قوله، تعالی: «یا أیّها الّذینَ آمَنوا قَوا أنْفُسَکُم و أهلیکُم ناراً (۶/التّحریم)، ای أدِّبُوهُم.»
و قال النّبی، علیه السّلام: «حسنُ الأدَبِ مِنَ الأیمانِ.»
و نیز گفت: «أَدَّبَنی رَبّی فأحْسَنَ تَأْدیبی.»
پس بدان که زینت و زیب همه امور دینی و دنیایی متعلق به آداب آن است و هر مقامی را از مقامات اصناف خلق ادبی است و متفقاند کافر و مسلمان و ملحد و موحد و سنی و مبتدع بر آن که حسن ادب اندر معاملات نیکوست و هیچ رسم اندر عالم بی استعمال ادب ثابت نگردد.
و آداب اندر مردمی حفظ مروت است و اندر دین حفظ سنت و اندر محبت حفظ حرمت و این هر سه با یکدیگر پیوسته است؛ از آنچه هر که را مروت نباشد متابعت سنت نباشد و هر که را حفظ سنت نباشد رعایت حرمت نباشد.
و حفظ ادب اندر معاملت از تعظیم مطلوب حاصل آید اندر دل، و تعظیم حق و شعایر وی از تقوی بود و هر که به بی حرمتی تعظیمِ شواهدِ حق به زیر پای آرد وی را اندر طریقت متصوّفه هیچ نصیبی نباشد و به هیچ حال سُکْر و غلبه مر طالب را از حفظ آداب منع نکند؛ از آنچه ادب مر ایشان را عادت بود و عادت قرین طبیعت بود و سقوط طبایع از حیوان اندر هیچ حال تا حیات بر جای است، محال باشد. پس تا شخص ایشان بر جای است در کل احوال آداب متابعت بر ایشان جاری است گاه به تکلف و گاه بی تکلف. چون حال ایشان صَحْوصَحْو باشد ایشان به تکلف حفظ آداب میکنند و چون حال ایشان سُکْر بود، حق تعالی ادب بر ایشان نگاه میدارد و به هیچ صفت تارک الادب ولی نباشد؛ «لأنَّ المَودَّةَ عندَ الآدابِ وحُسْنُ الآدابِ صِفَةُ الأحبابِ.» و هرکه را حق تعالی کرامتی دهد دلیل آن بود که حکم آداب دین را بر وی نگاه میدارد. به خلاف گروهی از ملاحده لعنهم اللّه که گویند: «چون بنده اندر محبت مغلوب شود حکم متابعت ازوی ساقط شود.» و این به جای دیگر مبین بیارم، ان شاء اللّه.
اما آداب بر سه قسمت است: یکی اندر توحید با حق عزّ و جلّ و آن چنان بود که اندر خلأ و ملأ، خود را از بی حرمتی نگاه دارد در خلأ معاملت چنان کند که اندر مشاهدهٔ ملوک کنند.
و اندر اخبار صحاح است که روزی پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم گرد پای نشسته بود. جبرئیل آمد و گفت: «یا محمّدُ، إجْلسْ جِلْسَةَ العبید. بندهای، چون بندگان نشین اندر حضرت خداوند، تعالی.»
و گویند حارث محاسبی چهل سال روز و شب پشت به دیوار باز ننهاد و جز به دو زانو ننشست. از وی پرسیدند که: «خود را رنجه چرا میداری؟» گفت: «شرم دارم که اندر مشاهدت حق جز بنده وار بنشینم.»
و من که علی بن عثمان الجلابیام رضی اللّه عنه مردی دیدم اندر نهایت دیار خراسان به دیهی که آن را کُمَند میخوانند و معروف بود آن مرد وی را ادیب کُمَنْدی خواندندی. فضلی تمام داشت. این مرد بیست سال بر پای استاده بود؛ جز به تشهّدِ نماز ننشستی. از وی علت آن بپرسیدند. گفت: «مرا هنوز درجت آن نیست که اندر مشاهدهٔ حق بنشینم.»
و از بویزید پرسیدند، رحمه اللّه: «بِمَ وَجَدْتَ ماوَجَدْتَ؟» قال: «بِحُسْنِ الصّحبةِ مَعَ اللّه، عزّ و جلّ.»
گفتندش: «به چه یافتی آنچه یافتی؟» گفت: «بدانکه با حق تعالی صحبت نیکو کردم و با ادب بودم و اندر خلأ همچنان بودم که اندر ملأ.»
و عالمیان را باید که حفظ آداب اندر مشاهدت معبود خود از زلیخا آموزند که چون با یوسف خلوت کرد و از یوسف حاجت خود را اجابت خواست، نخست روی بت خود به چیزی بپوشید. یوسف علیه السّلام گفت: «از چه میکنی؟» گفت: «روی معبود بپوشیدم تا وی مرا بربی حرمتی نبیند؛ که آن شرط ادب نباشد.» و چون یوسف به یعقوب رسید و خداوند تعالی وی را وصال وی کرامت کرد زلیخا را جوان گردانید و به اسلام راه نمود و به زنی به یوسف داد. یوسف قصد وی کرد زلیخا از وی بگریخت. گفت: «ای زلیخا من آن دلربای توام از من چرا همیگریزی؟ مگر دوستی من از دلت پاک شده است؟» گفت: «لا، واللّه؛ که دوستی زیادت است اما من پیوسته آداب حضرت معبود خود نگاه داشتهام آن روز که با تو خلوت کردم معبود من بتی بود و وی هرگز ندیدی، فاما به حکم آن که ورا دو چشم بی بصر بود، چیزی بر آن پوشیدم تا تهمت بی ادبی از من برخیزد. کنون من معبودی دارم که بیناست بی مُقلت و آلت و به هر صفت که باشم مرا میبیند من نخواهم که تارک الادب باشم.»
و چون رسول را صلّی اللّه علیه به معراج بردند از حفظ ادب به کونین ننگریست؛ کما قال اللّه تعالی: «ما زاغَ الْبَصَرُ و ماطَغی (۱۷/النّجم)، ای: ما زاغَ البصرُ برؤیة الدّنیا و ماطغی برؤیة العقبی.»
و دیگر قسمت، ادب با خود اندر معاملت و آن چنان باشد که اندر همه احوال مروت را مراعات کند با نفس خود؛ تا آنچه اندر صحبت خلق و حق بی ادبی باشد اندر صحبت با خود استعمال نکند و بیان این آن بود که جز راست نگوید و آنچه خود میداند خلاف آن بر زبان راندن روا ندارد؛ که اندر آن بی مروتی باشد و دیگر آن که کم خورد تا به طهارتگاه کمتر باید شد و سدیگر آن که اندر چیزی ننگرد از آنِ خود که بهجز او را نشاید نگریست؛ که از امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وَجْهَهُ میآید که: هرگز عورت خود ندیده بود. از وی پرسیدند، گفت: «من شرم دارم از خویشتن که در چیزی نگرم که نظر به اجناس آن حرام بود.»
و دیگر قسمت، ادب با خلق اندر صحبت، و مهمترین، ادب صحبت خلق است اند رسفر و حضر به حسن معاملت و حفظ سنت.
و این هر سه نوع را از آداب از یکدیگر جدا نتوان کرد و اکنون من به مقدار امکان مر این را ترتیب دهم تا بر تو و خوانندگان، طریق آن سهلتر گردد. و باللّه العونُ و التّوفیقُ و حسبنا اللّه.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله، تعالی: «یا أیّها الّذینَ آمَنوا قَوا أنْفُسَکُم و أهلیکُم ناراً (۶/التّحریم)، ای أدِّبُوهُم.»
هوش مصنوعی: خداوند به مؤمنان میفرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خود و خانوادههایتان در برابر آتش دوزخ محافظت کنید." این بیان به نوعی به تربیت و هدایت افراد خانواده اشاره دارد.
و قال النّبی، علیه السّلام: «حسنُ الأدَبِ مِنَ الأیمانِ.»
هوش مصنوعی: پیامبر، علیه السلام، فرمودند: «خوشاخلاقی از نشانههای ایمان است.»
و نیز گفت: «أَدَّبَنی رَبّی فأحْسَنَ تَأْدیبی.»
هوش مصنوعی: و همچنین گفت: «پروردگارم به من ادب آموخت و نیکی را در تربیت من به کار برد.»
پس بدان که زینت و زیب همه امور دینی و دنیایی متعلق به آداب آن است و هر مقامی را از مقامات اصناف خلق ادبی است و متفقاند کافر و مسلمان و ملحد و موحد و سنی و مبتدع بر آن که حسن ادب اندر معاملات نیکوست و هیچ رسم اندر عالم بی استعمال ادب ثابت نگردد.
هوش مصنوعی: بدان که زیبایی و زینت همه کارهای دینی و دنیایی به آداب و رسوم مربوط است. هر جایگاهی در جامعه نیاز به آداب خاص خود دارد. افراد مختلف، از کافر و مسلمان گرفته تا ملحد و موحد و سنی و مبتدع، بر این نکته توافق دارند که ادب در رفتارها و معاملات مهم است و هیچ رسم و قانونی در دنیا بدون رعایت ادب پایدار نخواهد بود.
و آداب اندر مردمی حفظ مروت است و اندر دین حفظ سنت و اندر محبت حفظ حرمت و این هر سه با یکدیگر پیوسته است؛ از آنچه هر که را مروت نباشد متابعت سنت نباشد و هر که را حفظ سنت نباشد رعایت حرمت نباشد.
هوش مصنوعی: آداب اجتماعی نشاندهنده مردمی و انسانیت است. در دین نیز، حفظ سنتها اهمیت دارد و در روابط محبتآمیز، احترام به یکدیگر ضروری است. این سه مورد به یکدیگر وابستهاند؛ زیرا اگر کسی مردمی و با مروت نباشد، نمیتواند سنتها را رعایت کند و اگر کسی سنتها را رعایت نکند، نمیتواند احترام متقابل را حفظ کند.
و حفظ ادب اندر معاملت از تعظیم مطلوب حاصل آید اندر دل، و تعظیم حق و شعایر وی از تقوی بود و هر که به بی حرمتی تعظیمِ شواهدِ حق به زیر پای آرد وی را اندر طریقت متصوّفه هیچ نصیبی نباشد و به هیچ حال سُکْر و غلبه مر طالب را از حفظ آداب منع نکند؛ از آنچه ادب مر ایشان را عادت بود و عادت قرین طبیعت بود و سقوط طبایع از حیوان اندر هیچ حال تا حیات بر جای است، محال باشد. پس تا شخص ایشان بر جای است در کل احوال آداب متابعت بر ایشان جاری است گاه به تکلف و گاه بی تکلف. چون حال ایشان صَحْوصَحْو باشد ایشان به تکلف حفظ آداب میکنند و چون حال ایشان سُکْر بود، حق تعالی ادب بر ایشان نگاه میدارد و به هیچ صفت تارک الادب ولی نباشد؛ «لأنَّ المَودَّةَ عندَ الآدابِ وحُسْنُ الآدابِ صِفَةُ الأحبابِ.» و هرکه را حق تعالی کرامتی دهد دلیل آن بود که حکم آداب دین را بر وی نگاه میدارد. به خلاف گروهی از ملاحده لعنهم اللّه که گویند: «چون بنده اندر محبت مغلوب شود حکم متابعت ازوی ساقط شود.» و این به جای دیگر مبین بیارم، ان شاء اللّه.
هوش مصنوعی: حفظ ادب در تعاملات باعث میشود که شخصیت و مقام انسانی در دلها جا بگیرد. احترام به خدا و شعایر دینی ناشی از تقوا است. هر کسی که با بیاحترامی به نشانههای الهی، آنها را زیر پا بگذارد، در سیر و سلوک عرفانی هیچ بهرهای نخواهد داشت و حتی نشئگی و غلبه حال او هم نمیتواند او را از رعایت آداب باز دارد، زیرا این ادب به صورت عادت در وجود آنان نهادینه شده و این عادت با طبیعتشان پیوند دارد. سقوط شخصیت انسانی در هیچ شرایطی تا زمانی که حیات برقرار است ممکن نیست. بنابراین، تا زمانی که فرد وجود دارد، رعایت آداب در تمام حالات او جاری است، گاهی با تلاش و گاهی بدون آن. وقتی فرد در حال هوشیاری باشد، با تلاش به رعایت آداب میپردازد و وقتی در حال نشئگی باشد، خداوند این ادب را در او حفظ میکند. هیچکس نمیتواند از رعایت ادب بگریزد، زیرا ارتباط و محبت در سایه آداب و نیکسلوکی به وجود میآید. کسی که خداوند کرامتی به او عطا کند، نشانهاش این است که او به آداب دینی پایبند است. در مقابل، برخی از ملحدان بر این باورند که وقتی انسان در محبت غرق شود، نیازی به رعایت آداب ندارد، که این موضوع را در جای دیگری توضیح خواهم داد.
اما آداب بر سه قسمت است: یکی اندر توحید با حق عزّ و جلّ و آن چنان بود که اندر خلأ و ملأ، خود را از بی حرمتی نگاه دارد در خلأ معاملت چنان کند که اندر مشاهدهٔ ملوک کنند.
هوش مصنوعی: آداب به سه بخش تقسیم میشود. بخش اول مربوط به توحید و ارتباط با خداوند متعال است. در این بخش، فرد باید در هر حالتی، چه در خلوت و چه در حضور دیگران، از بیاحترامی دوری کند و در خلوت نیز باید رفتاری داشته باشد که شایستهٔ حضور در محضر پادشاهان باشد.
و اندر اخبار صحاح است که روزی پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم گرد پای نشسته بود. جبرئیل آمد و گفت: «یا محمّدُ، إجْلسْ جِلْسَةَ العبید. بندهای، چون بندگان نشین اندر حضرت خداوند، تعالی.»
هوش مصنوعی: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حال نشسته اطراف خود بود که جبرئیل به او گفت: «ای محمد، مانند بندگان در مقابل خداوند بنشین.»
و گویند حارث محاسبی چهل سال روز و شب پشت به دیوار باز ننهاد و جز به دو زانو ننشست. از وی پرسیدند که: «خود را رنجه چرا میداری؟» گفت: «شرم دارم که اندر مشاهدت حق جز بنده وار بنشینم.»
هوش مصنوعی: حارث محاسبی به مدت چهل سال هر روز و شب به دیوار تکیه داده و نشسته است. او فقط به صورت دو زانو مینشسته. وقتی از او پرسیدند که چرا خود را به این سختی میکشد، پاسخ داد که شرم دارد در حضور حق به غیر از حالت بندگی بنشیند.
و من که علی بن عثمان الجلابیام رضی اللّه عنه مردی دیدم اندر نهایت دیار خراسان به دیهی که آن را کُمَند میخوانند و معروف بود آن مرد وی را ادیب کُمَنْدی خواندندی. فضلی تمام داشت. این مرد بیست سال بر پای استاده بود؛ جز به تشهّدِ نماز ننشستی. از وی علت آن بپرسیدند. گفت: «مرا هنوز درجت آن نیست که اندر مشاهدهٔ حق بنشینم.»
هوش مصنوعی: علی بن عثمان الجلابی، مردی را در ناحیهای دورافتاده از خراسان دید که به کُمَند معروف بود. این فرد، که ادیب کُمَنْدی نامیده میشد، فضایل بسیاری داشت. او به مدت بیست سال همیشه در حالت ایستاده بود و تنها در زمان تشهد نماز مینشست. وقتی از او پرسیدند که چرا همیشه ایستاده است، پاسخ داد: «من هنوز به آن درجه نرسیدهام که در حضور حق بنشینم.»
و از بویزید پرسیدند، رحمه اللّه: «بِمَ وَجَدْتَ ماوَجَدْتَ؟» قال: «بِحُسْنِ الصّحبةِ مَعَ اللّه، عزّ و جلّ.»
هوش مصنوعی: از بویزید پرسیدند که چگونه به مقام و حالاتی که به آن رسیدی، دست یافتی؟ او جواب داد: «با داشتن رفاقت خوب و صمیمی با خداوند، عزّ و جلّ.»
گفتندش: «به چه یافتی آنچه یافتی؟» گفت: «بدانکه با حق تعالی صحبت نیکو کردم و با ادب بودم و اندر خلأ همچنان بودم که اندر ملأ.»
هوش مصنوعی: به او گفتند: «چگونه به آنچه به دست آوردی دست یافتی؟» او پاسخ داد: «بدانید که من با خداوند تعالی به خوبی گفتگو کردم و با احترام رفتار نمودم و در تنهایی نیز همانطور بودم که در جمع.»
و عالمیان را باید که حفظ آداب اندر مشاهدت معبود خود از زلیخا آموزند که چون با یوسف خلوت کرد و از یوسف حاجت خود را اجابت خواست، نخست روی بت خود به چیزی بپوشید. یوسف علیه السّلام گفت: «از چه میکنی؟» گفت: «روی معبود بپوشیدم تا وی مرا بربی حرمتی نبیند؛ که آن شرط ادب نباشد.» و چون یوسف به یعقوب رسید و خداوند تعالی وی را وصال وی کرامت کرد زلیخا را جوان گردانید و به اسلام راه نمود و به زنی به یوسف داد. یوسف قصد وی کرد زلیخا از وی بگریخت. گفت: «ای زلیخا من آن دلربای توام از من چرا همیگریزی؟ مگر دوستی من از دلت پاک شده است؟» گفت: «لا، واللّه؛ که دوستی زیادت است اما من پیوسته آداب حضرت معبود خود نگاه داشتهام آن روز که با تو خلوت کردم معبود من بتی بود و وی هرگز ندیدی، فاما به حکم آن که ورا دو چشم بی بصر بود، چیزی بر آن پوشیدم تا تهمت بی ادبی از من برخیزد. کنون من معبودی دارم که بیناست بی مُقلت و آلت و به هر صفت که باشم مرا میبیند من نخواهم که تارک الادب باشم.»
هوش مصنوعی: باید از زلیخا درس آداب حضور در محضر معبود را آموخت. زمانی که او با یوسف تنها شد و خواستهاش را از او داشت، ابتدا روی پرستش خود را پوشاند. یوسف از او سوال کرد: «چرا این کار را میکنی؟» زلیخا پاسخ داد: «روی معبودی را پوشاندم تا او مرا بدون حجاب نبیند، زیرا این کار بیاحترامی است.» سپس وقتی یوسف به یعقوب رسید و خداوند به او عزت بخشید، زلیخا جوان شد و به ایمان گروید و به زنی یوسف درآمد. اما وقتی یوسف به او نزدیک شد، زلیخا از او فرار کرد. یوسف گفت: «ای زلیخا! من همان کسی هستم که تو را فریفتهام، چرا از من فرار میکنی؟ آیا دوستیات از دلت رفته است؟» زلیخا گفت: «نه، به خدا قسم؛ دوستیام بیشتر شده، اما من همیشه آداب پرستش خود را رعایت کردهام. آن روز که با تو تنها شدم، معبودی که داشتم بتی بود که تو هرگز او را ندیدی. به خاطر این که او دو چشم نداشت، رویش را پوشاندم تا چیزی به بیادبی تعبیر نشود. اما اکنون معبودی دارم که بینا و حاضر است و به هر حالتی که باشم مرا میبیند. من نمیخواهم بیادب باشم.»
و چون رسول را صلّی اللّه علیه به معراج بردند از حفظ ادب به کونین ننگریست؛ کما قال اللّه تعالی: «ما زاغَ الْبَصَرُ و ماطَغی (۱۷/النّجم)، ای: ما زاغَ البصرُ برؤیة الدّنیا و ماطغی برؤیة العقبی.»
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر اسلام را به معراج بردند، او به خاطر رعایت ادب به دنیا نگاه نکرد. به همین خاطر در قرآن آمده است که چشم او از مشاهده دنیا منحرف نشد و به مسائل دنیوی نپرداخت و فقط به مسائل آخرت توجه داشت.
و دیگر قسمت، ادب با خود اندر معاملت و آن چنان باشد که اندر همه احوال مروت را مراعات کند با نفس خود؛ تا آنچه اندر صحبت خلق و حق بی ادبی باشد اندر صحبت با خود استعمال نکند و بیان این آن بود که جز راست نگوید و آنچه خود میداند خلاف آن بر زبان راندن روا ندارد؛ که اندر آن بی مروتی باشد و دیگر آن که کم خورد تا به طهارتگاه کمتر باید شد و سدیگر آن که اندر چیزی ننگرد از آنِ خود که بهجز او را نشاید نگریست؛ که از امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وَجْهَهُ میآید که: هرگز عورت خود ندیده بود. از وی پرسیدند، گفت: «من شرم دارم از خویشتن که در چیزی نگرم که نظر به اجناس آن حرام بود.»
هوش مصنوعی: ادب در روابط با خود به این معناست که باید در تمام حالات، به مروت و احترام توجه کنیم. این بدین معناست که در گفتگو با خود، از بیادبی و ناپسندی دوری کنیم و تنها حقیقت را بیان کنیم و هیچگاه از آنچه میدانیم خلاف نگوییم، زیرا این کار نشانه بیمروتی است. همچنین باید به اندازه کافی غذا بخوریم تا کمتر به مکانهای نجس برویم. و دیگر اینکه نباید به چیزهایی که متعلق به خودمان است نگاه کنیم، مگر آنکه مجاز باشد، چرا که از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نقل شده که او هرگز خود را ندیدهاست و هنگامی که از او پرسیدند، گفت: «من از خودم شرم دارم که به چیزهایی نگاه کنم که نگریستن به آنها حرام است.»
و دیگر قسمت، ادب با خلق اندر صحبت، و مهمترین، ادب صحبت خلق است اند رسفر و حضر به حسن معاملت و حفظ سنت.
هوش مصنوعی: در رفتار با مردم باید ادب را رعایت کرد و از همه مهمتر، در گفتوگو با دیگران باید به خوبی و با رفتار نیکو آنها را مورد احترام قرار دهیم. این یعنی در هر زمان و مکانی باید به آداب معاشرت توجه داشته باشیم و به سنتها پایبند باشیم.
و این هر سه نوع را از آداب از یکدیگر جدا نتوان کرد و اکنون من به مقدار امکان مر این را ترتیب دهم تا بر تو و خوانندگان، طریق آن سهلتر گردد. و باللّه العونُ و التّوفیقُ و حسبنا اللّه.
هوش مصنوعی: این سه نوع آداب را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد. من اکنون تلاش میکنم تا به بهترین نحو آنها را مرتب کنم تا شما و خوانندگان بتوانید به راحتی از آن استفاده کنید. همچنین امیدوارم که خداوند در این مسیر به ما کمک کند.