گنجور

بخش ۱۲ - ۱۲ ابویزید طیفور بن عیسی البسطامیّ، رضی اللّه عن

و منهم: فلک معرفت، و ملک محبت، ابویزید طیفور بن عیسی البسطامی، رضی اللّه عنه

از جلّهٔ مشایخ بود و حالش اکبر جمله بود و شأنش اعظم ایشان بود؛ تا حدّی که جنید گفت، -رحمة اللّه علیه-: «ابو یزید منّا بمنزلةِ جبریل مِنَ الملائکة. ابویزید اندر میان ما چون جبرئیل است از ملائکه.»

و جدّ او مجوسی بوده بود و از بزرگان بسطام، یکی پدر او بود. او را روایات عالی است اندر احادیث پیغمبر -علیه السّلام-. و از این ده امام معروف مر تصوّف را، یکی وی بوده است، و هیچ کس را بیش از وی اندر حقایق این علم چندان استنباط نبوده است که وی را. و اندر همه احوال، محبّ العلم و مُعظم الشّریعه بوده است، به حکم آن که گویند گروهی مر مدد الحاد خود را موضوعی بر وی بندند و اندر ابتدا روزگارش مبنی بر مجاهدت و برزش معاملت بوده است.

و از وی می‌آید که گفت: «عَمِلتُ فی المجاهدةِ ثلاثینَ سنةً فما وَجَدْتُ شیئاً أشدَّ عَلَیَّ مِنَ العِلْمِ و متابعتِه، وَ لَو لا اختلافُ العلماءِ لبقیتُ و اختلافُ العلماءِ رحمةٌ إلّا في تجرید التَّوحید؛

سی سال مجاهدت کردم، هیچ چیز نیافتم که بر من سخت‌تر از علم و متابعت آن بودی و اگر اختلاف علما نبودی من از همه چیزها بازماندمی و حق دین نتوانستمی گزارد و اختلاف علما رحمت است به‌جز اندر تجرید توحید و به‌حقیقت چنین است که طبع به جهل مایل‌تر باشد از آن چه به علم و به جهل بسیار کار توان کرد بی رنج و به علم یک قدم بی رنج نتوان نهاد و صراط شریعت بسیار بارکتر و پرخطرتر از صراط آن جهانی. پس باید که اندر همه احوال‌ها چنان باشی که اگر از احوال رفیع و مقامات خطیر بازمانی و بیفتی، اندر میدان شریعت افتی و اگر همه از تو بشود باید که معاملت با تو بماند؛ که اعظم آفات مر مرید را ترک معاملت بود و همه دعاوی مدّعیان اندر برزش شریعت متلاشی شود و همه ارباب لسان در برابر آن برهنه گردند.»

و از وی -رحمة اللّه علیه- می‌آید که گفت: «الجَنَّةُ لا خطرَ لها عِندَ أهلِ المحبّةِ، و أهلُ المحبّةِ محجوبونَ بمحبّتِهِم؛ بهشت را خطری نیست به نزدیک اهل محبّت، و اهل محبّت بازمانده‌اند و اندر پوشش‌اند از محبوب.» یعنی بهشت مخلوق است اگرچه بزرگ است و محبّت وی صفت وی است نامخلوق، و هر که از نامخلوق به مخلوق بازماند بی خطر بود. پس مخلوق به نزدیک دوستان خطر ندارد و دوستان به دوستی محجوب‌اند؛ از آن‌چه وجود دوستی، دُوی اقتضا کند و اندر اصل توحید دوی صورت نگیرد و راه دوستان از وحدانیت به وحدانیت بود و اندر راه، دوستی علّت دوستی آید و آفت آن؛ که اندر دوستی، مریدی و مُرادی باید؛ یا مرید حق، مراد بنده، و یا مراد حق، مرید بنده. اگر مرید حق بود و مراد بنده، هستی بنده ثابت بود اندر مراد حق و اگر مرید بنده و مراد حق، به طلب و ارادت مخلوق را بدو راه نیست. ماند اینجا آفت هستی محب به هر دو حال. پس فنای محب اندر بقای محبّت درست و تمام‌تر از آن که قیامش به بقای محبّت.

و از وی می‌آید -رَضِيَ اللّهُ عَنه- که گفت: یک بار به مکّه شدم، خانه مفرد دیدم. گفتم: «حج مقبول نیست؛ که من سنگ‌ها از این جنس بسیار دیده‌ام.» بار دیگر برفتم. خانه دیدم و خداوند خانه دیدم. گفتم که: «هنوز حقیقت توحید نیست.» بار سدیگر برفتم. همه خداوند خانه دیدم و خانه نه. به سرّم فروخواندند: «یا با یزید، اگر خود را ندیدیی و همه عالم را بدیدیی، شرک نبودی و چون همه عالم نبینی و خود را بینی، شرک باشد.» آنگاه توبه کردم و از توبه نیز توبه کردم و از دیدن هستی خود نیز توبه کردم.

و این حکایتی لطیف است اندر صحّت حال وی و نشانی خوب مر ارباب احوال را و اللّه أعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: فلک معرفت، و ملک محبت، ابویزید طیفور بن عیسی البسطامی، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: و از جمله آنها: آسمانِ دانش و پادشاهِ محبت، ابویزید طیفور بن عیسی بسطامی، که خداوند بر او رحمت آورد.
از جلّهٔ مشایخ بود و حالش اکبر جمله بود و شأنش اعظم ایشان بود؛ تا حدّی که جنید گفت، -رحمة اللّه علیه-: «ابو یزید منّا بمنزلةِ جبریل مِنَ الملائکة. ابویزید اندر میان ما چون جبرئیل است از ملائکه.»
هوش مصنوعی: او از جمله بزرگانی بود که حال و مقامش در میان آنان بسیار بلند بود. تا جایی که جنید، که خدا رحمتش کند، گفت: «ابو یزید در میان ما همانند جبرئیل است در میان ملائکه.»
و جدّ او مجوسی بوده بود و از بزرگان بسطام، یکی پدر او بود. او را روایات عالی است اندر احادیث پیغمبر -علیه السّلام-. و از این ده امام معروف مر تصوّف را، یکی وی بوده است، و هیچ کس را بیش از وی اندر حقایق این علم چندان استنباط نبوده است که وی را. و اندر همه احوال، محبّ العلم و مُعظم الشّریعه بوده است، به حکم آن که گویند گروهی مر مدد الحاد خود را موضوعی بر وی بندند و اندر ابتدا روزگارش مبنی بر مجاهدت و برزش معاملت بوده است.
هوش مصنوعی: جد او از زرتشتیان و از بزرگان بسطام بوده است، پدرش نیز از این گروه بوده. او در نقل حدیث‌های پیامبر -علیه‌السلام- بسیار برجسته و دارای روایت‌های عالی است. از ده امام مشهور تصوف، یکی از آنها او بوده و هیچ‌کس به اندازه او در فهم و استنباط حقایق این علم، توانمند نبوده است. او در تمام امور، محبت علم و احترام به شریعت را داشت. برخی بر این باورند که در جوانی به مجاهدت و تلاش در کارها مشغول بوده است.
و از وی می‌آید که گفت: «عَمِلتُ فی المجاهدةِ ثلاثینَ سنةً فما وَجَدْتُ شیئاً أشدَّ عَلَیَّ مِنَ العِلْمِ و متابعتِه، وَ لَو لا اختلافُ العلماءِ لبقیتُ و اختلافُ العلماءِ رحمةٌ إلّا في تجرید التَّوحید؛
هوش مصنوعی: او گفت: «من سی سال در جهاد تلاش کردم و هیچ چیزی برایم دشوارتر از علم و پیروی از آن نبود. اگر اختلاف نظر میان علما نبود، در همین زمینه می‌ماندم و این اختلاف، رحمت است جز در موضوع خالص کردن توحید.»
سی سال مجاهدت کردم، هیچ چیز نیافتم که بر من سخت‌تر از علم و متابعت آن بودی و اگر اختلاف علما نبودی من از همه چیزها بازماندمی و حق دین نتوانستمی گزارد و اختلاف علما رحمت است به‌جز اندر تجرید توحید و به‌حقیقت چنین است که طبع به جهل مایل‌تر باشد از آن چه به علم و به جهل بسیار کار توان کرد بی رنج و به علم یک قدم بی رنج نتوان نهاد و صراط شریعت بسیار بارکتر و پرخطرتر از صراط آن جهانی. پس باید که اندر همه احوال‌ها چنان باشی که اگر از احوال رفیع و مقامات خطیر بازمانی و بیفتی، اندر میدان شریعت افتی و اگر همه از تو بشود باید که معاملت با تو بماند؛ که اعظم آفات مر مرید را ترک معاملت بود و همه دعاوی مدّعیان اندر برزش شریعت متلاشی شود و همه ارباب لسان در برابر آن برهنه گردند.»
هوش مصنوعی: من سی سال برای کسب علم تلاش کردم و دریافتم که هیچ چیزی برایم دشوارتر از فراگیری علم و پایبندی به آن نبوده است. اگر اختلاف نظرهای علماء وجود نداشت، من در بسیاری از مسائل از پیشرفت بازمی‌ماندم و نمی‌توانستم به درستی دین را ادا کنم. اختلاف نظر علمای دین در اینجا رحمت است، به جز در مورد خالص‌سازی توحید. حقیقت این است که طبیعت آدمی بیشتر به جهل گرایش دارد تا به علم. انسان می‌تواند با جهل به راحتی کارهایی انجام دهد، اما برای انجام یک قدم با علم هیچ وقت بدون زحمت نمی‌توان پیش رفت. راه شریعت خیلی باریک‌تر و خطرناک‌تر از راه آن دنیا است. بنابراین، باید در هر شرایطی اینگونه عمل کنی که اگر از سطوح بالا و مقام‌های مهم بازماندی، همچنان در میدان شریعت قرار بگیری. حتی اگر همه چیز از تو گرفته شود، باید معامله و ارتباطت با خدا حفظ شود؛ چرا که بزرگ‌ترین آسیب برای مرید، ترک این ارتباط است. همه ادعاهای مدعیان در برابر ارزش شریعت ناپایدار خواهد بود و کسانی که فقط به زبان صحبت می‌کنند، در برابر آن عریان خواهند شد.
و از وی -رحمة اللّه علیه- می‌آید که گفت: «الجَنَّةُ لا خطرَ لها عِندَ أهلِ المحبّةِ، و أهلُ المحبّةِ محجوبونَ بمحبّتِهِم؛ بهشت را خطری نیست به نزدیک اهل محبّت، و اهل محبّت بازمانده‌اند و اندر پوشش‌اند از محبوب.» یعنی بهشت مخلوق است اگرچه بزرگ است و محبّت وی صفت وی است نامخلوق، و هر که از نامخلوق به مخلوق بازماند بی خطر بود. پس مخلوق به نزدیک دوستان خطر ندارد و دوستان به دوستی محجوب‌اند؛ از آن‌چه وجود دوستی، دُوی اقتضا کند و اندر اصل توحید دوی صورت نگیرد و راه دوستان از وحدانیت به وحدانیت بود و اندر راه، دوستی علّت دوستی آید و آفت آن؛ که اندر دوستی، مریدی و مُرادی باید؛ یا مرید حق، مراد بنده، و یا مراد حق، مرید بنده. اگر مرید حق بود و مراد بنده، هستی بنده ثابت بود اندر مراد حق و اگر مرید بنده و مراد حق، به طلب و ارادت مخلوق را بدو راه نیست. ماند اینجا آفت هستی محب به هر دو حال. پس فنای محب اندر بقای محبّت درست و تمام‌تر از آن که قیامش به بقای محبّت.
هوش مصنوعی: بهشت برای افرادی که محبت را در دل دارند، اهمیتی ندارد و آن‌ها در عشق خود گم شده‌اند. بهشت یک مخلوق است، هرچند بزرگ و ارزشمند، اما محبت او ویژگی‌ای جاودانی و غیرمخلوق است. بنابراین کسی که به محبت غیرمخلوق دست یابد، هیچ خطری از مخلوق نخواهد داشت. در ارتباط با دوستان خدا، هیچ خطری وجود ندارد و آن‌ها به دلیل دوستی‌شان از حقیقتی فراتر رفته‌اند. در اصل، دوستی نباید به دوگانگی بینجامد؛ راه دوستان از وحدت به وحدت می‌رسد. در مسیر دوستی، ممکن است دوستی به مریدی و مرادی تبدیل شود. اگر مرید، خدا باشد و مراد، بنده، وجود بنده در مراد خدا ثابت است. اما اگر مرید، بنده و مراد، خدا باشد، به هیچ وجه نمی‌توان به مخلوق نزدیک شد. در هر حال، دچار مشکل خواهد شد. بنابراین، فنا شدن در محبت واقعی، بهتر و کامل‌تر از ایستایی فقط به خاطر محبت است.
و از وی می‌آید -رَضِيَ اللّهُ عَنه- که گفت: یک بار به مکّه شدم، خانه مفرد دیدم. گفتم: «حج مقبول نیست؛ که من سنگ‌ها از این جنس بسیار دیده‌ام.» بار دیگر برفتم. خانه دیدم و خداوند خانه دیدم. گفتم که: «هنوز حقیقت توحید نیست.» بار سدیگر برفتم. همه خداوند خانه دیدم و خانه نه. به سرّم فروخواندند: «یا با یزید، اگر خود را ندیدیی و همه عالم را بدیدیی، شرک نبودی و چون همه عالم نبینی و خود را بینی، شرک باشد.» آنگاه توبه کردم و از توبه نیز توبه کردم و از دیدن هستی خود نیز توبه کردم.
هوش مصنوعی: روزی انسان مؤمنی به مکه رفت و در حین دیدن خانه کعبه، از روی احساس کرامت، گفت که این خانه به تنهایی در نظرش جذاب نیست و گویی حج او مقبول نخواهد بود، چرا که برای او سنگ‌های مشابه زیادی دیده می‌شود. در سفر بعدی، او به کعبه نگریست و متوجه شد که حقیقت توحید هنوز برایش روشن نیست. در سفر سوم، او تمام وجودش را در کعبه و خداوند مشاهده کرد، اما نتوانست تنها خانه را ببیند. در این لحظه، به او الهام شد که اگر خود را نمی‌دید و فقط به عالم می‌نگریست، در واقع شرک نداشت؛ اما وقتی که خود را می‌دید، دچار شرک می‌شد. در نتیجه او توبه کرد و حتی از توبه کردن نیز توبه نمود و از مشاهده وجود خود نیز دست کشید.
و این حکایتی لطیف است اندر صحّت حال وی و نشانی خوب مر ارباب احوال را و اللّه أعلم.
هوش مصنوعی: این داستان تماشایی نشان‌دهنده صحت وضعیت او و نشانه‌ای از خوبی حال کسانی است که در امور زندگی سررشته دارند و خداوند بهتر می‌داند.