گنجور

بخش ۲ - ۱ ابوالعباس احمدبن محمّد القصّاب، رضی اللّه عنه

منهم: طراز طریق ولایت و جمال جمع اهل هدایت، ابوالعباس احمدابن محمد القصاب، رضی اللّه عنه

مقدمان ماورا یافته بوده‌اند و با وی صحبت کرده.وی معروف و مشهور است به علو حال و صدق فراست و کثرت برهان و کرامت.

و ابوعبداللّه حناطی که امام طبرستان بود، گوید که: «از افضال خدای عزّ وجل یکی آن است که کسی را بی تعلم چنان گرداند که چون ما را در علوم دین و اصول آن و دقایق توحید، چیزی مشکل شود از وی پرسیم و آن ابوالعباس قصاب است، رضی اللّه عنه.»

امی بود، اما کلام و نکتش سخت عالی بود، اندر علم تصوّف و اصول. اندر ابتدا و انتها عالی حال و نیکو سیرت بود. و مرا از وی حکایات بسیار سماع است، اما مذهب من اندر این کتاب اختصار است.

گویند کودکی اشتری را زمام گرفته بود با باری گران و اندر بازار آمل می‌کشید و پیوسته آن‌جا و حَل باشد. پای اشتر از جای بشد و بیفتاد و خرد بشکست. مردمان قصد آن کردند که بار از پشت شتر فروگیرند و کودک دست به مستغاث برآورد. وی بدان برگذشت. گفتا: «چه بوده است؟» حال بازگفتند. وی رضی اللّه عنه زمام شتر بگرفت و روی به آسمان که قبلهٔ دعاست کرد و گفت: «این اشتر را درست کن و اگر درست نخواستی کرد چرا دل قصاب به گریستن این کودک بسوختی؟»

اندر حال اشتر برخاست و راست و درست برفت.

از وی می‌آید که گفت: همه عالم را، اگر خواهند و اگر نه با خداوند تعالی خو می‌باید کرد والا رنجه دل گردند از آن که چون خو با وی کنی اندر بلا مُبلی را بینی، بلا بلا نیاید، و اگر خو نکنی چون بلایی بیاید رنجه دل گردی؛ که خداوند تعالی به رضا و سَخَط کس تقدیر خود متغیر نگرداند. پس رضای ما به حکم نصیب، راحت ماست. هرکه با وی خو کند دلش براحت شود و هر که از وی اعراض کند به ورود قضا رنجه گردد. و هو اعلم.

بخش ۱ - بابُ فی ذِکرِ أئمَّتِهم مِنَ المتأخّرین، رضوانُ اللّه علیهم اجمعین: بدان جَبَرک اللّه که اندر زمانهٔ ما گروهی‌اند که طاقت حمل ریاضت ندارند و بی ریاضت ریاست طلب کنند و همه اهل این قصه را چون خود پندارند، و چون سخن گذشتگان بشنوند و شرف ایشان ببینند و معاملات ایشان برخوانند، اندر خود نگاه کنند، خود را از آن دور یابند، برگشان نباشد که گویند: «مانه آنیم»؛ فاما گویند: «اندر زمانهٔ ما این چنین کسان نمانده اند.» این قول از ایشان محال باشد؛ از آن‌چه خداوند تعالی هرگز زمین را بی حجت ندارد و هرگز این امت را بی ولی؛ کما قال النّبی، علیه السّلام: «لایَزالُ طائِفَةٌ مِنْ أُمَّتی عَلی الْخَیرِ والحَقِّ حتّی تَقومَ السّاعَةُ»؛ و لقوله، علیه السّلام: «لایَزالُ مِنْ أُمَّتی أربعونَ عَلی خُلُقِ إبراهیمَ.» هرگز امت من خالی نباشند از طایفه‌ای که ایشان بر خیر و حق باشند تا قیامت و همیشه در امت من چهل تن بر خوی ابراهیم پیغمبر علیه السّلام باشند.بخش ۳ - ۲ ابوعلی الحسن بن علی بن محمد الدّقّاق، رضی اللّه عنه: ومنهم: بیان مریدان و برهان محققان ابوعلی الحسن بن علی بن محمد الدقاق، رضی اللّه عنه

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منهم: طراز طریق ولایت و جمال جمع اهل هدایت، ابوالعباس احمدابن محمد القصاب، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: ابوالعباس احمد ابن محمد القصاب، یکی از شخصیت‌های برجسته و محترم در زمینه هدایت و معنویت است. او نماد و نماینده‌ای از زیبایی و مسیر درست در راه ولایت به شمار می‌آید.
مقدمان ماورا یافته بوده‌اند و با وی صحبت کرده.وی معروف و مشهور است به علو حال و صدق فراست و کثرت برهان و کرامت.
هوش مصنوعی: نیاکان ما با موجودات فراطبیعی ارتباط برقرار کرده و با آن‌ها گفتگو کرده‌اند. او به دلیل ویژگی‌های برجسته‌ای مانند روحیات بلند، صداقت در فهم، و داشتن دلایل و شواهد فراوان و معجزاتش معروف و شناخته شده است.
و ابوعبداللّه حناطی که امام طبرستان بود، گوید که: «از افضال خدای عزّ وجل یکی آن است که کسی را بی تعلم چنان گرداند که چون ما را در علوم دین و اصول آن و دقایق توحید، چیزی مشکل شود از وی پرسیم و آن ابوالعباس قصاب است، رضی اللّه عنه.»
هوش مصنوعی: ابوعبداللّه حناطی که امام طبرستان بود، می‌گوید: «از نعمت‌های بزرگ خداوند این است که فردی را بدون آموزش به سطحی برساند که وقتی ما در علوم دینی و اصول آن و جزئیات توحید به مشکل برخورد کردیم، بتوانیم از او بپرسیم و آن فرد ابوالعباس قصاب است، خداوند او را رحمت کند.»
امی بود، اما کلام و نکتش سخت عالی بود، اندر علم تصوّف و اصول. اندر ابتدا و انتها عالی حال و نیکو سیرت بود. و مرا از وی حکایات بسیار سماع است، اما مذهب من اندر این کتاب اختصار است.
هوش مصنوعی: امی وجود داشت و سخنانش بسیار خوب و برجسته بود، به خصوص در زمینه تصوف و اصول آن. او از نظر باطنی و رفتار در آغاز و انجام زندگی‌اش بسیار والا و نیکو بود. من از او داستان‌های زیادی درباره سماع دارم، اما در این کتاب به طور مختصر به مذهب خود اشاره کرده‌ام.
گویند کودکی اشتری را زمام گرفته بود با باری گران و اندر بازار آمل می‌کشید و پیوسته آن‌جا و حَل باشد. پای اشتر از جای بشد و بیفتاد و خرد بشکست. مردمان قصد آن کردند که بار از پشت شتر فروگیرند و کودک دست به مستغاث برآورد. وی بدان برگذشت. گفتا: «چه بوده است؟» حال بازگفتند. وی رضی اللّه عنه زمام شتر بگرفت و روی به آسمان که قبلهٔ دعاست کرد و گفت: «این اشتر را درست کن و اگر درست نخواستی کرد چرا دل قصاب به گریستن این کودک بسوختی؟»
هوش مصنوعی: روزی کودکی شتر زینتی را به دوش گرفته بود که بار سنگینی بر آن گذاشته بودند و در بازار آمل به دنبال می‌رفت. ناگهان پای شتر لغزید و به زمین افتاد و بارش خرد شد. مردم به سمت شتر رفتند تا بار را از روی او بردارند، اما کودک به زاری و استغاثه بلند شد. شخصی شنید و به او نزدیک شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است. آنان ماجرا را برایش تعریف کردند. او با کمال رضایت دست به دامان شتر برد و به آسمان نگاه کرد که مکان دعا و درخواست است و گفت: «این شتر را به حال خود برگردان، و اگر نمی‌خواهی که شتر را درست کنی، زیرا دل قصاب به گریه این کودک نرم شده است.»
اندر حال اشتر برخاست و راست و درست برفت.
هوش مصنوعی: او از جا برخاست و به سمت راست و درست حرکت کرد.
از وی می‌آید که گفت: همه عالم را، اگر خواهند و اگر نه با خداوند تعالی خو می‌باید کرد والا رنجه دل گردند از آن که چون خو با وی کنی اندر بلا مُبلی را بینی، بلا بلا نیاید، و اگر خو نکنی چون بلایی بیاید رنجه دل گردی؛ که خداوند تعالی به رضا و سَخَط کس تقدیر خود متغیر نگرداند. پس رضای ما به حکم نصیب، راحت ماست. هرکه با وی خو کند دلش براحت شود و هر که از وی اعراض کند به ورود قضا رنجه گردد. و هو اعلم.
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که همه انسان‌ها باید تلاش کنند با خدای بزرگ ارتباط برقرار کرده و دوست شوند، چه بخواهند و چه نخواهند. در غیر این صورت، دچار ناراحتی‌های روحی خواهند شد. اگر کسی با خداوند همراه شود، در مواجهه با مشکلات و بلاها به آرامش دست می‌یابد، اما اگر از او دوری کند، هنگام بروز مشکلات دچار زحمت و ناراحتی خواهد شد. خداوند هیچ‌گاه تقدیر خود را بر اساس خوشنودی یا ناخوشنودی کسی تغییر نمی‌دهد. بنابراین، شادمانی و راحتی ما در پذیرش قضای الهی است. کسی که با خداوند دوستی کند، دلش آرامش می‌یابد، و کسی که از او فاصله بگیرد، در برابر تقدیر و قضا دچار سختی خواهد شد.