گنجور

بخش ۵ - فصل

بدان که نماز عبادتی است که از ابتدا تا انتها، مریدان، راه حق اندر آن یابند و مقاماتشان اندر آن کشف گردد؛ چنان‌که توبه مریدان را به جای طهارت بود و تعلق به پیری به جای اصابت قبله و قیام به مجاهدتِ نفس به جای قیام و ذکر دوام به جای قرائت و تواضع به جای رکوع و معرفة النفس به جای سجود و مقام انس به جای تشهد و تفرید ازدنیا و بیرون آمدن از بند مقامات به جای سلام. و از آن بود که چون رسول صلّی اللّه علیه از کل مشارب منقطع شدی اندر محل کمال حیرت، طالب شوقی گشتی و تعلق مشربی کردی، گفتی: «أرِحْنا یا بِلالُ بالصَّلوةِ. یا بلال ما را به نماز و بانگ نماز خرم گردان.»

و مشایخ را رضی اللّه عنهم اندر این سخن است و هر یکی را درجتی. گروهی گویند که: «نماز آلت حضور است.» و گروهی گویند: «آلت غیبت.» گروهی که غایب بودند، اندر نماز حاضر شدند و گروهی که حاضر بودند، اندر نماز غایب شدند؛ چنان‌که اندر آن جهان اندر محل رؤیت، گروهانی که خداوند را ببینند غایب باشند حاضر شوند و گروهانی که حاضر باشند غایب شوند.

و من که علی بن عثمان الجلابی‌ام، می‌گویم که: نماز امر است نه آلت حضور و نه آلت غیبت؛ از آن‌چه امر هیچ چیز را آلت نگردد؛ که علت حضور عین حضور بود و علت غیبت عین غیبت و امر خداوند تعالی را به هیچ سبب تعلق نیست؛ که اگر نماز علت و آلت حضور بودی بایستی تا غایب را حاضر کردی و اگر علت و آلت غیبت بودی غایب به ترک آن حاضر شدی و چون غایب و حاضر را به ترک آن عذر نیست آن خود اندر نفس خود سلطانی است، اندر غیبت و حضور نبسته است.

پس نماز اهل مجاهدت و اهل استقامت بیشتر کنند و فرمایند؛ چنان‌که مشایخ مر مریدان را در شبانروزی چهارصد رکعت نماز فرمایندمر عادت تن را بر عبادت؛ و مستقیمان نیز نماز بسیار کنند، مر شکر قبول را د رحضرت ماندند این‌جا ارباب احوال و ایشان بر دو گونه باشند: گروهی آنان که نمازهاشان اندر کمال مشرب به جای مقام جمع بود، بدان مجتمع شوند و گروهی آنان که نمازهاشان اندر انقطاع مشرب به جای مقام تفرقه بود، بدان مفترق شوند. پس آنان که اندر نماز مجتمع باشند، روز و شب اندر نماز باشند و آنان که مفترق باشند به‌جز فرایض و سنن زیادتی کمتر کنند.

و رسول علیه السّلام گفت: «جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنی فی الصَّلوةِ.»

روشنایی چشم من اندر نمازنهاده‌اند؛ یعنی همه راحت من اندر نماز است؛ از آن‌چه مشرب اهل استقامت اندر نماز بود و آن چنان بود که چون رسول را صلی اللّه علیه و سلم به معراج بردند و به محل قرب رسانیدند، نفسش از کون گسسته شد. بدان درجه رسید که دلش بود. نفس به درجهٔ دل رسید و دل به درجهٔ جان، و جان به محل سر و سر ازدرجات فانی گشت و از مقامات محو شد و از نشانی‌ها بی نشان ماند و اندر مشاهدت از مشاهدت غایب شد و از مغایبه برمید. شرب انسانی متلاشی شد. مادت نفسانی بسوخت. قوت طبیعی نیست گشت. شواهد ربانی اندر ولایت خود. از خود به خود نماند، معنی به معنی رسید، و اندر کشف لم یزل محو شد بی اختیار خود تشوقی اختیار کرد، گفت: «بارخدایا، مرا بدان سرای بلا باز مبر و اندر بند طبع و هوی مفکن.» فرمان آمد که: «حکم ما چنین است که بازگردی به دنیا مر اقامت شرع را، تا تو را این‌جا آن‌چه بداده‌ایم آن‌جا هم بدهیم.» چون به دنیا باز آمد، هرگاه که دلش مشتاق آن مقام معلا و معالی گشتی، گفتی: «أرِحْنا یا بِلالُ، بالصَّلوةِ.» پس هر نمازی وی را معراجی بودی و قربتی. خلق ورا اندر نماز دیدی، جان وی اندر نماز بودی و دلش اندر نیاز و سرش اندر پرواز و نفسش اندر گداز؛ تا قرهٔ عین وی نماز شدی، تنش اندر ملک بودی، جان اندر ملکوت. تنش اِنسی بود و جانش اندر محل اُنس.

و سهل بن عبداللّه گوید، رضی اللّه عنه: «عَلامةُ الصّادِقِ أنْ یَکُونَ له تابعٌ مِنَ الجنِّ إذا دَخَلَ وَقْتُ الصّلوةِ یَحُثُّهُ عَلَیْها و یُنَبِّهُه إنْ کانَ نائماً.»

صادق آن بود که خداوند عزّ و جلّ فریسته‌ای را بر وی گماشته بود، که چون وقت نماز آید بنده را برگزارد نمازحث کند و اگر خفته باشد بیدار گرداندش و این اندر سهل عبداللّه رضی اللّه عنه ظاهر بود؛ از آن‌چه از پیری زَمِن گشته بود. چون وقت نماز بودی تندرست گشتی. چون نماز بکردی بر جای بماندی.

یکی گوید از مشایخ، رضی اللّه عنه: «یَحْتاجُ الْمُصلّی إلی أَرْبَعَةِ أشیاءٍ: فناءِ النَّفْسِ، و ذَهابِ الطَّبْعِ، و صفاءِ السِّرِّ و کمالِ المُشاهَدَةِ.»

نماز کننده را از فنای نفس چاره نیست و آن جز به جمع همت نباشد چون همت مجتمع شود ولایت نفس برسد؛ از آن‌چه وجود وی تفرقه است اندر تحت عبارت جمع نیاید، و ذهاب طبع جز به اثبات جلال نباشد؛ که جلال حق زوال غیر باشد و صفای سر جز به محبت نباشد و کمال مشاهدت جز به صفای سر نه.

همی آید که: حسین بن منصور اندر شبانروزی چهارصد رکعت نماز کردی و بر خود فریضه داشتی. گفتند: «اندر این درجه که تویی چندین رنج از بهر چراست؟» گفت: «این رنج و راحت اندر حال تو نشان کند ودوستان فانی الصفه باشند، نه رنج اندر ایشان نشان کند نه راحت. نگر تا کاهلی را رسیدگی نام نکنی و حرص را طلب نه.»

یکی گفت: من از پس ذوالنون نماز می‌کردم چون ابتدای تکبیر کرد و گفت: «اللّهُ اکبر»، بیهوش بیفتاد؛ چون جسدی که اندر او حس نباشد.

و جنید رضی اللّه عنه چون پیر شد، هیچ ورد از اوراد جوانی ضایع نکرد. وی را گفتند: «ایّها الشّیخ، ضعیف گشتی بعضی از نوافل دست بدار.» گفت: «این چیزهایی است که اندر بدایت هرچه یافته‌‌ام بدین یافته‌‌ام بعد از قضای خدای، محال باشد که دست از این بدارم اندر نهایت.»

و معروف است که ملائکه پیوسته اندر طاعت‌اند و عبادت. مشربشان از طاعت است و غذاشان از عبادت؛ از آن‌چه روحانی‌اند و نفسشان نیست و زاجر و مانع بنده از طاعتِ خدای، نفسِ بد فرمای بود هر چند که وی مقهورتر می‌شود طریق بندگی کردن سهل‌تر می‌شود و چون نفس فانی شود غذا و مشرب او عبادت گردد؛ چنان‌که از آنِ ملایکه، اگر فنای نفس درست آید.

و عبداللّه مبارک گوید: من زنی دیدم از متعبدات که اندر نماز، کژدم وی را چهل بار بزد و هیچ تغیر اندر وی پدیدار نیامد. چون از نماز فارغ شد، گفتمش: «ای مادر، چرا آن کژدم از خود دفع نکردی؟» گفت: «ای پسر، تو کودکی، چگونه روا باشد که من اندر میان کار حق، کار خود کنم؟»

و ابوالخیر اقطع را آکله اندر پای افتاده بود. اطبا گفتند که: «این پای را بباید برید.» وی بدان رضا نداد. مریدان گفتند که: «اندر نماز پای وی بباید برید، او خود خبر ندارد.» چنان کردند. چون از نماز فارغ شد پای بریده دید.

و از ابوبکر صدیق رضی اللّه عنه می‌آید که: چون نماز شب کردی قرائت نرم خواندی و عمر رضی اللّه عنه بلند خواندی. پیغمبر صلی اللّه علیه گفت: «یا بابکر، چرا می‌نرم خوانی؟» گفت: «یَسْمَعُ مَنْ اُناجی. می‌شنود آن که می‌خوانمش، اگر نرم خوانم یا بلند.» و عمر را گفت: «چرا بلند خوانی؟» گفت: «أُوقِظُ الوَسْنانَ و أطرُدُ الشّیطان. بیدار کنم خفته را و برانم دیو را.» رسول علیه السّلام گفت: «بر تو باد، یا ابابکر، که بلندتر خوانی»، و عمر را گفت: «تو نرم تر خوان»، و مر ترک عادت را.

پس بعضی از این طایفه فرایض آشکارا کنند و نوافل اندر نهان و بدان آن خواهند تا از ریا رسته باشند؛ که چون کسی اندر معاملت ریا برزد خلق بدو مُرائی گردند و گویند: «اگر چه ما معاملت نبینیم، خلق ببینند و آن هم ریا بود.» و گروهی دیگر فرایض و نوافل آشکارا کنند، گویند: «ریا باطل است و طاعت صحیح و حق، محال باشد که از برای باطلی را حقی نهان کنیم. پس ریا از دل بیرون باید کرد و عبادت هرجا که خواهی می‌کرد.»

و مشایخ رضی اللّه عنهم حق آداب آن نگاه داشته‌اند و مریدان را بدان فرموده‌اند یکی می‌گوید از ایشان که: «چهل سال سفر کردم. هیچ نماز از جماعت خالی نبود و هر آدینه به قصبه‌ای بودم.»

و احکام این بیش از آن است که حصر توان کرد. آن‌چه به نماز پیوندد از مقامات، محبت بود. کنون من احکام آن بیارم، ان شاء اللّه، تعالی.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که نماز عبادتی است که از ابتدا تا انتها، مریدان، راه حق اندر آن یابند و مقاماتشان اندر آن کشف گردد؛ چنان‌که توبه مریدان را به جای طهارت بود و تعلق به پیری به جای اصابت قبله و قیام به مجاهدتِ نفس به جای قیام و ذکر دوام به جای قرائت و تواضع به جای رکوع و معرفة النفس به جای سجود و مقام انس به جای تشهد و تفرید ازدنیا و بیرون آمدن از بند مقامات به جای سلام. و از آن بود که چون رسول صلّی اللّه علیه از کل مشارب منقطع شدی اندر محل کمال حیرت، طالب شوقی گشتی و تعلق مشربی کردی، گفتی: «أرِحْنا یا بِلالُ بالصَّلوةِ. یا بلال ما را به نماز و بانگ نماز خرم گردان.»
هوش مصنوعی: نماز یک عبادت است که در هر مرحله‌اش، مریدان می‌توانند راه حق را بیابند و مقامات خود را شناسایی کنند. توبه برای مریدان به معنای پاکی است و وابستگی به استاد به عنوان هدف نهایی در نظر گرفته می‌شود. مجاهدت نفس به جای قیام واقعی نماز است و ذکر دائمی به جای خواندن قرآن و تواضع به جای رکوع و شناخت خود به جای سجود و مقام نزدیکی به خدا به جای تشهد است. همچنین، رهایی از دنیا و عبور از مراتب مختلف به جای سلامیدن در نماز قرار دارد. وقتی که پیامبر اسلام از تمامی لذائذ دنیا کناره‌گیری کرد و به کمال رسید، به شوق و محبت مریدانش نیاز داشت و از بلال خواست تا با صداي اذان، آنها را به نماز فراخواند و خوشحال کند.
و مشایخ را رضی اللّه عنهم اندر این سخن است و هر یکی را درجتی. گروهی گویند که: «نماز آلت حضور است.» و گروهی گویند: «آلت غیبت.» گروهی که غایب بودند، اندر نماز حاضر شدند و گروهی که حاضر بودند، اندر نماز غایب شدند؛ چنان‌که اندر آن جهان اندر محل رؤیت، گروهانی که خداوند را ببینند غایب باشند حاضر شوند و گروهانی که حاضر باشند غایب شوند.
هوش مصنوعی: مشایخ و علماء در این موضوع نظرات متفاوتی دارند و هر کدام به نوعی درجات خود را دارند. بعضی بر این باورند که «نماز وسیله‌ای برای حضور است.» در حالی که برخی دیگر آن را به عنوان «وسیله‌ای برای غیبت» می‌دانند. گروهی که غایب بودند، در نماز به حالت حضور درمی‌آیند و گروهی که حاضرند، در نماز به نوعی غیبت می‌کنند. این مسئله همچنین در دنیای دیگر، در جایی که مردم خداوند را می‌بینند، صادق است؛ در آنجا، برخی غایب می‌شوند در حالی که برخی دیگر حاضر می‌شوند.
و من که علی بن عثمان الجلابی‌ام، می‌گویم که: نماز امر است نه آلت حضور و نه آلت غیبت؛ از آن‌چه امر هیچ چیز را آلت نگردد؛ که علت حضور عین حضور بود و علت غیبت عین غیبت و امر خداوند تعالی را به هیچ سبب تعلق نیست؛ که اگر نماز علت و آلت حضور بودی بایستی تا غایب را حاضر کردی و اگر علت و آلت غیبت بودی غایب به ترک آن حاضر شدی و چون غایب و حاضر را به ترک آن عذر نیست آن خود اندر نفس خود سلطانی است، اندر غیبت و حضور نبسته است.
هوش مصنوعی: من، علی بن عثمان الجلابی، بر این باورم که نماز خود یک امر است و نه وسیله‌ای برای حضور یا غیبت. هیچ چیزی نمی‌تواند سبب حضور یا غیبت باشد؛ زیرا علت حضور فقط وجود داشتن است و علت غیبت نیز تنها غیاب. اراده و دستور خداوند هیچ وابستگی به امور دیگر ندارد؛ اگر نماز می‌توانست به عنوان علت یا وسیله‌ای برای حضور عمل کند، باید می‌توانست کسی را که غایب است، به حضور درآورد. و اگر به عنوان علت یا وسیله‌ای برای غیبت عمل می‌کرد، باید می‌توانست کسی را که حاضر است، به ترک آن وا دارد. اما چون هیچ‌یک از این موارد اتفاق نمی‌افتد، فهم و درک حقیقت نماز خود به تنهایی قدرت و سلطنتی دارد که هیچ ارتباطی به حضور یا غیبت ندارد.
پس نماز اهل مجاهدت و اهل استقامت بیشتر کنند و فرمایند؛ چنان‌که مشایخ مر مریدان را در شبانروزی چهارصد رکعت نماز فرمایندمر عادت تن را بر عبادت؛ و مستقیمان نیز نماز بسیار کنند، مر شکر قبول را د رحضرت ماندند این‌جا ارباب احوال و ایشان بر دو گونه باشند: گروهی آنان که نمازهاشان اندر کمال مشرب به جای مقام جمع بود، بدان مجتمع شوند و گروهی آنان که نمازهاشان اندر انقطاع مشرب به جای مقام تفرقه بود، بدان مفترق شوند. پس آنان که اندر نماز مجتمع باشند، روز و شب اندر نماز باشند و آنان که مفترق باشند به‌جز فرایض و سنن زیادتی کمتر کنند.
هوش مصنوعی: نماز خواندن برای اهل مجاهدت و استقامت بسیار اهمیت دارد. عالمان دینی به مریدان خود سفارش می‌کنند که روزانه چهارصد رکعت نماز بخوانند تا بدنشان به عبادت عادت کند. افرادی که در مسیر راست و مستقیم قرار دارند نیز باید نمازهای زیادی بخوانند و شکرگزاری خود را در پیشگاه الهی نشان دهند. در این زمینه، دو دسته از مردم وجود دارند: گروهی که نمازهایشان به گونه‌ای است که به وحدت و جمع می‌انجامد و گروهی دیگر که نمازهایشان باعث تفرقه و جدایی می‌شود. افرادی که در نماز به وحدت می‌رسند، در طول روز و شب به نماز مشغولند، در حالی که افرادی که به تفرقه دچارند، جز فرایض و سنن، کمتر نماز می‌خوانند.
و رسول علیه السّلام گفت: «جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنی فی الصَّلوةِ.»
هوش مصنوعی: و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «سروچشم من در نماز قرار داده شده است.»
روشنایی چشم من اندر نمازنهاده‌اند؛ یعنی همه راحت من اندر نماز است؛ از آن‌چه مشرب اهل استقامت اندر نماز بود و آن چنان بود که چون رسول را صلی اللّه علیه و سلم به معراج بردند و به محل قرب رسانیدند، نفسش از کون گسسته شد. بدان درجه رسید که دلش بود. نفس به درجهٔ دل رسید و دل به درجهٔ جان، و جان به محل سر و سر ازدرجات فانی گشت و از مقامات محو شد و از نشانی‌ها بی نشان ماند و اندر مشاهدت از مشاهدت غایب شد و از مغایبه برمید. شرب انسانی متلاشی شد. مادت نفسانی بسوخت. قوت طبیعی نیست گشت. شواهد ربانی اندر ولایت خود. از خود به خود نماند، معنی به معنی رسید، و اندر کشف لم یزل محو شد بی اختیار خود تشوقی اختیار کرد، گفت: «بارخدایا، مرا بدان سرای بلا باز مبر و اندر بند طبع و هوی مفکن.» فرمان آمد که: «حکم ما چنین است که بازگردی به دنیا مر اقامت شرع را، تا تو را این‌جا آن‌چه بداده‌ایم آن‌جا هم بدهیم.» چون به دنیا باز آمد، هرگاه که دلش مشتاق آن مقام معلا و معالی گشتی، گفتی: «أرِحْنا یا بِلالُ، بالصَّلوةِ.» پس هر نمازی وی را معراجی بودی و قربتی. خلق ورا اندر نماز دیدی، جان وی اندر نماز بودی و دلش اندر نیاز و سرش اندر پرواز و نفسش اندر گداز؛ تا قرهٔ عین وی نماز شدی، تنش اندر ملک بودی، جان اندر ملکوت. تنش اِنسی بود و جانش اندر محل اُنس.
هوش مصنوعی: روشنی و آرامش چشم من در نماز قرار دارد؛ به این معنا که تمام راحتی من در نماز است. این حالت به خاطر ویژگی‌های اهل استقامت در نماز است. زمانی که رسول خدا (ص) به معراج رفت و به مقام نزدیکی رسید، نفس او از عالم مادی جدا شد و به‌درجه‌ای رسید که دلش آرزو داشت. نفس از سطح دل بالا رفت و دل به درجه جان رسید و جان به مقام سر رسید. در این مرحله، او به درجات فانی رسید و از مقامات محو شد، به گونه‌ای که از نشانه‌ها نیز بی‌نشان ماند و در آغاز مشاهدات غایب گردید. او به حالت انسانی خود غایب شد و مواد نفسانی او از بین رفت و قدرت طبیعی‌اش دیگر وجود نداشت. او شواهد ربانی را در مقام ولایت خود شاهد بود و خود را از خود گم کرد و به معنایی عمیق‌تر رسید. او در یک حال نامشخص و بیدریغ محو شد و بلافاصله دعا کرد: «خدایا، مرا به آن سرای بلا باز مبر و در بند طبع و هوی قرار نده.» فرمان رسید که: «این‌گونه است که باید به دنیا برگردی تا در اینجا هرچه به تو داده‌ایم، در آن‌جا نیز به تو بدهیم.» وقتی به دنیا بازگشت، هرگاه دلش به مقام بلند اقبال کرد، می‌گفت: «ای بلال، ما را با نماز آرامش بخش.» بدین ترتیب، هر نماز برای او مانند معراج و نزدیک شدن به خدا بود. او در نماز، خود را در جمعی از مخلوقات می‌دید، در حالی که جانش در حال عبادت بود و دلش در نیاز و سرش در پرواز و نفسش در حالت ذوب قرار داشت. تا اینکه نماز برای او مانند نور چشمش شد؛ بدن او در عالم ماده بود و جانش در عالم ملکوت. بدنش انسانی بود و جانش در حالت دوستی و نزدیکی به خدا بود.
و سهل بن عبداللّه گوید، رضی اللّه عنه: «عَلامةُ الصّادِقِ أنْ یَکُونَ له تابعٌ مِنَ الجنِّ إذا دَخَلَ وَقْتُ الصّلوةِ یَحُثُّهُ عَلَیْها و یُنَبِّهُه إنْ کانَ نائماً.»
هوش مصنوعی: سهل بن عبدالله می‌گوید: «نشانه فرد راستگو این است که در هنگام ورود وقت نماز، موجودی از جن همراه او باشد و او را به نماز ترغیب کند و اگر خواب باشد، بیدارش کند.»
صادق آن بود که خداوند عزّ و جلّ فریسته‌ای را بر وی گماشته بود، که چون وقت نماز آید بنده را برگزارد نمازحث کند و اگر خفته باشد بیدار گرداندش و این اندر سهل عبداللّه رضی اللّه عنه ظاهر بود؛ از آن‌چه از پیری زَمِن گشته بود. چون وقت نماز بودی تندرست گشتی. چون نماز بکردی بر جای بماندی.
هوش مصنوعی: در زمان‌های گذشته، گفته می‌شود که خداوند از بندگان خود مراقبی را گماشته بود تا در وقت نماز، آن بنده را بیدار کند یا تشویقش کند که به نماز بپردازد. این مسئله به ویژه برای عبدالله، یکی از یاران پیامبر، مشخص بود، زیرا او به دلیل سن و سالش دچار مشکلات جسمی شده بود. اما به محض اینکه وقت نماز فرامی‌رسید، حال او بهتر می‌شد و توانایی انجام نماز را پیدا می‌کرد و پس از پایان نماز، به حالت قبلی خود بازمی‌گشت.
یکی گوید از مشایخ، رضی اللّه عنه: «یَحْتاجُ الْمُصلّی إلی أَرْبَعَةِ أشیاءٍ: فناءِ النَّفْسِ، و ذَهابِ الطَّبْعِ، و صفاءِ السِّرِّ و کمالِ المُشاهَدَةِ.»
هوش مصنوعی: یک استاد از بزرگان دین می‌فرماید: «نمازگزار به چهار چیز نیاز دارد: خُلوص نیت، از بین بردن صفات زشت، پاکی باطن و کمال در مشاهده حق.»
نماز کننده را از فنای نفس چاره نیست و آن جز به جمع همت نباشد چون همت مجتمع شود ولایت نفس برسد؛ از آن‌چه وجود وی تفرقه است اندر تحت عبارت جمع نیاید، و ذهاب طبع جز به اثبات جلال نباشد؛ که جلال حق زوال غیر باشد و صفای سر جز به محبت نباشد و کمال مشاهدت جز به صفای سر نه.
هوش مصنوعی: نمازخوان نمی‌تواند از نابودی نفس خود رهایی یابد و این تنها با تمرکز و اراده جمعی ممکن است. وقتی اراده او جمع شود، می‌تواند به ولایت نفس دست یابد؛ چرا که وجود او در حالت تفرقه است و نمی‌تواند تحت یک عبارت واحد بیاید. همچنین، رهایی از طبیعت جز با اثبات جلال نیست؛ زیرا جلال خداوند به معنی از بین رفتن غیر اوست. همچنین، پاکی دل تنها با محبت ممکن است و رسیدن به کمال در مشاهده نیز تنها با پاکی دل امکان‌پذیر است.
همی آید که: حسین بن منصور اندر شبانروزی چهارصد رکعت نماز کردی و بر خود فریضه داشتی. گفتند: «اندر این درجه که تویی چندین رنج از بهر چراست؟» گفت: «این رنج و راحت اندر حال تو نشان کند ودوستان فانی الصفه باشند، نه رنج اندر ایشان نشان کند نه راحت. نگر تا کاهلی را رسیدگی نام نکنی و حرص را طلب نه.»
هوش مصنوعی: حسین بن منصور در طول شبانه‌روز چهارصد رکعت نماز خواند و به خود واجب می‌دانست. دیگران از او پرسیدند: «با توجه به مقام و جایگاه تو، چرا این‌قدر زحمت می‌کشی؟» او پاسخ داد: «این زحمت و آسایش نشان‌دهنده حال توست و دوستان واقعی به حالت انسان‌های فانی هستند. نه زحمت نشان‌دهنده آنهاست و نه آسایش. مراقب باش که از سستی و تنبلی نامی نبر و به دنبال طمع نرو.»
یکی گفت: من از پس ذوالنون نماز می‌کردم چون ابتدای تکبیر کرد و گفت: «اللّهُ اکبر»، بیهوش بیفتاد؛ چون جسدی که اندر او حس نباشد.
هوش مصنوعی: یکی گفت: من پشت سر ذوالنون نماز می‌خواندم. وقتی او تکبیر را شروع کرد و گفت: «اللّهُ اکبر»، ناگهان بیهوش شد و مانند جسدی شد که هیچ حس و حرکتی ندارد.
و جنید رضی اللّه عنه چون پیر شد، هیچ ورد از اوراد جوانی ضایع نکرد. وی را گفتند: «ایّها الشّیخ، ضعیف گشتی بعضی از نوافل دست بدار.» گفت: «این چیزهایی است که اندر بدایت هرچه یافته‌‌ام بدین یافته‌‌ام بعد از قضای خدای، محال باشد که دست از این بدارم اندر نهایت.»
هوش مصنوعی: جنید، وقتی که پیر شد، هیچ‌یک از عبادت‌های جوانی‌اش را رها نکرد. به او گفتند: «ای شیخ، تو ضعیف شده‌ای، بعضی از نفل‌ها را ترک کن.» او پاسخ داد: «اینها چیزهایی هستند که از ابتدای جوانی‌ام به دست آورده‌ام و پس از خواست خدا، امکان ندارد که از آنها دست بکشم.»
و معروف است که ملائکه پیوسته اندر طاعت‌اند و عبادت. مشربشان از طاعت است و غذاشان از عبادت؛ از آن‌چه روحانی‌اند و نفسشان نیست و زاجر و مانع بنده از طاعتِ خدای، نفسِ بد فرمای بود هر چند که وی مقهورتر می‌شود طریق بندگی کردن سهل‌تر می‌شود و چون نفس فانی شود غذا و مشرب او عبادت گردد؛ چنان‌که از آنِ ملایکه، اگر فنای نفس درست آید.
هوش مصنوعی: ملائکه همواره در حال عبودیت و اطاعت از خداوند هستند. زندگی و sustenance آنها از عبادت و اطاعت است و به خاطر روحانی بودنشان، تحت تأثیر نفس غیرمفیدی قرار نمی‌گیرند. در واقع، نفس بد، مانع بنده از انجام طاعت خداوند است. هر چه که بنده بیشتر در بندگی تلاش کند و نفسش را تحت کنترل درآورد، آسان‌تر می‌تواند به طاعت بپردازد. و هنگامی که نفس از بین برود، عشق به عبادت و اطاعت به زندگی او تبدیل می‌شود، مشابه آنچه که برای ملائکه اتفاق می‌افتد.
و عبداللّه مبارک گوید: من زنی دیدم از متعبدات که اندر نماز، کژدم وی را چهل بار بزد و هیچ تغیر اندر وی پدیدار نیامد. چون از نماز فارغ شد، گفتمش: «ای مادر، چرا آن کژدم از خود دفع نکردی؟» گفت: «ای پسر، تو کودکی، چگونه روا باشد که من اندر میان کار حق، کار خود کنم؟»
هوش مصنوعی: عبدالله مبارک می‌گوید: زنی متعبد و پرهیزگار را دیدم که در حال نماز، یک کژدم چهل بار او را نیش زد و او هیچ تغییری در خود احساس نکرد. وقتی از نماز فارغ شد، به او گفتم: «ای مادر، چرا آن کژدم را از خود دور نکردی؟» او پاسخ داد: «ای پسر، تو هنوز بچه‌ای، چگونه ممکن است من در حال انجام کار حق، به کار خود بپردازم؟»
و ابوالخیر اقطع را آکله اندر پای افتاده بود. اطبا گفتند که: «این پای را بباید برید.» وی بدان رضا نداد. مریدان گفتند که: «اندر نماز پای وی بباید برید، او خود خبر ندارد.» چنان کردند. چون از نماز فارغ شد پای بریده دید.
هوش مصنوعی: ابوالخیر اقطع در حالتی بود که پایش آسیب دیده و بر زمین افتاده بود. پزشکان به او گفتند که باید پایش را amputate کنند. اما او با این پیشنهاد موافقت نکرد. پیروانش پیشنهاد دادند که پای او را در هنگام نماز ببُرند، چون او خود متوجه نیست. آن‌ها نیز چنین کردند. پس از این که از نماز فارغ شد، متوجه شد که پایش بریده شده است.
و از ابوبکر صدیق رضی اللّه عنه می‌آید که: چون نماز شب کردی قرائت نرم خواندی و عمر رضی اللّه عنه بلند خواندی. پیغمبر صلی اللّه علیه گفت: «یا بابکر، چرا می‌نرم خوانی؟» گفت: «یَسْمَعُ مَنْ اُناجی. می‌شنود آن که می‌خوانمش، اگر نرم خوانم یا بلند.» و عمر را گفت: «چرا بلند خوانی؟» گفت: «أُوقِظُ الوَسْنانَ و أطرُدُ الشّیطان. بیدار کنم خفته را و برانم دیو را.» رسول علیه السّلام گفت: «بر تو باد، یا ابابکر، که بلندتر خوانی»، و عمر را گفت: «تو نرم تر خوان»، و مر ترک عادت را.
هوش مصنوعی: ابوبکر صدیق و عمر در مورد خواندن نماز شب نظرات متفاوتی داشتند. ابوبکر به آرامی نماز می‌خواند و می‌گفت که صدای او را کسی می‌شنود که با او نجوا می‌کند. در مقابل، عمر نماز را بلند می‌خواند و هدف او این بود که کسانی که خوابیده‌اند بیدار شوند و همچنین شیطان را دور کند. پیامبر به ابوبکر توصیه کرد که بلندتر بخواند و به عمر گفت که نرم‌تر بخواند و به او یادآوری کرد که عادت‌هایش را تغییر دهد.
پس بعضی از این طایفه فرایض آشکارا کنند و نوافل اندر نهان و بدان آن خواهند تا از ریا رسته باشند؛ که چون کسی اندر معاملت ریا برزد خلق بدو مُرائی گردند و گویند: «اگر چه ما معاملت نبینیم، خلق ببینند و آن هم ریا بود.» و گروهی دیگر فرایض و نوافل آشکارا کنند، گویند: «ریا باطل است و طاعت صحیح و حق، محال باشد که از برای باطلی را حقی نهان کنیم. پس ریا از دل بیرون باید کرد و عبادت هرجا که خواهی می‌کرد.»
هوش مصنوعی: برخی از افراد این طایفه معتقدند که باید واجبات را علنی و نوافل را پنهانی انجام دهند تا از ریا دور باشند. آنها بر این باورند که اگر کسی در کارهایش ریا داشته باشد، مردم او را متهم به ریاکاری می‌کنند و می‌گویند: «اگرچه ما این معامله را نمی‌بینیم، مردم می‌بینند و این هم خودش ریا است.» اما برخی دیگر بر این عقیده‌اند که باید هم واجبات و هم نوافل را علنی انجام داد و می‌گویند: «ریا باطل است و عبادت صحیح باید با نیت خالص باشد، بنابراین نمی‌توان به خاطر چیز باطل، حق را پنهان کرد. در نتیجه، باید ریا را از دل بیرون کرد و عبادت را هر کجا که بخواهید انجام داد.»
و مشایخ رضی اللّه عنهم حق آداب آن نگاه داشته‌اند و مریدان را بدان فرموده‌اند یکی می‌گوید از ایشان که: «چهل سال سفر کردم. هیچ نماز از جماعت خالی نبود و هر آدینه به قصبه‌ای بودم.»
هوش مصنوعی: مشایخ، که مورد احترام هستند، به خوبی آداب و اصول را رعایت کرده و به مریدان خود آموزش داده‌اند. یکی از افراد از این مشایخ روایت می‌کند که: «به مدت چهل سال در سفر بودم و هیچ‌گاه نماز جماعت را ترک نکردم و هر جمعه به یک شهر می‌رفتم.»
و احکام این بیش از آن است که حصر توان کرد. آن‌چه به نماز پیوندد از مقامات، محبت بود. کنون من احکام آن بیارم، ان شاء اللّه، تعالی.
هوش مصنوعی: احکام این موضوع بسیار زیاد است و نمی‌توان تمامی آنها را محدود کرد. آنچه به نماز ارتباط دارد و در آن مقام‌ها وجود دارد، محبت است. اکنون من این احکام را ارائه می‌دهم، ان شاء الله.