وزُرارة بن ابی أوفی از کبار صحابه بود رضی اللّه عنهم مردمان را می امامی کرد؛ آیتی برخواند و زَعْقهای بزد و جان بداد.
و ابوجَهیر از بزرگان تابعین بود، صالح مُرّی آیتی برخواند، شَهْقهای از وی جدا شد و از دنیا برفت.
و ابراهیم النّخعی رحمة اللّه علیه روایت آرد که: اندر دیهی از دیههای کوفه میرفتم. پیرزنی رادیدم که اندر نماز استاده بود، آثار خیری بر وی ظاهر بود تا از نماز فارغ شد، من به حکم تبرکی پیش وی رفتم و سلام گفتم. مرا گفت: «قرآن دانی؟» گفتم: «بلی.» گفت: «آیتی برخوان.» بانگی بکرد و جان به استقبال رؤیت حق فرستاد.
و احمدبن ابی الحواری روایت آرد که: اندر بادیه جوانی دیدم اندر مرقعهای خشن بر سر چاهی استاده. مرا گفت: «یا احمد، بوقت آمدی که مرا می سماع باید تا جان بدهم. آیتی برخوان.» حق تعالی به زبان من داد: «إنّ الّذینَ قالُوا ربُّنا اللّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا (۱۳/الأحقاف).» گفت: «یا احمد، به خدای کعبه که همان که برخواندی اندر این ساعت فریشتهای بر من میخواند.»
اگر حکایات متصل این باب بیارم از مقصود بمانم.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وزُرارة بن ابی أوفی از کبار صحابه بود رضی اللّه عنهم مردمان را می امامی کرد؛ آیتی برخواند و زَعْقهای بزد و جان بداد.
هوش مصنوعی: وزراره بن ابیاوفی، یکی از صحابه بزرگ بود که مردم را به نماز اقامه میکرد. او آیهای را خواند و فریادی کشید و جان خود را از دست داد.
و ابوجَهیر از بزرگان تابعین بود، صالح مُرّی آیتی برخواند، شَهْقهای از وی جدا شد و از دنیا برفت.
هوش مصنوعی: ابوجَهیر از بزرگترین شخصیتهای تابعین بود. وقتی صالح مُرّی آیتی را خواند، صدایی بلند از او بلند شد و سپس از دنیا رفت.
و ابراهیم النّخعی رحمة اللّه علیه روایت آرد که: اندر دیهی از دیههای کوفه میرفتم. پیرزنی رادیدم که اندر نماز استاده بود، آثار خیری بر وی ظاهر بود تا از نماز فارغ شد، من به حکم تبرکی پیش وی رفتم و سلام گفتم. مرا گفت: «قرآن دانی؟» گفتم: «بلی.» گفت: «آیتی برخوان.» بانگی بکرد و جان به استقبال رؤیت حق فرستاد.
هوش مصنوعی: ابراهیم نخعی از طریق روایت میگوید که در یکی از روستاهای کوفه در حال قدم زدن بودم. ناگهان پیرزنی را دیدم که در حال نماز بود و آثار نیکی در چهرهاش نمایان بود. وقتی از نماز فارغ شد، به قصد تبرک به سمت او رفتم و سلام کردم. او از من پرسید: «آیا قرآن میاندیشی؟» پاسخ دادم: «بله.» سپس گفت: «یک آیه بخوان.» و ناگهان روحش به سوی ملاقات با حق پرواز کرد.
و احمدبن ابی الحواری روایت آرد که: اندر بادیه جوانی دیدم اندر مرقعهای خشن بر سر چاهی استاده. مرا گفت: «یا احمد، بوقت آمدی که مرا می سماع باید تا جان بدهم. آیتی برخوان.» حق تعالی به زبان من داد: «إنّ الّذینَ قالُوا ربُّنا اللّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا (۱۳/الأحقاف).» گفت: «یا احمد، به خدای کعبه که همان که برخواندی اندر این ساعت فریشتهای بر من میخواند.»
هوش مصنوعی: احمد بن ابی الحواری بیان میکند که در بیابان جوانی را دیدم که بر سر چاهی ایستاده و لباسی خشن به تن داشت. او به من گفت: «ای احمد، تو به وقتی آمدی که باید صدای مرا بشنوی تا جانم را از دست بدهم. آیهای بخوان.» خداوند به زبان من گفت: «کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و سپس ثابت قدم بودند (آیه ۱۳ از سوره احقاف).» جوان سپس گفت: «ای احمد، به خدای کعبه قسم، همان آیهای که خواندی در این لحظه فرشتهای بر من میخواند.»
اگر حکایات متصل این باب بیارم از مقصود بمانم.
هوش مصنوعی: اگر داستانهای مربوط به این بخش را بیان کنم، از هدف اصلی دور میشوم.