از پس ایمان نخستین چیز که بر بنده فریضه شود طهارت کردن بود مر گزاردِ نماز راو آن طهارت بدن بود از نجاست و جنابت و شستن سه اندام و مسح کردن بر سر بر متابعت شریعت و یا تیمم در حال فقدِ آب یا شدت مرض و یا خوف مرض؛ چنانکه احکام این معلوم است.
پس بدان که طهارت بر دو گونه بود: یکی طهارت تن و دیگر طهارت دل.
چنانکه بی طهارتِ بدن نماز درست نیاید، بی طهارت دل معرفت درست نیاید پس طهارت تن را آب مطلق باید به آب مشوّش و مستعمل نشاید و طهارت دل را توحید محض باید به اعتقاد مختلط و مشوش نشاید. پس این طایفه پیوسته بظاهر بر طهارت باشند و بباطن بر توحید؛ کما أمَرَ النبیُّ، علیه السّلام: «داوِمْ عَلَی الوُضُوءِ یُحْبِبْکَ حافِظاکَ.» و قولُه، تعالی: «إنَّ اللّهَ یُحِبُّ التّوابینَ و یحبُّ المتطهّرینَ (۲۲۲/البقره).»
پس هر که به ظاهر بر طهارت مداومت کند ملائکه وی را دوست دارند، و هرکه به باطن بر توحید قیام کند خداوند تعالی وی را دوست دارد و رسول صلی اللّه علیه پیوسته میگفتی: «اللّهمّ طَهِّرْ قَلْبی مِنَ النِّفاقِ. بار خدایا دلم را از نفاق پاک گردان»، و به هیچ حال نفاق اندر دلش صورت نگرفتی، اما رؤیت کرامات خویشتن مر او را می اثبات غیر نمود و اثبات غیر نفاق بود اندر محل توحید هر چند یک ذره از کرامات مشایخ سرمهٔ دیدهٔ مریدان کردند، آخر اندر محل کمال آن حجاب مُکرِم بوده است؛ از آنچه هرچه غیر بود رؤیت آن آفت بود، خواه خود را بیند خواه دیگری را.
و ابویزید گفت، رضی اللّه عنه: «نِفاقُ العارفینَ أفضلُ مِنْ إخلاصِ المریدینَ.»
نفاقِ رسیدگان فاضلتر از اخلاص طالبان؛ یعنی آنچه مرید را مقام باشد کامل را حجاب باشد مرید را همت آن که کرامات یابد و کامل را همت آن که مکرم یابد.
و در جمله اثبات کرمات مر اهل حق را نفاق نماید؛ از آنچه آن معانقهٔ غیر باشد. پس آفت دوستان خدای، نجات جمله اهل معصیت بود از معصیت و آفت اهل معصیت، نجات جمله اهل ضلالت از ضلالت؛ که اگر کافران بدانندی که معصیت ایشان ناپسند خدای عزّ و جلّ است، چنانکه عاصیان دانند، جمله از کفرنجات یابندی و اگر عاصیان بدانندی که جملهٔ معاملات ایشان محل علت است، چنانکه دوستان دانند جمله از معصیت نجات یابندی و از همه آفات طاهر شوندی.
پس باید که طهارت ظاهر موافق طهارت سرّ بود؛ یعنی چون دست بشوید باید که دل از دوستی دنیا بشوید و چون استنجا کند، چنانکه از نجاست ظاهر نجات جست از دوستی غیر به باطن نجات جوید و چون آب اندر دهان کند باید که دهان از ذکر غیر خالی گرداند و چون استنشاق کند باید که بوی شهوتها بر خود حرام کند و چون روی بشوید باید که از جملهٔ مألوفات یکبارگی اعراض کند و به حق اقبال کند و چون دست بشوید باید که تصرف از جملهٔ نصیبهای خود منقطع گرداند و چون مسح سر کند باید که امور خود به حق تسلیم کند و چون پای بشوید باید که نیز جز بر حق فرمان خدای تعالی نیت اقامت نکند تا هر دو طهارت وی را حاصل آید؛ که جملهٔ امور شرعی ظاهر به باطن پیوسته است. چون ایمان قول زبان ظاهر و تصدیق به دل باطن، حقیقت نیت به دل و احکام طاعت بر تن پس طریق طهارت دل تفکر و تدبّر بود اندر آفت دنیا و دیدنِ آن که دنیا سرای غدار است و محل فنا، دل از آن خالی نشود جز به مجاهدت بسیار و مهمترین مجاهدتها حفظ آداب ظاهر است و ملازمت بر آن اندر همه احوال.
از ابراهیم خواص رحمةاللّه علیه میآید که گفت: «مرا از خدایتعالی عمر ابد میباید اندر دنیا، تا همه خلق اندر نعمت دنیا مشغول گردند و خدمت حق فراموش کنند و من اندر بلای دنیا به حفظ آداب شریعت قیام کنم و حق را یاد دارم.»
و میآید که بوطالب حرمی چهل سال به مکه مجاور بود،اندر مکه طهارت نکرد هر بار از مکه به طهارت بیرون آمدی گفتی: «زمینی را که خداوند تعالی به خود اضافت کرده است، من کراهیت دارم که آب مستعمل من بر آن زمین ریزد.»
و از ابراهیم خواص رحمة اللّه علیه میآید که: وی اندر جامع ری مبطون بود. اندر یک شبانروز شصت غسل بکرده بود. آخر وفاتش در میان آب بود.
ابوعلی رودباری رحمة اللّه علیه یک چندگاه به بلای وسواس اندر طهارت مبتلا شد. گفتا: روزی سحرگاه به آب فرو شدم تا به وقت آفتاب برآمدن بماندم اندر آن میانه رنجور دل ببودم و گفتم: «بار خدایا، العافیة.» هاتفی آواز داد که: «العافیةُ فی العلمِ.»
از سفیان ثوری میآید رحمة اللّه علیه که: مر یک نماز را شصت بار طهارت کرده بود، اندر بیماری در حال بیرون رفتن از دنیا. گفت: «تا چون فرمان اندر آید من طاهر باشم.»
گویند شبلی رحمة اللّه علیه روزی طهارت کرد به قصد آن که به مسجد اندر آید از هاتفی شنید که: «ظاهر شستی، صفای باطن کجاست؟» گفتا: بازگشتم و همه ملک و میراث بدادم و یک سال جز بدان مقدار جامه که نماز بدان روا بود نپوشیدم آنگاه به نزدیک جنید آمدم. وی گفت، رضی اللّه عنه: «یا بابکر، این سخت سودمند طهارتی بود که کردی. خدای تو را پیوسته طاهر داراد.» گفت: از پس آن هرگز بی طهارت نبود؛ تا حدی که چون از دنبا بخواست رفتن طهارتش را نقض افتاد. اشارت به مریدی کرد که: مرا طهارتی ده. مرید وی را طهارت داد و تخلیل محاسن فراموش کرد. وی رادر آن حال زبان نبود که سخن گفتی. دست آن مرید بگرفت و به محاسن خوداشارت فرمودتا تخلیل کرد.
از وی میآید که گفت: من هیچ وقتی ادبی ترک نکردهام از آداب طهارت که نه در باطنم بندی پدیدار آمد.
و از ابویزید رحمة اللّه علیه میآید که گفت: هرگاه که اندیشهٔ دنیا بر دلم گذر کند طهارتی بکنم و چون اندیشهٔ عقبی گذرد غسلی؛ از آنچه دنیا محدَث است اندیشهٔ آن حدث باشد و عقبی محل غیبت و آرام با آن جنابت. پس از حدث طهارت واجب شود و ازجنابت غسل.
و ازشبلی میآید رحمة اللّه علیه که: روزی طهارت کرد. چون اندر مسجد آمد به سرش ندا کردند که: «یا بابکر، طهارت آن داری که بدین بُستاخی به خانهٔ ما خواهی آمد؟» این بشنید بازگشت. ندا آمد که: «از درگاه ما می بازگردی، کجا خواهی شد؟» گفتا: نعرهای بزد، ندا آمد که: «بر ما می شناعت کنی؟» بر جای خموش بیستاد ندا آمد که: «دعوی تحمل بلای ما میکنی؟» فریاد برآورد که: «المستغاثُ بِکَ مِنْکَ.»
و مشایخ این قصه را رحمهم اللّه اندر تحقیق طهارت سخن بسیار است و مریدان را مداومت طهارت ظاهر و باطن فرمودهاند و قصدشان به درگاه حق بود. چون کسی به ظاهر قصد خدمت کند باید که به ظاهر طهارت کند و چون به باطن قصد قربت کند باید که طهارت باطن کند. طهارت ظاهر به آب و از آنِ باطن به توبه و رجوع کردن به درگاه حق، تعالی.
کنون من حکم توبه و متعلقاتش را بشرح بیارم تا حقیقت آن تو را معلوم گردد ان شاء اللّه.
برگردان به زبان ساده
از پس ایمان نخستین چیز که بر بنده فریضه شود طهارت کردن بود مر گزاردِ نماز راو آن طهارت بدن بود از نجاست و جنابت و شستن سه اندام و مسح کردن بر سر بر متابعت شریعت و یا تیمم در حال فقدِ آب یا شدت مرض و یا خوف مرض؛ چنانکه احکام این معلوم است.
هوش مصنوعی: پس از ایمان آوردن، نخستین واجبی که بر فرد مؤمن واجب میشود، پاکیزگی و طهارت است. این طهارت به منظور برگزاری نماز انجام میشود و شامل پاکسازی بدن از نجاست و جنابت است. همچنین باید سه عضو خاص را شست و بر سر مسح کرد. این موارد باید طبق شریعت رعایت شوند و در صورت عدم دسترسی به آب، بیماری شدید یا ترس از بیماری، میتوان تیمم کرد. احکام مرتبط با این مسائل به طور واضح مشخص شده است.
پس بدان که طهارت بر دو گونه بود: یکی طهارت تن و دیگر طهارت دل.
هوش مصنوعی: بدان که پاکیزگی به دو نوع است: یکی پاکیزگی جسم و دیگری پاکیزگی قلب.
چنانکه بی طهارتِ بدن نماز درست نیاید، بی طهارت دل معرفت درست نیاید پس طهارت تن را آب مطلق باید به آب مشوّش و مستعمل نشاید و طهارت دل را توحید محض باید به اعتقاد مختلط و مشوش نشاید. پس این طایفه پیوسته بظاهر بر طهارت باشند و بباطن بر توحید؛ کما أمَرَ النبیُّ، علیه السّلام: «داوِمْ عَلَی الوُضُوءِ یُحْبِبْکَ حافِظاکَ.» و قولُه، تعالی: «إنَّ اللّهَ یُحِبُّ التّوابینَ و یحبُّ المتطهّرینَ (۲۲۲/البقره).»
هوش مصنوعی: نماز بدون پاکیزگی جسمی درست نیست و همچنین فهم و شناخت عمیق نیز بدون پاکیزگی قلب حاصل نمیشود. برای پاکیزگی بدن، باید از آب خالص استفاده کرد و نه آب آلوده یا استفاده شده. همچنین، برای پاک شدن دل، باید به توحید خالص ایمان داشت و به باورهای مخلوط و نادرست لاجرم تکیه نکرد. بنابراین، افراد باید در ظاهر بر طهارت جسمی و در باطن بر توحید تمرکز داشته باشند. به همین خاطر پیامبر (ص) فرمودهاند که باید به وضو گرفتن ادامه بدهید تا خداوند شما را دوست داشته باشد. همچنین در قرآن آمده که خداوند توبهکنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.
پس هر که به ظاهر بر طهارت مداومت کند ملائکه وی را دوست دارند، و هرکه به باطن بر توحید قیام کند خداوند تعالی وی را دوست دارد و رسول صلی اللّه علیه پیوسته میگفتی: «اللّهمّ طَهِّرْ قَلْبی مِنَ النِّفاقِ. بار خدایا دلم را از نفاق پاک گردان»، و به هیچ حال نفاق اندر دلش صورت نگرفتی، اما رؤیت کرامات خویشتن مر او را می اثبات غیر نمود و اثبات غیر نفاق بود اندر محل توحید هر چند یک ذره از کرامات مشایخ سرمهٔ دیدهٔ مریدان کردند، آخر اندر محل کمال آن حجاب مُکرِم بوده است؛ از آنچه هرچه غیر بود رؤیت آن آفت بود، خواه خود را بیند خواه دیگری را.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ظاهر بر پاکی و طهارت پایبند باشد، فرشتگان او را دوست خواهند داشت. و هر کسی که در باطن به توحید پایبند باشد، خداوند او را دوست خواهد داشت. رسول خدا (ص) همواره دعا میکرد: «بار خدایا، دلم را از نفاق پاک کن»، و هرگز نفاقی در دل او راه نیافت. اما دیدن کرامات خود موجب شد که او احساس کند که برتری دارد، در حالی که این احساس در باطن موجب دور شدن از توحید است. حتی اگر فقط قطرهای از کرامات مشایخ دیده شود، در آن مقطع کمال، این دیدن میتواند حجاب و مانعی باشد. هر دیدن غیر، چه خود را باشد و چه دیگری، میتواند آفتی برای انسان باشد.
و ابویزید گفت، رضی اللّه عنه: «نِفاقُ العارفینَ أفضلُ مِنْ إخلاصِ المریدینَ.»
هوش مصنوعی: ابویزید، یکی از شخصیتهای مهم تاریخ اسلام، فرمودند: «دوچهرگی آگاهان از صداقت جویندگان فضیلت، برتر است.»
نفاقِ رسیدگان فاضلتر از اخلاص طالبان؛ یعنی آنچه مرید را مقام باشد کامل را حجاب باشد مرید را همت آن که کرامات یابد و کامل را همت آن که مکرم یابد.
هوش مصنوعی: ریا و نفاق افرادی که به درجات بالایی رسیدهاند، از صداقت و اخلاص افرادی که در جستجوی علم و کمال هستند، فراتر است. به عبارت دیگر، آنچه که برای مریدان مقام و مرتبه به ارمغان میآورد، ممکن است برای افراد کامل مانع پیشرفت شود. مریدان به هدف خود که دستیابی به کرامات است، مینگرند و افراد کامل نیز به هدف خود که رسیدن به مقام مکرم است، توجه دارند.
و در جمله اثبات کرمات مر اهل حق را نفاق نماید؛ از آنچه آن معانقهٔ غیر باشد. پس آفت دوستان خدای، نجات جمله اهل معصیت بود از معصیت و آفت اهل معصیت، نجات جمله اهل ضلالت از ضلالت؛ که اگر کافران بدانندی که معصیت ایشان ناپسند خدای عزّ و جلّ است، چنانکه عاصیان دانند، جمله از کفرنجات یابندی و اگر عاصیان بدانندی که جملهٔ معاملات ایشان محل علت است، چنانکه دوستان دانند جمله از معصیت نجات یابندی و از همه آفات طاهر شوندی.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده است که اگر اهل حق، به حقیقت کرامت خودشان پی ببرند، برای آنها نفاقی ایجاد نخواهد شد. در واقع، وجود اهل حق به نفع کسانی است که در معصیت هستند، زیرا آنها میتوانند از گناه و ناپاکی رها شوند. همچنین اگر معصیتکاران درک کنند که گناهانشان نامطلوب است، به طور کلی از کفر رهایی خواهند یافت. به همین ترتیب، اگر عاصیان متوجه شوند که اعمالشان باعث بدبختی است، میتوانند از گناه و آلودگی پاک شوند و به طهارت برسند. خلاصه اینکه، آگاهی و درک صحیح میتواند به نجات افراد از معاصی و کفر کمک کند.
پس باید که طهارت ظاهر موافق طهارت سرّ بود؛ یعنی چون دست بشوید باید که دل از دوستی دنیا بشوید و چون استنجا کند، چنانکه از نجاست ظاهر نجات جست از دوستی غیر به باطن نجات جوید و چون آب اندر دهان کند باید که دهان از ذکر غیر خالی گرداند و چون استنشاق کند باید که بوی شهوتها بر خود حرام کند و چون روی بشوید باید که از جملهٔ مألوفات یکبارگی اعراض کند و به حق اقبال کند و چون دست بشوید باید که تصرف از جملهٔ نصیبهای خود منقطع گرداند و چون مسح سر کند باید که امور خود به حق تسلیم کند و چون پای بشوید باید که نیز جز بر حق فرمان خدای تعالی نیت اقامت نکند تا هر دو طهارت وی را حاصل آید؛ که جملهٔ امور شرعی ظاهر به باطن پیوسته است. چون ایمان قول زبان ظاهر و تصدیق به دل باطن، حقیقت نیت به دل و احکام طاعت بر تن پس طریق طهارت دل تفکر و تدبّر بود اندر آفت دنیا و دیدنِ آن که دنیا سرای غدار است و محل فنا، دل از آن خالی نشود جز به مجاهدت بسیار و مهمترین مجاهدتها حفظ آداب ظاهر است و ملازمت بر آن اندر همه احوال.
هوش مصنوعی: برای پاکی ظاهری باید پاکی باطنی نیز وجود داشته باشد. یعنی هنگامی که دستها را میشوید، باید دل از محبت به دنیا очищا شود. وقتی که استنجا میکنید، باید به همان اندازه که از نجاست ظاهری رهایی مییابید، از محبت به غیر خدا نیز فارغ شوید. زمانی که آب به دهان میزنید، باید دهان را از ذکر غیر خدا خالی کنید. در هنگام استنشاق، باید عطر شهوات را بر خود حرام کنید. وقتی که صورت خود را میشویید، باید از تمامی عادتهای رایج دوری جسته و به حق نزدیک شوید. هنگام شستن دستها، لازم است که از تصرف در تمامی داراییها خودداری کنید و در حین مسح سر، باید امور خود را به خداوند بسپارید. همچنین، وقتی که پاها را میشویید، نیت کنید که جز به فرمان خداوند متعال عمل نکنید تا هر دو نوع پاکی بدست آید؛ زیرا تمام امور شرعی ظاهری با باطن در پیوند هستند. ایمان، گفتار زبان و تصدیق قلبی است که حقیقت نیت در دل و اطاعت در بدن نمود پیدا میکند. بنابراین، راه پاکی دل تفکر و تأمل در آفتهای دنیایی است و باید بدانیم که دنیا محل فریب و نابودی است. دل تنها با مجاهدت زیاد از تعلقات دنیوی خالی میشود و مهمترین مجاهدتها حفظ آداب ظاهری است و باید در همه حالات به آن پایبند بود.
از ابراهیم خواص رحمةاللّه علیه میآید که گفت: «مرا از خدایتعالی عمر ابد میباید اندر دنیا، تا همه خلق اندر نعمت دنیا مشغول گردند و خدمت حق فراموش کنند و من اندر بلای دنیا به حفظ آداب شریعت قیام کنم و حق را یاد دارم.»
هوش مصنوعی: ابراهیم خواص رحمةالله علیه میگوید: «خداوند باید به من عمر طولانی بدهد تا همه انسانها در نعمتهای دنیوی غرق شوند و خدمت به خدا را فراموش کنند. اما من در میان مشکلات دنیا به رعایت آداب شرع ادامه میدهم و همیشه یاد خدا را در ذهن دارم.»
و میآید که بوطالب حرمی چهل سال به مکه مجاور بود،اندر مکه طهارت نکرد هر بار از مکه به طهارت بیرون آمدی گفتی: «زمینی را که خداوند تعالی به خود اضافت کرده است، من کراهیت دارم که آب مستعمل من بر آن زمین ریزد.»
هوش مصنوعی: بطالب چهار دهه در مکه زندگی کرد و هرگز در این شهر طهارت نکرد. هر بار که از مکه خارج میشد، میگفت: «من نمیخواهم آب ناپاک من بر زمینی بریزد که خداوند آن را به خود نسبت داده است.»
و از ابراهیم خواص رحمة اللّه علیه میآید که: وی اندر جامع ری مبطون بود. اندر یک شبانروز شصت غسل بکرده بود. آخر وفاتش در میان آب بود.
هوش مصنوعی: ابراهیم خواص رحمة الله علیه میگوید که او در جامع ری مشغول به زندگی بود. در یک روز و شب، شصت بار غسل کرده بود و در نهایت، در حالی که در آب بود، جان سپرد.
ابوعلی رودباری رحمة اللّه علیه یک چندگاه به بلای وسواس اندر طهارت مبتلا شد. گفتا: روزی سحرگاه به آب فرو شدم تا به وقت آفتاب برآمدن بماندم اندر آن میانه رنجور دل ببودم و گفتم: «بار خدایا، العافیة.» هاتفی آواز داد که: «العافیةُ فی العلمِ.»
هوش مصنوعی: ابوعلی رودباری رحمت الله علیه مدتی به وسواس در مورد پاکی دچار شد. او در یکی از صبحها به آب رفت و تا طلوع آفتاب در آنجا ماند. در این زمان با دل آزردهای به خدا گفت: «خدایا، مرا شفا ده.» در همان لحظه، صدایی به او گفت: «شفا در علم است.»
از سفیان ثوری میآید رحمة اللّه علیه که: مر یک نماز را شصت بار طهارت کرده بود، اندر بیماری در حال بیرون رفتن از دنیا. گفت: «تا چون فرمان اندر آید من طاهر باشم.»
هوش مصنوعی: سفیان ثوری میگوید که در حال مرگ و بیماری، برای یک نماز شصت بار وضو گرفته بود. او گفته بود: «میخواهم تا زمانی که فرمان خدا بیاید، پاک و مطهر باشم.»
گویند شبلی رحمة اللّه علیه روزی طهارت کرد به قصد آن که به مسجد اندر آید از هاتفی شنید که: «ظاهر شستی، صفای باطن کجاست؟» گفتا: بازگشتم و همه ملک و میراث بدادم و یک سال جز بدان مقدار جامه که نماز بدان روا بود نپوشیدم آنگاه به نزدیک جنید آمدم. وی گفت، رضی اللّه عنه: «یا بابکر، این سخت سودمند طهارتی بود که کردی. خدای تو را پیوسته طاهر داراد.» گفت: از پس آن هرگز بی طهارت نبود؛ تا حدی که چون از دنبا بخواست رفتن طهارتش را نقض افتاد. اشارت به مریدی کرد که: مرا طهارتی ده. مرید وی را طهارت داد و تخلیل محاسن فراموش کرد. وی رادر آن حال زبان نبود که سخن گفتی. دست آن مرید بگرفت و به محاسن خوداشارت فرمودتا تخلیل کرد.
هوش مصنوعی: روزی شبلی، عالم بزرگ، برای رفتن به مسجد وضو گرفت. در این حین صدایی به او گفت: «ظاهر را شستی، اما پاکی باطن تو کجاست؟» این صحبت او را متوجه کرد و تصمیم گرفت تمام مال و میراثش را ببخشد و به مدت یک سال فقط به اندازهای لباس بپوشد که برای نماز لازم است. سپس به نزد جنید رفت و او گفت: «این طهارتی که کردی بسیار سودمند بود. خداوند همیشه تو را پاک نگهدارد.» از آن پس شبلی هیچگاه بدون طهارت نبود، حتی وقتی که از دنیا میخواست برود، طهارتش به هم خورد. او به یکی از مریدان اشاره کرد که به او طهارت بدهد. مرید طهارتش را انجام داد، اما یادش رفت که ریشش را اصلاح کند. شبلی در آن شرایط نمیتوانست صحبت کند، ولی دست مرید را گرفت و به ریش خود اشاره کرد تا آن را اصلاح کند.
از وی میآید که گفت: من هیچ وقتی ادبی ترک نکردهام از آداب طهارت که نه در باطنم بندی پدیدار آمد.
هوش مصنوعی: او گفته است: من هرگز آداب را ترک نکردهام، حتی در مسأله طهارت که هیچ چیز در اعماق وجودم نمایان نشده است.
و از ابویزید رحمة اللّه علیه میآید که گفت: هرگاه که اندیشهٔ دنیا بر دلم گذر کند طهارتی بکنم و چون اندیشهٔ عقبی گذرد غسلی؛ از آنچه دنیا محدَث است اندیشهٔ آن حدث باشد و عقبی محل غیبت و آرام با آن جنابت. پس از حدث طهارت واجب شود و ازجنابت غسل.
هوش مصنوعی: ابویزید رحمهالله علیه میگوید: هرگاه که فکر دنیا به ذهنم بیفتد، وضو میگیرم و زمانی که به فکر آخرت میافتم، غسل میکنم. زیرا اندیشهٔ دنیا دلیلی بر وجود حدث در انسان است و فکر آخرت مکانی برای آرامش و دوری از آلایش است. بنابراین، پس از وجود حدث باید طهارت (وضو) گرفته شود و در صورتی که انسان در حالت جنابت باشد، باید غسل کند.
و ازشبلی میآید رحمة اللّه علیه که: روزی طهارت کرد. چون اندر مسجد آمد به سرش ندا کردند که: «یا بابکر، طهارت آن داری که بدین بُستاخی به خانهٔ ما خواهی آمد؟» این بشنید بازگشت. ندا آمد که: «از درگاه ما می بازگردی، کجا خواهی شد؟» گفتا: نعرهای بزد، ندا آمد که: «بر ما می شناعت کنی؟» بر جای خموش بیستاد ندا آمد که: «دعوی تحمل بلای ما میکنی؟» فریاد برآورد که: «المستغاثُ بِکَ مِنْکَ.»
هوش مصنوعی: شبلی رحمتالله علیه روزی به انجام طهارت پرداخت و وقتی به مسجد رفت، صدایی از بالا به او گفت: «ای ابوبکر، آیا با این جسارت به خانه ما خواهی آمد؟» وقتی این را شنید، بازگشت. دوباره ندا آمد: «از درگاه ما بازمیگردی، حالا کجا میخواهی بروی؟» او فریاد زد و ندا شنید که: «آیا بر ما خشم میکنی؟» او در سکوت ایستاد و ندا آمد که: «آیا میخواهی بار مشکلات ما را به دوش بکشی؟» او فریاد زد: «ای کسی که به تو پناه میبرم، از تو به تو پناه میبرم.»
و مشایخ این قصه را رحمهم اللّه اندر تحقیق طهارت سخن بسیار است و مریدان را مداومت طهارت ظاهر و باطن فرمودهاند و قصدشان به درگاه حق بود. چون کسی به ظاهر قصد خدمت کند باید که به ظاهر طهارت کند و چون به باطن قصد قربت کند باید که طهارت باطن کند. طهارت ظاهر به آب و از آنِ باطن به توبه و رجوع کردن به درگاه حق، تعالی.
هوش مصنوعی: مشایخ درباره اهمیت طهارت در زندگی معنوی توضیحات زیادی دارند و به پیروان خود توصیه کردهاند که به طهارت ظاهری و باطنی توجه کنند. هدف آنها نزدیک شدن به خداوند است. کسی که بخواهد در ظاهر به خدمت مشغول شود، باید به طهارت ظاهری بپردازد و اگر قصدش نزدیک شدن باطنی به خداست، باید طهارت باطنی را نیز رعایت کند. طهارت ظاهری با آب انجام میشود و طهارت باطنی از طریق توبه و بازگشت به درگاه خداوند محقق میگردد.
کنون من حکم توبه و متعلقاتش را بشرح بیارم تا حقیقت آن تو را معلوم گردد ان شاء اللّه.
هوش مصنوعی: حالا من به شرح حکم توبه و موارد مربوط به آن میپردازم تا حقیقت آن برایت روشن شود، انشاءالله.