قال النّبیّ، علیه السّلام «أجیعُوا بُطونَکم، دَعُوا الحِرْصَ؛ و أَعْروا أجْسادَکم، قَصْروا الأمَلَ؛ و أَظمأوا أکبادکم، دَعُوا الدُّنیا، لَعَلَّکُم تَرُونَ اللّهَ بِقُلوبِکُم.»
و نیز گفت علیه السّلام در جواب سؤال جبرئیل از احسان که: «اُعبِدُ اللّهَ کانّکَ تَراهُ، فَإنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فانَّه یَراکَ.»
و وحی فرستاد به داود، علیه السّلام: «یا داود، أتَدْری ما معرفتی؟» قال «لا.» قال: «حیوةُ القَلْبِ فی مشاهدتی.»
و مراد این طایفه از عبارت مشاهدت دیدار دل است که به دل حق تعالی را میبیند اندر خلأ و ملأ.
و ابوالعباس عطا گوید رحمة اللّه علیه از قول خدای، عزّ و جلّ: «اِنَّ الّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ (۳۰/فصّلت)، بِالمُجاهَدَةِ، ثُمَّ اسْتَقامُوا عَلی بِساطِ المُشاهَدَةِ.»
و حقیقت مشاهدت بر دو گونه باشد: یکی از صحت یقین و دیگر از غلبهٔ محبت، که چون دوست اندر محل محبت به درجهای رسد که کلیت وی همه حدیث دوست گردد جز او را نبیند؛ چنانکه محمد بن واسع گوید، رحمة اللّه علیه: «ما رأیتُ شیئاً قطُّ إلّا وَرَأیْتُ اللّهَ فیه، أیْ بِصحّةِ الیقین. ندیدم هیچ چیز الّا که حق تعالی را در آن بدیدم.»
شبلی گوید، رحمه اللّه: «ما رأیتُ شیئاً قطُّ إلّا اللّهَ.» یعنی بغلباتِ المحبّة و غلیانِ المشاهَدَةِ.
پس یکی فعل بیند و اندر دید فعل به چشم سر فاعل بیند و به چشم سَر فعل و یکی را محبت از کل برباید تا همه فاعل بیند. پس طریق این استدلالی بود و از آنِ آن جذبی. معنی آن بود که یکی مستدل بود تا اثبات دلایل حقایق آن بر وی عیان کند و یکی مجذوب و ربوده باشد؛ یعنی دلایل و حقایق وی را حجاب آید؛ «لأنّ مَنْ عَرَفَ شیئاً لایَهابُ غَیْرَه، و مَن أحَبَّ شیئاً لایُطالِعُ غیرَه، فترکوا المنازعةَ مع اللّهِ و الاعتراضَ علیه فی احکامه و أفعاله.» آن که بشناسد با غیر نیارامد و آن که دوست دارد غیر نبیند. پس بر فعل خصومت نکند تا منازع نباشد و بر کردار اعتراض نکند تا متصرف نباشد.
و خداوند تعالی از رسول صلّی اللّه علیه و سلم و معراج وی ما را خبر داد و گفت: «مازاغَ البصرُ و ماطغی (۱۷/النّجم).» مِن شدّةِ الشّوقِ إلی اللّه، چشم به هیچ چیز باز نکرد تا آنچه ببایست به دل بدید. هرگاه که محب چشم از موجودات فرا کند لامحاله به دل موجد را ببیند؛ لقوله، تعالی: «لقد رَای من آیات ربّه الکبری(۱۸/النّجم)»؛ و قوله، تعالی: «قلْ لِلْمؤمنینَ یَغُضّوا مِنْ أبصارهم (۳۰/النّور)؛ ای ابصار العیونِ من الشّهواتِ و ابصارِ القلوبِ عن المخلوقات.» پس هرکه به مجاهدت چشم سر را از شهوات بخواباند، لامحاله حق را به چشم سر ببیند. «فمن کان أخْلَصَ مجاهدةً کانَ أصدَقَ مشاهدةً.» پس مشاهدت باطن مقرون مجاهدت ظاهر بود.
و سهل بن عبداللّه گوید، رحمة اللّه علیه: «من غَضَّ بَصَرَه عَنِ اللّه طَرْفَة عینٍ لایهتدی طولَ عُمْرِه.»
هرکه بصر بصیرت به یک طرفة العین از حق فرا کند هرگز راه نیابد؛ از آن که التفات به غیر را ثمره بازگذاشتن به غیر بود و هر که را به غیر بازگذاشتند هلاک شد. پس اهل مشاهدت را عمر آن بود که اندر مشاهدت بود، و آنچه اندر مغایبه بود آن را عمر نشمرند؛ که آن مر ایشان را مرگ بر حقیقت بود.
چنانکه از ابویزید پرسیدند رحمة اللّه علیه که: «عمر تو چند است؟» گفت: «چهار سال.» گفتند: «این چگونه باشد؟» گفت: «هفتاد سال است تا در حجاب دنیایم، اما چهارسال است تا وی را میبینم و روز حجاب از عمر نشمرم.»
شبلی گفت: رحمة اللّه علیه: «اللهُمَّ اخبأ الجنّةَ و النّارَ وفی خَبایا غَیْبِکَ حتّی تُعْبَدَ بغیر واسطةٍ.»
بار خدایا، بهشت و دوزخ را به خبایای غیب خویش پنهان کن و یاد آن از دل خلق بزدای و بمحاو ای فراموش گردان تا تو را از برای آن نپرستند. چون اندر بهشت طبع را نصیب است امروز به حکم یقین غافل عبادت از برای آن میکند چون دل را از محبت نصیب نیست غافل را، لامحاله از مشاهدت محجوب باشد.
و مصطفی صلّی اللّه علیه و سلّم از شب معراج مر عایشه را خبر داد که: «حقّ را ندیدم.» و ابن عباس رضی اللّه عنهما روایت کند که: «رسول علیه السّلام مرا گفت: حق را بدیدم.»
خلق با این خلاف بماندند و آنچه بهتر بایست وی از میانه ببرد. اما آنچه گفت: «دیدمش»، عبارت از چشم سِرّ کرد و آنچه گفت: «ندیدم»، بیان از چشم سَر. یکی از این دو، اهل باطن بودند و یکی اهل ظاهر. سخن با هر یک براندازهٔ روزگار وی گفت. پس چون سرّ دید اگر واسطه چشم نباشد چه زیان؟
و جنید گفت رحمة اللّه علیه که: «اگر خداوند مرا گوید که: مرا ببین، گویم: نبینم؛ که چشم اندر دوستی، غیر بود و بیگانه و غیرت غیریت مرا از دیدار می باز دارد؛ که اندر دنیا بی واسطهٔ چشم میدیدمش.»
إنّی لأحْسُدُ ناظِریَّ عَلَیْکا
فأغُضُّ طرفِیَ إذ نَظَرْتُ اِلیْکا
دوست را خود از دیده دریغ دارند؛ که دیده بیگانه باشد.
آن پیر را گفتند: «خواهی تا خداوند را ببینی؟» گفتا: «نه.» گفتند: «چرا؟» گفت: «چون موسی بخواست ندید و محمد نخواست بدید.» پس خواست ما حجاب اعظم ما بود از دیدار حق، تعالی؛ از آنچه وجودِ ارادت اندر دوستی مخالفت بود و مخالفت حجاب باشد و چون ارادت اندر دنیا سپری شد مشاهدت حاصل آمد و چون مشاهدت ثبات یافت دنیا چون عقبی بود و عقبی چون دنیا.
ابویزید گوید، رحمة اللّه علیه: «إنّ لِلّه عِباداً لو حُجِبُوا عَنِ اللّهِ فی الدّنیا و الآخرةِ لَارْتدّوا.»
خداوند را تعالی بندگاناند که اگر در دنیا و عقبی به طرفة العینی از وی محجوب گردند مرتد شوند، ای پیوسته مر ایشان را به دوام مشاهدت میپرورد و به حیات محبتشان زنده میدارد و لامحاله چون مکاشف محجوب گردد مطرود شود.
ذوالنون گوید، رحمه اللّه: روزی در مصر میگذشتم. کودکانی را دیدم که سنگ بر جوانی میانداختند. گفتم: «از وی چه میخواهید؟» گفتند: «دیوانه است.» گفتم: «چه علامت دیوانگی بر وی پدید میآید؟» گفتند: «میگوید که: من خداوند را میبینم.» گفتم: «ای جوانمرد، این تو میگویی یا بر تو میگویند؟» گفتا: «نه، که من میگویم؛ که اگر یک لحظه من حق را نبینم و محجوب باشم طاعت ندارمش.»
اما اینجا قومی را غلطی افتاده است از اهل این قصه، میپندارند که رؤیت قلوب و مشاهدت از وجهِ صورتی بود که اندر دل وهم مر آن را اثبات کند اندر حال ذکر و یا فکر و این تشبیه محض بود و ضلالت هویدا؛ از آنچه خداوند تعالی را اندازه نیست تا اندر دل به وهم اندازه گیرد، یا عقل بر کیفیت وی مطلع شود. هرچه موهوم بود از جنس وهم بود و هرچه معقول از جنس عقل و وی تعالی و تقدس مجانس اجناس نیست و لطایف و کثایف جمله جنس یکدگرند اندر محل مُضادّت ایشان مر یکدیگر را؛ از آنچه اندر تحقیق توحید ضد جنس بود اندر جنب قدیم؛ که اضداد محدَثاند و حوادث یک جنساند. تعالی اللّهُ عن ذلک و عمّا یقولُ الظّالمون.
پس مشاهدت اندر دنیا چون رؤیت بود اندر عقبی. چون به اتفاق و اجماع جملهٔ صحابه اندر عقبی رؤیت روا بود، اندر دنیا نیز مشاهدت روا بود. پس فرق نباشد میان مُخبری که از رؤیت عقبی خبر دهد و میان مخبری که از مشاهدت دنیا خبر دهد. و هر که خبر دهد از این دو معنی به اجازت خبر دهد نه به دعوی؛ یعنی گوید که دیدارو مشاهدت روا بود و نگوید که مرا دیدار هست؛ از آنچه مشاهدت صفت سرّ بود و خبر دادن عبارت زیان و چون زیان را از سرّ خبر بود تا عبارت کند این مشاهدت نباشد که دعوی بود؛ از آنچه چیزی که حقیقت آن اندر عقول ثبات نیابد زبان از آن چگونه عبارت کند؟ الّا به معنی جواز؛ «لأنَّ المشاهَدَةَ قُصورُ اللِّسانِ بحضورِ الجَنان.» پس سکوت را درجه برتر از نطق باشد؛ از آنچه سکوت علامت مشاهدت بود و نطق نشان شهادت و بسیار فرق باشد میان شهادت بر چیزی و میان مشاهدت چیزی و از آن بود که پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم اندر درجهٔ قرب و محل اعلی که حق تعالی وی را بدان مخصوص گردانیده بود «لاأحصی ثناءُ علیک» گفت؛ یعنی من ثنای تو را احصا نتوانم کرد؛ از آنچه اندر مشاهدت بود و مشاهدت اندر درجهٔ دوستی یگانگی بود و اندر یگانگی عبارت بیگانگی بود. آنگاه گفت: «انتَ کما أثنیتَ عَلی نَفْسِکَ. تو آنی که برخود ثنا گفتهای»؛ یعنی اینجا گفتهٔ تو، گفتهٔ من باشد و ثنای تو، ثنای من. زفان را اهل آن ندارم که از حال من عبارت کند و بیان را مستحق نبینم که حال مرا ظاهر کند.
و اندر این معنی یکی گوید:
تَمنَّیْتُ مَنْ أهوی فلمّا رایتُه
بَهِتُّ فلَمْ أمْلِکْ لساناً ولا طَرْفاً
این است احکام مشاهدات بهتمامی بر سبیل اختصار، و باللّه العونُ و التّوفیقُ.
برگردان به زبان ساده
قال النّبیّ، علیه السّلام «أجیعُوا بُطونَکم، دَعُوا الحِرْصَ؛ و أَعْروا أجْسادَکم، قَصْروا الأمَلَ؛ و أَظمأوا أکبادکم، دَعُوا الدُّنیا، لَعَلَّکُم تَرُونَ اللّهَ بِقُلوبِکُم.»
هوش مصنوعی: پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «شکمهای خود را گرسنه نگه دارید و از طمع خود دوری کنید؛ بدنهایتان را عریان کنید و آرزوهای خود را کوتاه کنید؛ تشنگی به خودتان بدهید و به دنیا پشت کنید، شاید بتوانید خدا را با دلهایتان ببینید.»
و نیز گفت علیه السّلام در جواب سؤال جبرئیل از احسان که: «اُعبِدُ اللّهَ کانّکَ تَراهُ، فَإنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فانَّه یَراکَ.»
هوش مصنوعی: امام علیهالسلام در پاسخ به سوال جبرئیل درباره احسان فرمودند: «خداوند را چنان عبادت کن گویی او را میبینی؛ و اگر نمیتوانی او را ببینی، بدان که او تو را میبیند.»
و وحی فرستاد به داود، علیه السّلام: «یا داود، أتَدْری ما معرفتی؟» قال «لا.» قال: «حیوةُ القَلْبِ فی مشاهدتی.»
هوش مصنوعی: وحی به داود، علیه السّلام نازل شد و فرمود: «ای داود، آیا میدانی معرفت من چیست؟» داود جواب داد: «نمیدانم.» سپس فرمود: «حیات قلب در مشاهده من است.»
و مراد این طایفه از عبارت مشاهدت دیدار دل است که به دل حق تعالی را میبیند اندر خلأ و ملأ.
هوش مصنوعی: این گروه منظورشان از جمله «مشاهدت دیدار دل» این است که قلباً وجود خداوند را در خالی و پر مشاهده میکنند.
و ابوالعباس عطا گوید رحمة اللّه علیه از قول خدای، عزّ و جلّ: «اِنَّ الّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ (۳۰/فصّلت)، بِالمُجاهَدَةِ، ثُمَّ اسْتَقامُوا عَلی بِساطِ المُشاهَدَةِ.»
هوش مصنوعی: ابوالعباس عطا میگوید که خداوند میفرماید: «کسانی که میگویند پروردگار ما خداوند است و سپس با تلاش و کوشش به مسیر خود ادامه میدهند و بر پایه مشاهده حقیقت استوار میمانند.»
و حقیقت مشاهدت بر دو گونه باشد: یکی از صحت یقین و دیگر از غلبهٔ محبت، که چون دوست اندر محل محبت به درجهای رسد که کلیت وی همه حدیث دوست گردد جز او را نبیند؛ چنانکه محمد بن واسع گوید، رحمة اللّه علیه: «ما رأیتُ شیئاً قطُّ إلّا وَرَأیْتُ اللّهَ فیه، أیْ بِصحّةِ الیقین. ندیدم هیچ چیز الّا که حق تعالی را در آن بدیدم.»
هوش مصنوعی: حقیقت مشاهده به دو نوع است: یکی از طریق یقین محض و دیگری از طریق شدت محبت. وقتی که فردی به درجهای از محبت برسد که تمام توجهاش معطوف به محبوبش باشد، فقط او را میبیند و چیز دیگری را نمیبیند. بهطوریکه محمد بن واسع میگوید: «هرگز چیزی را ندیدم مگر اینکه خداوند را در آن دیدم»، یعنی او در هر چیزی وجود خدا را مشاهده کرده است.
شبلی گوید، رحمه اللّه: «ما رأیتُ شیئاً قطُّ إلّا اللّهَ.» یعنی بغلباتِ المحبّة و غلیانِ المشاهَدَةِ.
هوش مصنوعی: شبلی میگوید: «هیچ چیز را ندیدهام جز خدا.» به عبارت دیگر، این بیان نشاندهنده شدت عشق و شدت مشاهده خداوند در دل اوست.
پس یکی فعل بیند و اندر دید فعل به چشم سر فاعل بیند و به چشم سَر فعل و یکی را محبت از کل برباید تا همه فاعل بیند. پس طریق این استدلالی بود و از آنِ آن جذبی. معنی آن بود که یکی مستدل بود تا اثبات دلایل حقایق آن بر وی عیان کند و یکی مجذوب و ربوده باشد؛ یعنی دلایل و حقایق وی را حجاب آید؛ «لأنّ مَنْ عَرَفَ شیئاً لایَهابُ غَیْرَه، و مَن أحَبَّ شیئاً لایُطالِعُ غیرَه، فترکوا المنازعةَ مع اللّهِ و الاعتراضَ علیه فی احکامه و أفعاله.» آن که بشناسد با غیر نیارامد و آن که دوست دارد غیر نبیند. پس بر فعل خصومت نکند تا منازع نباشد و بر کردار اعتراض نکند تا متصرف نباشد.
هوش مصنوعی: برخی افراد میتوانند عمل را ببینند و از سوی دیگر، آن عمل را با چشم دل درک کنند. این امر باعث میشود که محبت از وجود کل برباید تا فقط او بتواند عمل را ببیند. این نوع استدلال به نوعی جذب و ارتباط عمیق با حقیقت اشاره دارد. بدین معنا که برخی افراد به دنبال شناخت حقایق و اثبات آنها هستند، در حالی که برخی دیگر دچار جاذبهای میشوند که مانع از دیدن دلایل و حقایق میگردد. کسی که چیزی را بشناسد دیگر نمیتواند نگران چیز دیگری باشد و کسی که چیزی را دوست دارد دیگر نمیخواهد به غیر آن توجه کند. بنابراین، آنها در برابر عمل خداوند جدال یا اعتراضی ندارند و در برابر کارهای او ساکت میمانند.
و خداوند تعالی از رسول صلّی اللّه علیه و سلم و معراج وی ما را خبر داد و گفت: «مازاغَ البصرُ و ماطغی (۱۷/النّجم).» مِن شدّةِ الشّوقِ إلی اللّه، چشم به هیچ چیز باز نکرد تا آنچه ببایست به دل بدید. هرگاه که محب چشم از موجودات فرا کند لامحاله به دل موجد را ببیند؛ لقوله، تعالی: «لقد رَای من آیات ربّه الکبری(۱۸/النّجم)»؛ و قوله، تعالی: «قلْ لِلْمؤمنینَ یَغُضّوا مِنْ أبصارهم (۳۰/النّور)؛ ای ابصار العیونِ من الشّهواتِ و ابصارِ القلوبِ عن المخلوقات.» پس هرکه به مجاهدت چشم سر را از شهوات بخواباند، لامحاله حق را به چشم سر ببیند. «فمن کان أخْلَصَ مجاهدةً کانَ أصدَقَ مشاهدةً.» پس مشاهدت باطن مقرون مجاهدت ظاهر بود.
هوش مصنوعی: خداوند تعالی از پیامبر اسلام و سفر معراج ایشان خبر داده و فرموده است که چشم ایشان به هیچ چیز ننگریست تا به دل حقیقت را مشاهده کند. وقتی شخصی عشق و علاقهاش به خداوند را احساس کند و چشمش را از دیدن چیزهای دنیوی ببندد، به ناچار به خدا پی خواهد برد. این امر در کلام خداوند نیز ذکر شده که مؤمنان باید از دیدن نامناسبات خودداری کنند؛ بنابراین، هر کسی که بهواسطه مجاهدت و تلاش خود، چشمش را از شهوات دنیا دور کند، به حقیقت و خدا شناسی خواهد رسید. بنابراین، بین دیدن باطن و تلاشهای ظاهری ارتباط نزدیکی وجود دارد، به گونهای که هرچه تلاش خالصانهتری در مجاهدت صورت گیرد، مشاهده واقعیتر خواهد بود.
و سهل بن عبداللّه گوید، رحمة اللّه علیه: «من غَضَّ بَصَرَه عَنِ اللّه طَرْفَة عینٍ لایهتدی طولَ عُمْرِه.»
هوش مصنوعی: سهل بن عبد الله میگوید: «کسی که یک لحظه چشمش را از خداوند ببندد، در طول عمرش هدایت نخواهد شد.»
هرکه بصر بصیرت به یک طرفة العین از حق فرا کند هرگز راه نیابد؛ از آن که التفات به غیر را ثمره بازگذاشتن به غیر بود و هر که را به غیر بازگذاشتند هلاک شد. پس اهل مشاهدت را عمر آن بود که اندر مشاهدت بود، و آنچه اندر مغایبه بود آن را عمر نشمرند؛ که آن مر ایشان را مرگ بر حقیقت بود.
هوش مصنوعی: هر کس که یک لحظه از حقیقت غافل شود، هرگز نمیتواند به راه راست برسد. چرا که توجه به غیر حقیقت، نتیجهاش این است که از راستی دور میافتد و هر کس که از حقیقت دور شود، نابود میگردد. بنابراین، عمر کسانی که به حقیقت دست یافتهاند، در حقیقتورزی است و هر چه که در دوری از حقیقت باشد، عمر محسوب نمیشود؛ زیرا این فاصله از حقیقت، برای آنها به مانند مرگ است.
چنانکه از ابویزید پرسیدند رحمة اللّه علیه که: «عمر تو چند است؟» گفت: «چهار سال.» گفتند: «این چگونه باشد؟» گفت: «هفتاد سال است تا در حجاب دنیایم، اما چهارسال است تا وی را میبینم و روز حجاب از عمر نشمرم.»
هوش مصنوعی: وقتی از ابویزید پرسیدند که عمرش چقدر است، او پاسخ داد که چهار سال. وقتی از او خواستند توضیح دهد، گفت که او هفتاد سال زندگی کرده ولی چون بیشتر آن را در دنیای مادی و حجاب آن گذرانده، تنها چهار سال است که او حقیقت را میبیند و این چهار سال را در نظر میگیرد.
شبلی گفت: رحمة اللّه علیه: «اللهُمَّ اخبأ الجنّةَ و النّارَ وفی خَبایا غَیْبِکَ حتّی تُعْبَدَ بغیر واسطةٍ.»
هوش مصنوعی: شبلی گفت: خدا رحمتش کند: «خداوندا، بهشت و جهنم را در پنهان غیبت خود مخفی کن تا بدون واسطه عبادت شوی.»
بار خدایا، بهشت و دوزخ را به خبایای غیب خویش پنهان کن و یاد آن از دل خلق بزدای و بمحاو ای فراموش گردان تا تو را از برای آن نپرستند. چون اندر بهشت طبع را نصیب است امروز به حکم یقین غافل عبادت از برای آن میکند چون دل را از محبت نصیب نیست غافل را، لامحاله از مشاهدت محجوب باشد.
هوش مصنوعی: خدایا، بهشت و جهنم را از چشمان انسانها پنهان کن و یاد آنها را از ذهن مردم بزدای. آنها را به فراموشی بسپار تا تنها به خاطر این امور تو را پرستش نکنند. چون در بهشت نعمتها وجود دارد، انسانها به یقین و به خاطر این نعمتها، عبادت میکنند. اما اگر دلهایشان از محبت تو بیبهره باشد، بیتردید از دیدن جمال تو محروم خواهند ماند.
و مصطفی صلّی اللّه علیه و سلّم از شب معراج مر عایشه را خبر داد که: «حقّ را ندیدم.» و ابن عباس رضی اللّه عنهما روایت کند که: «رسول علیه السّلام مرا گفت: حق را بدیدم.»
هوش مصنوعی: حضرت مصطفی (ص) شب معراج به عایشه خبر داد که: «من حقیقت را ندیدم.» و ابن عباس (رض) نقل میکند که رسول خدا به او فرمود: «من حقیقت را دیدم.»
خلق با این خلاف بماندند و آنچه بهتر بایست وی از میانه ببرد. اما آنچه گفت: «دیدمش»، عبارت از چشم سِرّ کرد و آنچه گفت: «ندیدم»، بیان از چشم سَر. یکی از این دو، اهل باطن بودند و یکی اهل ظاهر. سخن با هر یک براندازهٔ روزگار وی گفت. پس چون سرّ دید اگر واسطه چشم نباشد چه زیان؟
هوش مصنوعی: مردم با این تضاد باقی ماندند و آنچه که بهتر بود او از میان برداشت. اما وقتی او گفت: «دیدم»، منظورش بینش درونی بود و وقتی گفت: «ندیدم»، اشاره به چشم ظاهری داشت. یکی از این دو فرد دارای بینش باطنی بود و دیگری گرفتار ظواهر. صحبت با هر کدام به اندازهٔ وضعیت زمانی آنها بود. بنابراین، اگر دیدن باطن بدون نیاز به چشم ظاهری امکانپذیر باشد، چه ضرری دارد؟
و جنید گفت رحمة اللّه علیه که: «اگر خداوند مرا گوید که: مرا ببین، گویم: نبینم؛ که چشم اندر دوستی، غیر بود و بیگانه و غیرت غیریت مرا از دیدار می باز دارد؛ که اندر دنیا بی واسطهٔ چشم میدیدمش.»
هوش مصنوعی: جنید رحمت الله علیه گفت که اگر خداوند از او بخواهد که او را ببیند، او پاسخ میدهد که نمیبیند؛ زیرا دیدن در محبت معنای دیگری دارد و احساس غیبت و غیرت از رابطه باعث میشود که او نتواند خدا را ببیند. او در دنیا با چشم خود بدون واسطه، خدا را میدید.
إنّی لأحْسُدُ ناظِریَّ عَلَیْکا
فأغُضُّ طرفِیَ إذ نَظَرْتُ اِلیْکا
هوش مصنوعی: من به چشمان خودم حسادت میکنم که به تو نگاه میکنند، به همین خاطر وقتی به تو مینگرم، چشمانم را میبندم.
دوست را خود از دیده دریغ دارند؛ که دیده بیگانه باشد.
هوش مصنوعی: دوستان گاهی از دیدن همدیگر خودداری میکنند، چون نمیخواهند کسی از بیرون متوجه ارتباط آنها شود.
آن پیر را گفتند: «خواهی تا خداوند را ببینی؟» گفتا: «نه.» گفتند: «چرا؟» گفت: «چون موسی بخواست ندید و محمد نخواست بدید.» پس خواست ما حجاب اعظم ما بود از دیدار حق، تعالی؛ از آنچه وجودِ ارادت اندر دوستی مخالفت بود و مخالفت حجاب باشد و چون ارادت اندر دنیا سپری شد مشاهدت حاصل آمد و چون مشاهدت ثبات یافت دنیا چون عقبی بود و عقبی چون دنیا.
هوش مصنوعی: آن پیر را پرسیدند: «آیا میخواهی خداوند را ببینی؟» او پاسخ داد: «نه.» از او پرسیدند: «چرا؟» او گفت: «زیرا موسی خواست ولی خدا را ندید و محمد نیز نخواست که ببیند.» پس این خواسته ما، بزرگترین مانع ما برای دیدار حق تعالی است؛ چون وجود اراده در دوستی، خودیابی را به وجود میآورد و این خودیابی مانع است. وقتی اراده در دنیا از بین برود، مشاهده حاصل میشود و زمانی که این مشاهده ثابت و استوار گردد، دنیا برای ما مانند آخرت و آخرت مانند دنیا میشود.
ابویزید گوید، رحمة اللّه علیه: «إنّ لِلّه عِباداً لو حُجِبُوا عَنِ اللّهِ فی الدّنیا و الآخرةِ لَارْتدّوا.»
هوش مصنوعی: ابویزید میگوید: «برای خداوند بندگانی وجود دارند که اگر در دنیا و آخرت از خداوند فاصله بگیرند و از او محروم شوند، به کفر برمیگردند.»
خداوند را تعالی بندگاناند که اگر در دنیا و عقبی به طرفة العینی از وی محجوب گردند مرتد شوند، ای پیوسته مر ایشان را به دوام مشاهدت میپرورد و به حیات محبتشان زنده میدارد و لامحاله چون مکاشف محجوب گردد مطرود شود.
هوش مصنوعی: خداوند به بندگانش مقام و فضیلت میدهد و اگر آنها در دنیا یا آخرت به یک آن از او دور شوند، از او جدا خواهند شد. او همواره پیروانش را با دیدن مداوم خود نگه میدارد و عشقشان را زنده نگه میدارد. اگر کسی که به خدا نزدیک است بخواهد از او دور شود، حتماً طرد خواهد شد.
ذوالنون گوید، رحمه اللّه: روزی در مصر میگذشتم. کودکانی را دیدم که سنگ بر جوانی میانداختند. گفتم: «از وی چه میخواهید؟» گفتند: «دیوانه است.» گفتم: «چه علامت دیوانگی بر وی پدید میآید؟» گفتند: «میگوید که: من خداوند را میبینم.» گفتم: «ای جوانمرد، این تو میگویی یا بر تو میگویند؟» گفتا: «نه، که من میگویم؛ که اگر یک لحظه من حق را نبینم و محجوب باشم طاعت ندارمش.»
هوش مصنوعی: ذوالنون میگوید: روزی در مصر در حال گذر بودم که کودکان را دیدم که سنگ به سمت یک جوان پرتاب میکردند. از آنها پرسیدم: «چرا به او اینطور رفتار میکنید؟» آنها پاسخ دادند: «او دیوانه است.» از آنها سوال کردم: «چه نشانهای از دیوانگی در او وجود دارد؟» گفتند: «او میگوید که من خدا را میبینم.» به جوان گفتم: «ای جوانمرد، آیا این حرف خودت است یا دیگران دربارهات میگویند؟» او پاسخ داد: «این خود من هستم که میگویم؛ چون اگر یک لحظه حق را نبینم و از آن پنهان باشم، طاعتی برایم نخواهد بود.»
اما اینجا قومی را غلطی افتاده است از اهل این قصه، میپندارند که رؤیت قلوب و مشاهدت از وجهِ صورتی بود که اندر دل وهم مر آن را اثبات کند اندر حال ذکر و یا فکر و این تشبیه محض بود و ضلالت هویدا؛ از آنچه خداوند تعالی را اندازه نیست تا اندر دل به وهم اندازه گیرد، یا عقل بر کیفیت وی مطلع شود. هرچه موهوم بود از جنس وهم بود و هرچه معقول از جنس عقل و وی تعالی و تقدس مجانس اجناس نیست و لطایف و کثایف جمله جنس یکدگرند اندر محل مُضادّت ایشان مر یکدیگر را؛ از آنچه اندر تحقیق توحید ضد جنس بود اندر جنب قدیم؛ که اضداد محدَثاند و حوادث یک جنساند. تعالی اللّهُ عن ذلک و عمّا یقولُ الظّالمون.
هوش مصنوعی: اما در اینجا گروهی از اهل این موضوع دچار اشتباه شدهاند، آنها گمان میکنند که مشاهده دلها و شناخت آنها به گونهای است که میتوان آن را در خیال ثابت کرد، در حالی که این فقط یک تشبیه بیاساس است و به وضوح نادرست است. زیرا خداوند، تعالی، اندازهای ندارد که بتوان آن را به خیال در دل گنجاند یا عقل بر چگونگی او آگاهی یابد. آنچه موهوم است به نوعی از خیال مربوط میشود و آنچه معقول است به عقل مربوط است. خداوند تعالی و مقدس از هر جنس و نوعی جداست و لطایف و کثایف همگی از یک جنس نبوده و در مظاهری متضاد هستند. زیرا در حقیقت توحید، ضد جنس به حساب میآید و نقیصهها و حوادث همگی یک جنس هستند. خداوند از این مسائل و از آنچه ستمگران میگویند، منزه است.
پس مشاهدت اندر دنیا چون رؤیت بود اندر عقبی. چون به اتفاق و اجماع جملهٔ صحابه اندر عقبی رؤیت روا بود، اندر دنیا نیز مشاهدت روا بود. پس فرق نباشد میان مُخبری که از رؤیت عقبی خبر دهد و میان مخبری که از مشاهدت دنیا خبر دهد. و هر که خبر دهد از این دو معنی به اجازت خبر دهد نه به دعوی؛ یعنی گوید که دیدارو مشاهدت روا بود و نگوید که مرا دیدار هست؛ از آنچه مشاهدت صفت سرّ بود و خبر دادن عبارت زیان و چون زیان را از سرّ خبر بود تا عبارت کند این مشاهدت نباشد که دعوی بود؛ از آنچه چیزی که حقیقت آن اندر عقول ثبات نیابد زبان از آن چگونه عبارت کند؟ الّا به معنی جواز؛ «لأنَّ المشاهَدَةَ قُصورُ اللِّسانِ بحضورِ الجَنان.» پس سکوت را درجه برتر از نطق باشد؛ از آنچه سکوت علامت مشاهدت بود و نطق نشان شهادت و بسیار فرق باشد میان شهادت بر چیزی و میان مشاهدت چیزی و از آن بود که پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم اندر درجهٔ قرب و محل اعلی که حق تعالی وی را بدان مخصوص گردانیده بود «لاأحصی ثناءُ علیک» گفت؛ یعنی من ثنای تو را احصا نتوانم کرد؛ از آنچه اندر مشاهدت بود و مشاهدت اندر درجهٔ دوستی یگانگی بود و اندر یگانگی عبارت بیگانگی بود. آنگاه گفت: «انتَ کما أثنیتَ عَلی نَفْسِکَ. تو آنی که برخود ثنا گفتهای»؛ یعنی اینجا گفتهٔ تو، گفتهٔ من باشد و ثنای تو، ثنای من. زفان را اهل آن ندارم که از حال من عبارت کند و بیان را مستحق نبینم که حال مرا ظاهر کند.
هوش مصنوعی: در دنیا، مشاهده به مانند دیدن در آخرت است. اگر در آخرت برای صحابه دیدن مجاز باشد، در دنیا نیز این مشاهده مجاز است. بنابراین، تفاوتی میان کسی که از دیدن در آخرت خبر میدهد و کسی که از مشاهده در دنیا خبر میدهد وجود ندارد. هرکس درباره این دو موضوع خبر میدهد، باید با اجازه این کار را کند و نه به گونهای که ادعا کند؛ به این معنا که میتواند بگوید که دیدن و مشاهده مجاز است، اما نمیتواند ادعا کند که خود دیده است، چراکه این مشاهدات از نوع سرّ و باطن هستند و بیان آنها به زبان، یعنی تبدیل آن به جملهای لفظی، ممکن نیست. از آنجا که حقیقتی که در ذهن است، زبان نمیتواند به درستی آن را بیان کند، جز به این معنی که چنین مشاهداتی مجاز هستند. سکوت در این موضوع ارزش بیشتری نسبت به صحبت دارد، زیرا سکوت نشاندهنده مشاهده و گفتن شهادت است. بین شهادت و مشاهده تفاوت زیادی وجود دارد. پیامبر نیز در بالاترین مقام قرب به خدا میگوید که من نمیتوانم ثنای تو را احصا کنم؛ چرا که این بیان از درک او ناشی میشود و در این نزدیکی به خدا، سخن گفتن نشان از جدایی دارد. او سپس میگوید: «تو همانی که خود را ستودهای»، یعنی کلام تو کلام من است و ثنای تو سخن من است. من لایق نیستم که کسی از حال من به زبان بیاورد و نمیتوانم بیان را شایستهای برای نشان دادن حال خود ببینم.
تَمنَّیْتُ مَنْ أهوی فلمّا رایتُه
بَهِتُّ فلَمْ أمْلِکْ لساناً ولا طَرْفاً
هوش مصنوعی: آرزو داشتم کسی را که دوستش دارم، اما وقتی او را دیدم زبانم بند آمد و نتوانستم حرف بزنم و حتی چشمهایم هم نمیدانستند چه کنند.
این است احکام مشاهدات بهتمامی بر سبیل اختصار، و باللّه العونُ و التّوفیقُ.
هوش مصنوعی: این احکام مشاهدات بهطور خلاصه بیان شده است و به لطف خداوند و برای موفقیت این کار صورت گرفته است.