گنجور

بخش ۲ - فصل

وزُرارة بن ابی أوفی از کبار صحابه بود رضی اللّه عنهم مردمان را می امامی کرد؛ آیتی برخواند و زَعْقه‌ای بزد و جان بداد.

و ابوجَهیر از بزرگان تابعین بود، صالح مُرّی آیتی برخواند، شَهْقه‌ای از وی جدا شد و از دنیا برفت.

و ابراهیم النّخعی رحمة اللّه علیه روایت آرد که: اندر دیهی از دیه‌های کوفه می‌رفتم. پیرزنی رادیدم که اندر نماز استاده بود، آثار خیری بر وی ظاهر بود تا از نماز فارغ شد، من به حکم تبرکی پیش وی رفتم و سلام گفتم. مرا گفت: «قرآن دانی؟» گفتم: «بلی.» گفت: «آیتی برخوان.» بانگی بکرد و جان به استقبال رؤیت حق فرستاد.

و احمدبن ابی الحواری روایت آرد که: اندر بادیه جوانی دیدم اندر مرقعه‌ای خشن بر سر چاهی استاده. مرا گفت: «یا احمد، بوقت آمدی که مرا می سماع باید تا جان بدهم. آیتی برخوان.» حق تعالی به زبان من داد: «إنّ الّذینَ قالُوا ربُّنا اللّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا (۱۳/الأحقاف).» گفت: «یا احمد، به خدای کعبه که همان که برخواندی اندر این ساعت فریشته‌ای بر من می‌خواند.»

اگر حکایات متصل این باب بیارم از مقصود بمانم.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.