گنجور

بخش ۳ - کشف الحجاب الحادی عشر فی السّماع و بیان انواعه

بدان أسْعَدَکَ اللّه که سبب حصول علم حواس خمس است: یکی سمع، دویم بصر، سیم ذوق، چهارم شم، پنجم لمس و خداوند تبارک و تعالی مر دل را این پنج در بیافریده است و هر جنس علم را به یکی از این باز بسته؛ چون سمع را علم به اصوات و اخبار، و بصر را علم به الوان و اجناس و مر ذوق را علم به حُلْو مُرّ، و شمّ را علم به نَتْن و رایحه و لمس را علم به خشونت و لین و از این پنج حواس چهار را سمع گردانیده و چشم را بصرو کام را ذوق و بینی را شم و لمس را اندر همه اندام مجال داده است؛ از آن‌چه جز چشم نبیند و جز گوش نشنود و جز بینی نبوید و جز کام مزه نیابد اما تن به بساوش اندام نرم از درشت و گرم از سرد، باز داند.

و از روی جواز جایز باشدی که این هر یک اندر همه اعضا شایع باشدی؛ چنان‌که لمس و به نزدیک معتزله روا نباشد که هر یکی زاجر محلی مخصوص بود وباطل است قول ایشان به حاسّهٔ لمس؛ که آن را محلی مخصوص نیست و چون یکی بدین صفت روا بود دیگران را هم روا بود.

و مراد این‌جا جز این است اما از این مقدار چاره ندیدم مر تحقیق بیان معنی را.

پس از این چهار حواس که ذکر ایشان گذشت، بی پنجم آن که سمع است یکی ببیند ویکی ببوید و یکی بچشد و یکی بیساود و روا باشد که اندر دیدن این عالم بدیع و بوییدن چیزهای خوش و چشیدن نعمت‌های نیکو و بسودن چیزهای نرم مر عقل را دلیل گردد به معرفت و به خداوندش راه نماید؛ از آن که بداند که: عالم محدث است که محل تغیر است و آن‌چه از حادث خالی نباشد محدَث بود و این را آفریدگاری است نه ازجنس آن که مکوَّن است و آفریدگار او مکون و آن مجسَّم است و آفریدگار او مجسِّم و آفریدگارش قدیم است و آن محدَث و آفریدگارش نامتناهی و آن متناهی و قادر است به همه چیزها و بر همه کارها و عالم است به همه معلومات و تصرفش اندر ملک جایز است آن‌چه خواهد تواند از فرستادن رسولان با برهان‌های صادق. اما این جمله بر وی واجب نباشد تا وجوب معرفت به سمع معلوم خود نگرداند و آن‌چه موجَب سمع است و از این است که اهل سنت فضل نهند سمع را بر بصر اندر دار تکلیف.

و اگر مخطیی گوید: «سمع محل خبر است و بصر موضع نظر و دیدار خداوند جل جلاله فاضل‌تر از شنیدن کلام وی باشد، باید تا بصر فاضل‌تر از سمع باشد.»

گوییم: ما به سمع می‌دانیم که رؤیت خواهد بود اندر بهشت که اندر جواز رؤیت به عقل حجاب از کشف اولی‌تر نباشد. به خبر دانستیم که مؤمنان را مکاشف گرداند و حجاب اسرار ایشان برگیرد تا خدای را عزّ و جلّ ببینند پس سمع فاضل‌تر آمد از بصر. و نیز جملهٔ احکام شریعت بر سمع مبنی است؛ چه اگر سمع نبودی ثبات آن محال بودی. و نیز انبیا صلوات اللّه علیهم که آمدند نخست بگفتند، تا آن که مستمع بودند پس بگرویدند. آنگاه معجزه بنمودند و اندر دید معجزه تاکید آن هم بر سمع بود و بدین دلایل هر که سماع را انکار کند کلی شریعت را انکار کرده باشد و حکم آن بر خود بپوشیده.

و اکنون من احکام آن مستوفاظاهر کنم، ان شاء اللّه وَحْدَه و صدق اللّه وَعْدَه.

بخش ۲ - کشفُ الحجاب العاشر فی بیانِ منطقهم و حدودِ ألفاظهم و حقائقٍ معانیهم: بدان اسعدک اللّه که مر اهل هر صنعتی را و ارباب هر معاملتی را با یک‌دیگر اندر جریان اسرار خود عبارات است و کلمات که به‌جز ایشان معنی آن ندانند و مراد وضع عبارات دو چیز باشد: یکی حسن تفهیم و تسهیل غوامض را تا به فهم مرید نزدیک‌تر باشد و دیگر کتمان سر را از کسانی که اهل آن علم نباشند و دلایل آن واضح است. چنان‌که اهل لغت مخصوص‌اند به عباراتِ موضوع خود، چون: فعل ماضی و مستقبل و صحیح و معتل و اجوف و لفیف و ناقص و مثلهم و اهل نحو مخصوص‌اند به عباراتِ موضوع خود، چون: رفع و ضم و نصب و فتح و خفض و جر و کسر و منصرف و لاینصرف و غیره و اهل عروض مخصوص‌اند به عبارات موضوع خود،چون: بحور و دوایر و وتد و فاصله و آن‌چه بدین ماند و محاسبان مخصوص‌اند به عبارات موضوع خود، چون:فرد و زوج و ضرب و جذر و اضافت و تضعیف و تنصیف و جمع و تفریق و آن‌چه بدین ماند، و فقها مخصوص‌اند به عبارات موضوع خود، چون: علت و معلول و قیاس و اجتهاد و دفع و الزام و آن‌چه بدین ماند و محدثان همچنان، چون: مسند و مرسل و آحاد و متواتر و جرح و تعدیل وآنچه بدین ماند و متکلمان نیز به عبارات موضوع خود مخصوص‌اند چون عرض و جوهر و کل و جزء و جسم و جنس و تحیز و تولی، و آن‌چه بدین ماند. پس این طایفه را نیز الفاظ موضوع است مر کُمون و ظهور سخن خود را؛ تا اندر طریقت خود بدان تصرف کنند و آن را که خواهند باز نمایند و از آن که خواهند بپوشانند. پس من بعضی از آن کلمات را بیانی مشرح بیارم و فرق کنم میان هر دو کلمه که مرادشان از آن چه چیز است تا تو و خوانندگان این کتاب را فایده تمام شود، ان شاء اللّه.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان أسْعَدَکَ اللّه که سبب حصول علم حواس خمس است: یکی سمع، دویم بصر، سیم ذوق، چهارم شم، پنجم لمس و خداوند تبارک و تعالی مر دل را این پنج در بیافریده است و هر جنس علم را به یکی از این باز بسته؛ چون سمع را علم به اصوات و اخبار، و بصر را علم به الوان و اجناس و مر ذوق را علم به حُلْو مُرّ، و شمّ را علم به نَتْن و رایحه و لمس را علم به خشونت و لین و از این پنج حواس چهار را سمع گردانیده و چشم را بصرو کام را ذوق و بینی را شم و لمس را اندر همه اندام مجال داده است؛ از آن‌چه جز چشم نبیند و جز گوش نشنود و جز بینی نبوید و جز کام مزه نیابد اما تن به بساوش اندام نرم از درشت و گرم از سرد، باز داند.
هوش مصنوعی: خداوند متعال باعث به وجود آمدن پنج حس در انسان شده است: شنوایی، بینایی، چشایی، بویایی و لامسه. هر یک از این حس‌ها دانش خاصی را به انسان ارائه می‌دهند؛ برای مثال، حس شنوایی به ما اطلاعاتی درباره صداها و اخبار می‌دهد، حس بینایی ما را با رنگ‌ها و اشکال آشنا می‌کند، حس چشایی طعم‌های شیرین و تلخ را به ما می‌شناساند، حس بویایی ما را با بوهای خوش و بد آشنا می‌کند و حس لامسه به ما احساس سختی و نرمی را منتقل می‌کند. از میان این حواس، چهار حس اصلی به شکل‌های خاصی عمل می‌کنند: گوش صداها را می‌شنود، چشم رنگ‌ها را می‌بیند، زبان طعم‌ها را حس می‌کند و بینی بوها را استشمام می‌کند. در عین حال، بدن ما با لمس کردن می‌تواند تفاوت‌های بین نرم و سخت یا گرم و سرد را تشخیص دهد.
و از روی جواز جایز باشدی که این هر یک اندر همه اعضا شایع باشدی؛ چنان‌که لمس و به نزدیک معتزله روا نباشد که هر یکی زاجر محلی مخصوص بود وباطل است قول ایشان به حاسّهٔ لمس؛ که آن را محلی مخصوص نیست و چون یکی بدین صفت روا بود دیگران را هم روا بود.
هوش مصنوعی: این موضوع امکان‌پذیر است که در همه اعضای بدن وجود داشته باشد؛ به این معنا که طبق نظر معتزله نمی‌توان لمس را تنها مختص به یک محل خاص دانست و نظر آن‌ها در این مورد نادرست است. چرا که لمس هیچ محل خاصی ندارد و اگر این موضوع برای یک مورد قابل قبول باشد، برای سایر موارد نیز قابل قبول خواهد بود.
و مراد این‌جا جز این است اما از این مقدار چاره ندیدم مر تحقیق بیان معنی را.
هوش مصنوعی: منظور اینجاست که چیزی فراتر از این وجود دارد، اما به همین مقدار قانع شدم و نتوانستم بیشتر به بررسی و توضیح موضوع بپردازم.
پس از این چهار حواس که ذکر ایشان گذشت، بی پنجم آن که سمع است یکی ببیند ویکی ببوید و یکی بچشد و یکی بیساود و روا باشد که اندر دیدن این عالم بدیع و بوییدن چیزهای خوش و چشیدن نعمت‌های نیکو و بسودن چیزهای نرم مر عقل را دلیل گردد به معرفت و به خداوندش راه نماید؛ از آن که بداند که: عالم محدث است که محل تغیر است و آن‌چه از حادث خالی نباشد محدَث بود و این را آفریدگاری است نه ازجنس آن که مکوَّن است و آفریدگار او مکون و آن مجسَّم است و آفریدگار او مجسِّم و آفریدگارش قدیم است و آن محدَث و آفریدگارش نامتناهی و آن متناهی و قادر است به همه چیزها و بر همه کارها و عالم است به همه معلومات و تصرفش اندر ملک جایز است آن‌چه خواهد تواند از فرستادن رسولان با برهان‌های صادق. اما این جمله بر وی واجب نباشد تا وجوب معرفت به سمع معلوم خود نگرداند و آن‌چه موجَب سمع است و از این است که اهل سنت فضل نهند سمع را بر بصر اندر دار تکلیف.
هوش مصنوعی: پس از چهار حس که ذکر شد، حس پنجم که شنوایی است نیز مهم است. با سمع می‌توان دیدن، بو کردن، چشیدن و لمس کردن را تجربه کرد و این حس‌ها می‌توانند عقل را به شناخت و درک خداوند راهنمایی کنند. به این دلیل که انسان متوجه می‌شود که این جهان تازه و پُر از تغییرات است و همه چیزهایی که حادث هستند، از خالق آن یعنی خدا نشأت می‌گیرند. بنابراین، خالق از جنس مخلوقات نیست و وجودش از آن‌ها متفاوت است. او قدیم و نامتناهی است و می‌تواند به همه چیز علم داشته باشد و در امور دنیا تصرف کند، به طوری که می‌تواند پیامبرانی با دلایل و برهان‌های راستین بفرستد. اما برای او ضروری نیست که معرفت را فقط از طریق شنوایی به اثبات برساند و این همان چیزی است که اهل سنت به شنوایی اهمیت بیشتری نسبت به بینایی در مرحله تکلیف می‌دهند.
و اگر مخطیی گوید: «سمع محل خبر است و بصر موضع نظر و دیدار خداوند جل جلاله فاضل‌تر از شنیدن کلام وی باشد، باید تا بصر فاضل‌تر از سمع باشد.»
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که «گوش محل دریافت خبر است و چشم منبع دید و تماشای خداوند، و تماشای خداوند از شنیدن کلام او برتر است»، پس باید نتیجه بگیریم که چشم از گوش برتر است.
گوییم: ما به سمع می‌دانیم که رؤیت خواهد بود اندر بهشت که اندر جواز رؤیت به عقل حجاب از کشف اولی‌تر نباشد. به خبر دانستیم که مؤمنان را مکاشف گرداند و حجاب اسرار ایشان برگیرد تا خدای را عزّ و جلّ ببینند پس سمع فاضل‌تر آمد از بصر. و نیز جملهٔ احکام شریعت بر سمع مبنی است؛ چه اگر سمع نبودی ثبات آن محال بودی. و نیز انبیا صلوات اللّه علیهم که آمدند نخست بگفتند، تا آن که مستمع بودند پس بگرویدند. آنگاه معجزه بنمودند و اندر دید معجزه تاکید آن هم بر سمع بود و بدین دلایل هر که سماع را انکار کند کلی شریعت را انکار کرده باشد و حکم آن بر خود بپوشیده.
هوش مصنوعی: در این متن گفته می‌شود که در بهشت، دیدن خداوند ممکن خواهد بود و عقل نمی‌تواند مانع از این دیدار شود. بر اساس اخبار، مؤمنان زودتر از دیگران به دیدار خداوند نائل خواهند شد و پرده‌های اسرار از روی آن‌ها برداشته می‌شود. در اینجا به اهمیت شنیدن اشاره شده است؛ زیرا تمام احکام دین بر شنیدن بنا شده است و اگر شنیدن وجود نداشت، دین نمی‌توانست پابرجا بماند. پیامبران نیز ابتدا با کلام خود مردم را جذب می‌کردند و سپس معجزات خود را نشان می‌دادند. در نتیجه، مهم بودن شنیدن باعث می‌شود که انکار آن به معنی انکار کلیات دین باشد و شخصی که شنیدن را نپذیرد، در حقیقت به خود آسیب زده است.
و اکنون من احکام آن مستوفاظاهر کنم، ان شاء اللّه وَحْدَه و صدق اللّه وَعْدَه.
هوش مصنوعی: اکنون می‌خواهم احکام آن را به وضوح بیان کنم، اگر خدا بخواهد و خدا به وعده‌اش وفا کند.