کند تا ابد همیشه بیان
هوش مصنوعی: اگر همه موجودات عالم به سخن درآیند، همیشه و به طور مداوم صحبت خواهند کرد.
وصف ذاتت که هست نامحصور
عاقبت معترف شود به قصور
هوش مصنوعی: وصف کردن ذات تو که هیچ حد و مرزی ندارد، در نهایت به این نتیجه می‌رسد که انسان به ناتوانی خود در توصیف آن اعتراف می‌کند.
چون سخن را به بن رسانیدم
نطق را عاجز از بیان دیدم
هوش مصنوعی: زمانی که به اوج سخن رسیدم، فهمیدم که کلمات و بیان توانایی ادامه دادن ندارند.
غایتم حیرت است و خاموشی
شستن تخته و فراموشی
هوش مصنوعی: هدف من در این دنیا ایجاد حیرت و سکوت است، مانند پاک کردن تخته و به فراموشی سپردن همه چیز.
ای منزه ز هرچه ما دانیم
وی مقدس زهرچه ما خوانیم
هوش مصنوعی: ای پاک و دور از آنچه ما می‌دانیم و مقدس از هر آنچه ما نام ببریم.
ای تن مازخاک بخشیده
خاک را جان پاک بخشیده
هوش مصنوعی: ای بدن ما که از خاک به وجود آمده، روح پاکی به آن بخشیده شده است.
خاکیان را زبان تو بخشیدی
عقل و فهم و بیان تو بخشیدی
هوش مصنوعی: تو به انسان‌ها آگاهی، فهم و قدرت بیان را عطا کردی.
تا به ذکرت گشاده اند زبان
ذکرشان پر ز عطر کرده دهان
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبانم به یاد تو باز شده، ذکر و یاد تو در دلم مانند رایحه‌ای خوش بو جاری است.
هریکی را به حد خودذکریست
لایق فهم خویشتن فکری ست
هوش مصنوعی: هرکسی به اندازه‌ی خودش شعور و درک دارد و برای او تفکری مناسب است که با فهم خودش سازگار باشد.
هر یک از عجز می زند نفسی
کی بود لایق تو وصف کسی
هوش مصنوعی: هر کسی از ناتوانی خود فریاد می‌زند؛ آیا کسی می‌تواند تو را به خوبی توصیف کند؟
کوزه یی چون زنند در دریا
قلقلی زان می شود پیدا
هوش مصنوعی: وقتی کوزه‌ای را به دریا بیندازند، در عمق آب به آرامی و نرمی شناور می‌شود و به وضوح نمایان می‌گردد.
قلقلش وصف سینه خویش است
شرح بحر محیط از ان بیش است
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات عمیق و درونی فرد است. او می‌گوید که توصیف احساساتش مانند امواج دریاست؛ هرچند که سطح دریا می‌تواند به وضوح نشان دهد، اما عمق آن بسیار بیشتر از آن چیزی است که به چشم می‌آید. این اشاره به وسعت و پیچیدگی احساسات و افکارش دارد که فراتر از سطح ظاهری است.
وای بر واصفان ز گویایی
گر تو بر ناطقان نبخشایی
هوش مصنوعی: نابود باد سخن‌گویانی که فقط حرف می‌زنند و درک واقعی از مفهوم برایشان وجود ندارد، اگر تو رحمی به سخن‌رانان نکنی.
بخش یا ذا الجلال والاکرام
گنه بنده ضعیف همام
هوش مصنوعی: ای پروردگار با جلال و بزرگ‌منش، بنده‌ی ضعیف و ناتوانم را ببخش.
رحمتی کن برو و یارانش
عفو کن با گناه کارانش
هوش مصنوعی: بخششی کن و با دوستانش مهربان باش و بر خطاکارانش گذشت کن.