گنجور

بخش ۲ - ۱ ابوبکر عبداللّه بن عثمان، الصدیق، رضی اللّه عنه

منهم: شیخ الاسلام، و بعد از انبیاء بهترین انام، که خلیفهٔ پیغمبر بود و امام و سید اهل تجرید، و پیشوای ارباب تفرید و از آفات نفسانی بعید، ابوبکر عبداللّه ابن عثمان، الصدیق، رضی اللّه عنه.

که وی را کرامات مشهور است و آیات و دلایل ظاهر اندر معاملات و حقایق. و اندر «باب تصوّف» طرفی از روزگار وی گفته شده است. و مشایخ وی را مقدم ارباب مشاهت داشته‌اند مر قلت حکایت و ورایتش را، و عمر را رضی اللّه عنه مقدم ارباب مجاهدت مر صلابت و معاملتش را.

و اندر اخبار صحاح مسطور است و اندر میان اهل علم مشهور که چون وی به شب نماز کردی نرم خواندی و چون عمر نماز کردی بلند خواندی. رسول علیه السّلام از ابوبکر بپرسید که: «چرا نرم خوانی؟» گفت: «أُسمِعُ مَنْ أَناجی؛ زانچه می‌دانم که از من غایب نیست و به نزدیک سمع وی نرم و بلند خواندن یکسان است.» و از عمر پرسید. گفت: «أوقِظُ الْوَسْنانَ وَأَطْرُدُ الشّیطانَ.»

این نشان از مجاهدت داد و آن از مشاهدت و مقام مجاهدت اندر جنب مقام مشاهدت چون قطره‌ای بود اندر بحری و از آن بود که پیغمبر گفت، علیه السّلام: «هل أنتَ الّا حَسَنَةٌ مِنْ حَسَناتِ أبی بکرٍ؟» پس چون وی حسنه‌ای بود از حسنات ابی بکر که عزّ اسلام بدو بود نظر کن تا عالمیان چگونه باشند.

از وی می‌آید که گفت: «دارُنا فانیةٌ و احوالُنا عاریةٌ و أنفاسُنا مَعْدُودَةٌ و کَسَلُنا موجودَةٌ.»

سرای ما گذرنده است و احوال ما اندر او عاریت و نَفَسهای ما بشمار و کاهلی ما ظاهر. پس عمارت سرای فانی از جهل باشد، و اعتماد بر حال عاریتی از بَلَه، و دل بر انفاس معدود نهادن از غفلت و کاهلی را دین خواندن از غبن؛ که آن‌چه عاریت بود باز خواهند و آن‌چه گذرنده بود نماند و آن‌چه اندر عدد آید برسد و کاهلی را خود دارو نیست. نشانی داد ما را رضی اللّه عنه که دنیا و دنیایی را چندین خطر نیست که خاطر را بدان مشغول باید گردانید؛ که هرگاه که به فانی مشغول شوی از باقی محجوب گردی. چون نفس و دنیا حجاب طالب آمد از حق، دوستان وی از هر دو اعراض کردند، و چون دانستند که عاریت است، عاریت از آنِ دگر کس بود، دست تصرف از ملک کسان کوتاه کردند.

و هم ازوی می‌آید که گفت اند رمناجاتش، رضی اللّه عنه: «اللّهمَّ أبْسُطْ لِیَ الدُّنیا و زهِّدْنی فیها.»

نخست گفت: «دنیا بر من فراخ گردان»، آنگاه «مرا از آفت آن نگاه دار.» و اندر تحت این رمزی است؛ یعنی نخست دنیا بده تا شکر آن بکنم، آنگاه توفیق آن ده تا از برای تو دست از آن بدارم و روی از آن بگردانم تا هم درجهٔ شکر و انفاق یافته باشم و هم مقام صبر و تا اندر فقر مضطر نباشم، که فقر مرا به اختیار باشد و این رد است بر آن پیر معاملت که گفت: «آن که فقرش به اضطرار بود تمام‌تر از آن بود که به اختیار؛ که اگر به اضطرار بود او صنعت فقر بود و اگر به اختیار بود فقر صنعت او بود، و چون کسب وی از جلب فقر منقطع بود بهتر از آن بود که بتکلف خود را درجتی سازد.»

گوییم صنعت فقر ظاهرتر آنگاه بود که اندر حال غنا ارادت آن بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از محبوب آدم و ذریت او باز ستاند و آن دنیاست؛ نه آن که در حال فقر خواست غنا بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از برای درمگانه‌ای به درگاه ظلمه و سلاطین باید شد. صنعت فقر آن نهند که از غنا به فقر افتد نه آن که اندر فقر طلب ریاست کند و صدیق اکبر رضی اللّه عنه مقدم همه خلایق است از پس انبیا و روا نباشد که کس قدم پیش وی نهد مقدم گردانید فقر به اختیار را بر فقر به اضطرار. و جملهٔ مشایخ متصوّفه بدین‌اند الا آن یک پیر که یاد کردیم حجت و مقالتش را و رد بر وی بیاوردیم. آنگاه مؤکد گردانید این را صدیق اکبر و دلیل واضح کرد.

و زُهری از وی روایت کرد که چون وی را به خلافت بیعت کردند، وی رضی اللّه عنه بر منبر شد و خطبه کرد و اندر میان خطبه گفت: «وَاللّهِ ماکنتُ حریصاً علی الإمارة یوماً و لالیلةً قطُّ، و لاکنتُ فیها راغباً و لا سألْتُها اللّهَ قطٌ فی سرٍّ ولاعلانیةٍ. و ما لی فی الإمارةِ مِنْ راحةٍ. به خدای که من بر امارت حریص نیستم و نبودم و هرگز روزی و شبی ارادت آن بر دلم گذر نکرد و مرا بدان رغبت نبود و از خدای تعالی در نخواستم به سر و علانیه و مرا اندر آن راحت نیست.»

و چون بنده از خدای عزّ و جلّ به کمال صدق برساند و به محل تمکین مکرم گرداند، منتظر وارد حق باشد تا بر چه صفت وی بر آن می‌گذرد، اگر فرمان آید فقیر باشد و اگر فرمان باشد امیر باشد اندر این تصرف و اختیار نکند؛ چنان‌که صدیق رضی اللّه عنه اندر ابتدا کرد و اندر آن نیز به‌جز تسلیم نَبَرْزد؛ چنان‌که وی اندر انتها. پس اقتدای این طایفه به تجرید و تمکین و حرص بر فقر و تمنی به ترک ریاست بدوست؛ از بعد آن که امام دین همه مسلمانی وی است عام و امام اهل این طریقت وی است خاص، رضی اللّه عنه.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منهم: شیخ الاسلام، و بعد از انبیاء بهترین انام، که خلیفهٔ پیغمبر بود و امام و سید اهل تجرید، و پیشوای ارباب تفرید و از آفات نفسانی بعید، ابوبکر عبداللّه ابن عثمان، الصدیق، رضی اللّه عنه.
هوش مصنوعی: ابوبکر عبداللّه ابن عثمان، که به الحق الصدیق نامیده می‌شود، به عنوان شیخ الاسلام شناخته شده و بعد از پیامبران، بهترین انسان‌ها به شمار می‌آید. او خلیفه پیامبر بوده و امام و رهبری بزرگ در جامعه اسلامی است. همچنین، او از آفات نفسانی دور بوده و پیشوای کسانی است که در مسیر توحید حرکت می‌کنند.
که وی را کرامات مشهور است و آیات و دلایل ظاهر اندر معاملات و حقایق. و اندر «باب تصوّف» طرفی از روزگار وی گفته شده است. و مشایخ وی را مقدم ارباب مشاهت داشته‌اند مر قلت حکایت و ورایتش را، و عمر را رضی اللّه عنه مقدم ارباب مجاهدت مر صلابت و معاملتش را.
هوش مصنوعی: او به داشتن کرامات مشهور است و در زمینه معاملات و حقایق دلایل و نشانه‌های روشنی دارد. در موضوع تصوف نیز مطالبی درباره او بیان شده است. استادان او را به خاطر جامعیتش مورد توجه قرار داده‌اند و در مورد روایت‌های اندک او، همچنین در مورد صلابت و رفتار عمر بن خطاب (رضی‌الله عنه) در میادین جهاد، او را در مقام بالایی قرار داده‌اند.
و اندر اخبار صحاح مسطور است و اندر میان اهل علم مشهور که چون وی به شب نماز کردی نرم خواندی و چون عمر نماز کردی بلند خواندی. رسول علیه السّلام از ابوبکر بپرسید که: «چرا نرم خوانی؟» گفت: «أُسمِعُ مَنْ أَناجی؛ زانچه می‌دانم که از من غایب نیست و به نزدیک سمع وی نرم و بلند خواندن یکسان است.» و از عمر پرسید. گفت: «أوقِظُ الْوَسْنانَ وَأَطْرُدُ الشّیطانَ.»
هوش مصنوعی: در متون معتبر آمده است و در بین اهل علم معروف است که وقتی ابوبکر نماز می‌خواند، آرام و نرم می‌خواند، اما عمر بلندتر می‌خواند. رسول خدا از ابوبکر پرسید: «چرا آرام می‌خوانی؟» او پاسخ داد: «من به کسی که با او راز و نیاز می‌کنم، گوش می‌دهم؛ چرا که می‌دانم او از من غایب نیست. برای او، نرم و بلند خواندن فرقی ندارد.» سپس رسول خدا از عمر پرسید که او گفت: «من می‌خواهم خواب‌آلودگان را بیدار کنم و شیطان را دور کنم.»
این نشان از مجاهدت داد و آن از مشاهدت و مقام مجاهدت اندر جنب مقام مشاهدت چون قطره‌ای بود اندر بحری و از آن بود که پیغمبر گفت، علیه السّلام: «هل أنتَ الّا حَسَنَةٌ مِنْ حَسَناتِ أبی بکرٍ؟» پس چون وی حسنه‌ای بود از حسنات ابی بکر که عزّ اسلام بدو بود نظر کن تا عالمیان چگونه باشند.
هوش مصنوعی: این متن به مقام و ارزش تلاش و جهاد اشاره دارد و مقایسه‌ای بین مقام مجاهدت و مقام مشاهدت انجام می‌دهد. به نوعی بیان می‌کند که مقام مجاهدت مانند یک قطره در دریای وسیع مشاهدت است. همچنین به جمله‌ای از پیامبر اسلام اشاره می‌کند که ابی بکر را به عنوان یکی از خوبان جامعه یاد می‌کند و تذکری است برای توجه به فضایل و ارزش‌های انسانی در اسلام و تأثیر آنها بر جامعه. این بیان به ما می‌آموزد که چگونه تلاش‌های نیکوکاران می‌تواند به عزت دین و فراتر از آن کمک کند.
از وی می‌آید که گفت: «دارُنا فانیةٌ و احوالُنا عاریةٌ و أنفاسُنا مَعْدُودَةٌ و کَسَلُنا موجودَةٌ.»
هوش مصنوعی: او می‌گوید: «زندگی ما گذراست و وضعیت ما ناپایداری دارد و شمارش نفس‌های ما محدود است و سستی و تنبلی هم در ما وجود دارد.»
سرای ما گذرنده است و احوال ما اندر او عاریت و نَفَسهای ما بشمار و کاهلی ما ظاهر. پس عمارت سرای فانی از جهل باشد، و اعتماد بر حال عاریتی از بَلَه، و دل بر انفاس معدود نهادن از غفلت و کاهلی را دین خواندن از غبن؛ که آن‌چه عاریت بود باز خواهند و آن‌چه گذرنده بود نماند و آن‌چه اندر عدد آید برسد و کاهلی را خود دارو نیست. نشانی داد ما را رضی اللّه عنه که دنیا و دنیایی را چندین خطر نیست که خاطر را بدان مشغول باید گردانید؛ که هرگاه که به فانی مشغول شوی از باقی محجوب گردی. چون نفس و دنیا حجاب طالب آمد از حق، دوستان وی از هر دو اعراض کردند، و چون دانستند که عاریت است، عاریت از آنِ دگر کس بود، دست تصرف از ملک کسان کوتاه کردند.
هوش مصنوعی: زندگی ما گذراست و وضعیت ما در آن به صورت امانت است و شمارش نفس‌های ما نیز محدود است و کسالت ما نمایان است. بنابراین، ساختن خانه‌ای که فانی است از نادانی است و تکیه کردن بر حالتی که موقتی است ناشی از سادگی است، و گذاشتن دل بر روی نفس‌های معدود نشان‌دهنده غفلت و تنبلی است و نامیدن این وضعیت به دین، نوعی ضرر است. زیرا آنچه که امانت است، در نهایت برمی‌گردد و آنچه که گذراست، نمی‌ماند، و آنچه که شمارش می‌شود، به پایان می‌رسد و برای کسالت، خود درمانی وجود ندارد. رضی‌الله‌عنه به ما نشان داد که دنیا و چیزهای دنیوی به هیچ وجه نیازی به مشغول کردن خاطر ندارند؛ زیرا هرگاه به امور فانی مشغول شویم، از واقعیت باقی‌مانده دور می‌شویم. وقتی نفس و دنیا مانعی برای جستجوی حقیقت شوند، دوستان آن‌ها از هر دو کناره‌گیری کردند و وقتی فهمیدند که این‌ها نیز امانت هستند، از تصرف در ملک دیگران خودداری کردند.
و هم ازوی می‌آید که گفت اند رمناجاتش، رضی اللّه عنه: «اللّهمَّ أبْسُطْ لِیَ الدُّنیا و زهِّدْنی فیها.»
هوش مصنوعی: دعای امام زین العابدین علیه‌السلام این است که: «خدایا، دنیا را برای من گسترده کن و مرا از زرق و برق آن بی‌نیاز گردان.»
نخست گفت: «دنیا بر من فراخ گردان»، آنگاه «مرا از آفت آن نگاه دار.» و اندر تحت این رمزی است؛ یعنی نخست دنیا بده تا شکر آن بکنم، آنگاه توفیق آن ده تا از برای تو دست از آن بدارم و روی از آن بگردانم تا هم درجهٔ شکر و انفاق یافته باشم و هم مقام صبر و تا اندر فقر مضطر نباشم، که فقر مرا به اختیار باشد و این رد است بر آن پیر معاملت که گفت: «آن که فقرش به اضطرار بود تمام‌تر از آن بود که به اختیار؛ که اگر به اضطرار بود او صنعت فقر بود و اگر به اختیار بود فقر صنعت او بود، و چون کسب وی از جلب فقر منقطع بود بهتر از آن بود که بتکلف خود را درجتی سازد.»
هوش مصنوعی: نخست خواست که دنیا برایش فراهم شود و سپس درخواست کرد که از آسیب‌های آن محفوظ بماند. این درخواست به نوعی رمز و راز دارد؛ به این معنا که ابتدا دنیا را به من بده تا برای آن شکرگزاری کنم، سپس به من توفیق بده که از آن دست بردارم و به آن نگاه نکنم، به طوری که هم شکر و انفاق را تجربه کرده باشم و هم صبر را دریابم و در فقر و نیازمندایی نباشم، چرا که فقر باید به اختیار من باشد. این در واقع انتقادی است به کسی که گفته بود: «فقر جبری از فقر اختیاری ارزشمندتر است» زیرا اگر فقر به اجبار باشد، به نوعی فقر را هنری می‌دانست و اگر به اختیار باشد، فقر خود به هنری تبدیل می‌شود. همچنین اگر کسی نتواند با تلاش، روزی خود را به دست آورد، بهتر است که خود را با زحمت به جایگاهی برساند.
گوییم صنعت فقر ظاهرتر آنگاه بود که اندر حال غنا ارادت آن بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از محبوب آدم و ذریت او باز ستاند و آن دنیاست؛ نه آن که در حال فقر خواست غنا بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از برای درمگانه‌ای به درگاه ظلمه و سلاطین باید شد. صنعت فقر آن نهند که از غنا به فقر افتد نه آن که اندر فقر طلب ریاست کند و صدیق اکبر رضی اللّه عنه مقدم همه خلایق است از پس انبیا و روا نباشد که کس قدم پیش وی نهد مقدم گردانید فقر به اختیار را بر فقر به اضطرار. و جملهٔ مشایخ متصوّفه بدین‌اند الا آن یک پیر که یاد کردیم حجت و مقالتش را و رد بر وی بیاوردیم. آنگاه مؤکد گردانید این را صدیق اکبر و دلیل واضح کرد.
هوش مصنوعی: صنعت فقر بیشتر در زمانی به چشم می‌آید که انسان در حالت ثروت و توانگری باشد و اشتیاق او به غنا بر دلش چیره شود. او تا جایی پیش می‌رود که می‌تواند از محبوبیت آدم و نسلش دور شود و به دنیا روی آورد. این در حالی است که در حالت فقر، خواست او برای رسیدن به توانگری نمی‌تواند او را وادار کند که به درگاه ستمگران و حکام مراجعه کند. مفهوم واقعی فقر این است که فرد از غنا به فقر تن دهد، نه اینکه در فقر به دنبال مقام و ریاست باشد. صدیق اکبر (رضی‌الله‌عنه) از آغازین اشخاصی است که بعد از پیامبران قرار دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند برتر از او قرار گیرد. او فقر به اختیار را بر فقر ناشی از اضطرار مقدم دانسته و تمامی مشایخ عارفان نیز بر این باورند، مگر یک پیر خاص که در این باره نظر دیگری دارد و استدلالش مورد بحث قرار گرفته است. در نهایت، صدیق اکبر بر این موضوع تأکید کرده و دلیلی روشن برای آن آورده است.
و زُهری از وی روایت کرد که چون وی را به خلافت بیعت کردند، وی رضی اللّه عنه بر منبر شد و خطبه کرد و اندر میان خطبه گفت: «وَاللّهِ ماکنتُ حریصاً علی الإمارة یوماً و لالیلةً قطُّ، و لاکنتُ فیها راغباً و لا سألْتُها اللّهَ قطٌ فی سرٍّ ولاعلانیةٍ. و ما لی فی الإمارةِ مِنْ راحةٍ. به خدای که من بر امارت حریص نیستم و نبودم و هرگز روزی و شبی ارادت آن بر دلم گذر نکرد و مرا بدان رغبت نبود و از خدای تعالی در نخواستم به سر و علانیه و مرا اندر آن راحت نیست.»
هوش مصنوعی: زُهری روایت کرده که وقتی او به خلافت بیعت شد، بر منبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد. در میانه‌ی خطبه بیان کرد: «به خدا قسم، من هرگز برای خلافت حریص نبوده‌ام و هیچگاه نه در روز و نه در شب خواهان آن نبوده‌ام. هیچگاه در دل من اراده‌ای برای این منصب نبوده و از خداوند هم هرگز درخواست نکردم چه به صورت پنهانی و چه به صورت آشکار. در این مقام نیز هیچ راحتی برای من نیست.»
و چون بنده از خدای عزّ و جلّ به کمال صدق برساند و به محل تمکین مکرم گرداند، منتظر وارد حق باشد تا بر چه صفت وی بر آن می‌گذرد، اگر فرمان آید فقیر باشد و اگر فرمان باشد امیر باشد اندر این تصرف و اختیار نکند؛ چنان‌که صدیق رضی اللّه عنه اندر ابتدا کرد و اندر آن نیز به‌جز تسلیم نَبَرْزد؛ چنان‌که وی اندر انتها. پس اقتدای این طایفه به تجرید و تمکین و حرص بر فقر و تمنی به ترک ریاست بدوست؛ از بعد آن که امام دین همه مسلمانی وی است عام و امام اهل این طریقت وی است خاص، رضی اللّه عنه.
هوش مصنوعی: وقتی بنده‌ای به خدای بزرگ با تمام صدق و اخلاص دست یابد و به مقام والای بندگی برسد، باید منتظر باشد تا ببیند چه حالتی بر او عارض خواهد شد. اگر فرمانی از طرف خداوند بیاید، او باید فقیر باشد و در غیر این صورت، باید به مقام امیری برسد و در هیچ‌کدام از این حالات تصرف نکند. همان‌طور که صدیق (رضی الله عنه) در ابتدا چنین کرد و در تمام مراحل فقط تسلیم بود. بنابراین، این گروه باید به خلوص نیت، تواضع و دوری از حب ریاست اقتدا کنند. زیرا امام دین، همه مسلمانان را در بر می‌گیرد و امام اهل این طریقت، خاص خود ایشان است.