یکی از مشایخ گوید رحمة اللّه علیه که: «الرّوحُ فی الجَسَدِ کَالنّارِ فی الحَطَبِ، فالنّارُ مخلوقةٌ و الفَحْمُ مصنوعةٌ.»
جان اندر تن چون آتش است اندر انگِشت، آتش مخلوق و انگِشت مصنوع و قِدم جز بر ذات و صفات خداوند روا نیست.
و از مشایخ رضی اللّه عنهم ابوبکر واسطی بوده است که اندر روح بیشتر سخن گفته است.
از وی میآید که گفت: «الأرواحُ علی عَشَرَةِ مقاماتٍ، جانها بر ده مقام قایماند نخست جان مخلصان که محبوساند اندر ظلمتی و ندانند که چه خواهند کرد با ایشان، و دیگر جان پارسا مردان که اندر آسمانهای دنیا به مواریث اعمال شادمانه میباشند و به طاعتهای کرده و به قوت آن میروند، سدیگر جانهای مریدان که در آسمان چهارم اندر لذات صدق و ظل اعمال خود با ملائکه میباشند، چهارم جانهای اهل مِنن که اندر قنادیل نور از عرش آویختهاند که اغذیهٔ ایشان رحمت است و اشربهٔ ایشان لطف و قربت، پنجم جانهای اهل وفااند که اندر حجاب صفا و مقام اصطف طرب میکنند، ششم جانهای شهیداناند که اندر حواصل مرغان، اندر بهشت در ریاض آن، آنجا که خواهند میروند گاه و بیگاه، هفتم جانهای مشتاقاناند که اندر حجب انوار صفات بر بساط ادب قیام کردهاند، هشتم جانهای عارفاناند که اندر حظایر قدس بامداد و شبانگاه سخن خداوند میشنوند و اماکن خود اندر بهشت و دنیا میبینند، نهم جانهای دوستاناند که اندر مشاهدت جمالو مقام کشف مستغرق شدهاند و جز وی را ندانند و با هیچ چیز نیارامند، دهم جانهای درویشاناند که اندر محل فنا مقرر شدهاند و اوصافشان مبدل شده و احوال متغیر شده.»
و از مشایخ رضی اللّه عنهم میآید که ایشان آن را بدیدهاند، هر کسی به صورتی و این روا باشد؛ از آنچه چون گفتیم که موجود است و جسمی لطیف، باید تا مرئی بود و چون حق تعالی خواهد، بنماید بنده را چنانکه خواهد و صاحب کتاب گوید که: در جمله زندگانی ما به خداوند است و پایندگی بدو و زنده داشتن ما فعل حق است و ما زنده به خلق ویایم، نه به ذات و به صفات وی و قول روحانیان جمله باطل است و از ضلالتی عظیم اندر میان خلق یکی این است که روح را قدیم گویند؛ و هرچند که عبارت بدل کردهاند و گروهی نَفْس و هَیولی میگویند و گروهی نور و ظلمت. مبطلان این طریقت می فنا و بقا گویند و یا جمع و تفرقه و یا مانند این. عبارتی مزخرف ساختهاند و کفر خود را بدان تحسین میکنند و متصوّفه از آن گروه بیزارند؛ که اثبات ولایت وحقیقت محبت خداوند جز به معرفت وی درست نیاید و چون کسی قدیم از محدث نشناسد آنچه گوید اندر گفت خود جاهلی باشد و عقلا به سخن جاهل نگرایند.
کنون آنچه مقصود این دو گروه مبطل بود اندر این باب بیامد و اگر بیش از این باید، اندر کتبی از آنِ من بباید طلبید. اینجا مراد من تطویل نیست.
اکنون من کشف حجاب ابواب معاملات و حقایق اهل تصوّف با براهین ظاهر اندر این کتاب بیان کنم تا طریق دانستن مقصود بر تو آسان گردد و از منکران آن را که بصیرتی بود با راه آید و مرا بدین دعا و ثوابی باشد، ان شاء اللّه، تعالی.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی از مشایخ گوید رحمة اللّه علیه که: «الرّوحُ فی الجَسَدِ کَالنّارِ فی الحَطَبِ، فالنّارُ مخلوقةٌ و الفَحْمُ مصنوعةٌ.»
هوش مصنوعی: یکی از علما گفته است که: «روح در بدن مانند آتش در هیزم است. آتش آفریده شده و هیزم هم ساخته شده است.»
جان اندر تن چون آتش است اندر انگِشت، آتش مخلوق و انگِشت مصنوع و قِدم جز بر ذات و صفات خداوند روا نیست.
هوش مصنوعی: جان انسان مانند آتش است که در انگشت فرو رفته، به این معنی که وجود زندگی و روح افراد با آتش که نماد انرژی و حرارت است، قابل مقایسه است. آتش یک مخلوق است و انگشت، چیزی است که توسط انسان ساخته شده است. در نهایت، فقط ذات و صفات خداوند است که برتری و اهمیت واقعی را دارد و چیزی بیشتر از آن قابل قبول نیست.
و از مشایخ رضی اللّه عنهم ابوبکر واسطی بوده است که اندر روح بیشتر سخن گفته است.
هوش مصنوعی: ابوبکر واسطی یکی از علمای بزرگ اسلامی است که در مورد مسائل مربوط به روح و معنای آن صحبت های زیادی کرده است.
از وی میآید که گفت: «الأرواحُ علی عَشَرَةِ مقاماتٍ، جانها بر ده مقام قایماند نخست جان مخلصان که محبوساند اندر ظلمتی و ندانند که چه خواهند کرد با ایشان، و دیگر جان پارسا مردان که اندر آسمانهای دنیا به مواریث اعمال شادمانه میباشند و به طاعتهای کرده و به قوت آن میروند، سدیگر جانهای مریدان که در آسمان چهارم اندر لذات صدق و ظل اعمال خود با ملائکه میباشند، چهارم جانهای اهل مِنن که اندر قنادیل نور از عرش آویختهاند که اغذیهٔ ایشان رحمت است و اشربهٔ ایشان لطف و قربت، پنجم جانهای اهل وفااند که اندر حجاب صفا و مقام اصطف طرب میکنند، ششم جانهای شهیداناند که اندر حواصل مرغان، اندر بهشت در ریاض آن، آنجا که خواهند میروند گاه و بیگاه، هفتم جانهای مشتاقاناند که اندر حجب انوار صفات بر بساط ادب قیام کردهاند، هشتم جانهای عارفاناند که اندر حظایر قدس بامداد و شبانگاه سخن خداوند میشنوند و اماکن خود اندر بهشت و دنیا میبینند، نهم جانهای دوستاناند که اندر مشاهدت جمالو مقام کشف مستغرق شدهاند و جز وی را ندانند و با هیچ چیز نیارامند، دهم جانهای درویشاناند که اندر محل فنا مقرر شدهاند و اوصافشان مبدل شده و احوال متغیر شده.»
هوش مصنوعی: جانها به ده مقام تقسیم میشوند. نخستین مقام به جانهای مخلص اختصاص دارد که در تاریکی گرفتارند و نمیدانند با آنها چه خواهد شد. دومین مقام متعلق به جانهای پارساست که در آسمانهای دنیا به آثار نیکوی خود خوشحالند و به خاطر طاعتهایی که انجام دادهاند، آرامش مییابند. سومین مقام برای جانهای مریدان است که در آسمان چهارم از لذتهای صدق و سایه اعمال خود بهرهمندند و همراه ملائکهاند. چهارمین مقام به جانهای اهل مینَّت مربوط میشود که در چراغهای نورانی آویخته از عرش هستند و غذاهای آنها رحمت و نوشیدنیهایشان لطف و نزدیکی به خداست. پنجمین مقام مختص جانهای وفادار است که در حجاب صفا و مقام طرب به سر میبرند. ششمین مقام به جانهای شهیدان تعلق دارد که در باغهای بهشت گاهی به دلخواه خود پرواز میکنند. هفتمین مقام جانهای مشتاق است که در پوشش انوار صفات الهی در ادب ایستادهاند. هشتمین مقام مختص عارفان است که شبانهروز در حظایر قدس به سخن خداوند گوش فرا میدهند و مکانهای خود را در بهشت و دنیا میبینند. نهمین مقام به دوستان خدا مربوط میشود که در مشاهده جمال الهی غرقاند و هیچ چیز دیگری را نمیدانند و آرامش نمییابند. دهمین مقام به درویشان تعلق دارد که در وضعیت فنا قرار دارند و ویژگیهای آنها تغییر کرده و احوالشان دگرگون شده است.
و از مشایخ رضی اللّه عنهم میآید که ایشان آن را بدیدهاند، هر کسی به صورتی و این روا باشد؛ از آنچه چون گفتیم که موجود است و جسمی لطیف، باید تا مرئی بود و چون حق تعالی خواهد، بنماید بنده را چنانکه خواهد و صاحب کتاب گوید که: در جمله زندگانی ما به خداوند است و پایندگی بدو و زنده داشتن ما فعل حق است و ما زنده به خلق ویایم، نه به ذات و به صفات وی و قول روحانیان جمله باطل است و از ضلالتی عظیم اندر میان خلق یکی این است که روح را قدیم گویند؛ و هرچند که عبارت بدل کردهاند و گروهی نَفْس و هَیولی میگویند و گروهی نور و ظلمت. مبطلان این طریقت می فنا و بقا گویند و یا جمع و تفرقه و یا مانند این. عبارتی مزخرف ساختهاند و کفر خود را بدان تحسین میکنند و متصوّفه از آن گروه بیزارند؛ که اثبات ولایت وحقیقت محبت خداوند جز به معرفت وی درست نیاید و چون کسی قدیم از محدث نشناسد آنچه گوید اندر گفت خود جاهلی باشد و عقلا به سخن جاهل نگرایند.
هوش مصنوعی: از بزرگان دین نقل میشود که هر کس به نوعی این معنا را درک کرده است و این موضوع قابل پذیرش است. آنچه که ما گفتهایم، به وجود یک جسم لطیف و قابل دیدن اشاره دارد و هرگاه خداوند بخواهد، میتواند بندهاش را به هر شکلی که اراده کند، به نمایش بگذارد. مؤلف کتاب میگوید که تمام زندگی ما در دست خداوند است و دوام و حیات ما به فعل او وابسته است، و ما به واسطه مخلوقات او زندهایم نه به ذات و صفات خود او. عقاید روحانیون عمدتاً نادرست است و یکی از بزرگترین اشتباهات اساسی در میان مردم این است که آنان روح را قدیم میدانند. حتی اگر اصطلاحات را تغییر دهند، برخی نَفْس و هَیولی، و برخی دیگر نور و ظلمت مینامند. حقیقت این است که این گروه نظریات بیپایهای را مطرح کردهاند و از این طریق کفر خود را توجیه میکنند. عارفان و صوفیان از این دسته بیزارند؛ زیرا اثبات ولایت و حقیقت محبت خدا تنها از طریق شناخت او محقق میشود. اگر کسی چیزی از محدث (چیزی که بر اثر زمان به وجود آمده) را به عنوان قدیم بداند، باید گفت که او در سخنانش جاهل است و عقلها به سخنان جهلآمیز توجه نمیکنند.
کنون آنچه مقصود این دو گروه مبطل بود اندر این باب بیامد و اگر بیش از این باید، اندر کتبی از آنِ من بباید طلبید. اینجا مراد من تطویل نیست.
هوش مصنوعی: اکنون آنچه که هدف این دو گروه بوده، در این مورد بیان شد و اگر نیاز به توضیحات بیشتر باشد، میتوان در کتابهای من جستجو کرد. در اینجا هدف من طولانی کردن بحث نیست.
اکنون من کشف حجاب ابواب معاملات و حقایق اهل تصوّف با براهین ظاهر اندر این کتاب بیان کنم تا طریق دانستن مقصود بر تو آسان گردد و از منکران آن را که بصیرتی بود با راه آید و مرا بدین دعا و ثوابی باشد، ان شاء اللّه، تعالی.
هوش مصنوعی: اکنون قصد دارم با دلایل روشن، مسایل مربوط به معاملات و حقیقتهای تصوف را در این کتاب بیان کنم تا فهم مقاصد برای تو آسانتر شود و افرادی که نسبت به این مسائل تردید دارند، با آگاهی کافی برخورد کنند. امیدوارم این کار موجب دعای خیر و پاداش برای من باشد، ان شاء الله.