گنجور

بخش ۳ - فصل

آن‌چه گفته‌اند در معاملات:

ابوحفص حداد نیسابوری گوید، رحمة اللّه علیه: «اَلتصوّف کُلُّها آدابٌ. لِکُلِّ وقتٍ ادبٌ و لِکُلِّ مقامٍ ادبٌ و لِکُلِّ حالٍ ادبٌ. فَمَنْ لَزِمَ آدابَ الاوقاتِ بَلَغَ مَبْلَغَ الرِّجالِ و مَنْ ضَیَّعَ الآدابَ فَهُوَ بَعیدٌ مِنْ حَیْثُ یَظُنُّ الْقُرْبَ وَمَردودٌ مِنْ حَیْثُ یظنُّ القَبولَ.»

تصوّف بجمله آداب است؛ که هر وقتی و مقامی و حالی را ادبی بود، که هر که ملازمت آداب اوقات کند به درجت مردان رسد و هرکه آداب ضایع کند او دور باشد از پندار به نزدیکی و مردود باشد از گمان بردن به قبول حق.

و بدین معنی قریب است ابوالحسن نوری رحمة اللّه علیه که گوید: «لَیْسَ التصوّف رسوماً ولاعلوماً ولکنَّه اَخلاقٌ.»

تصوّف رسوم و علوم نیست ولیکن اخلاق است؛ یعنی اگر رسوم بودی به مجاهدت حاصل شدی و اگر علوم بودی به تعلم به دست آمدی؛ لیکن اخلاق است، تا حکم آن از خود اندر نخواهی و معاملت آن با خود درست نکنی و انصاف آن از خود ندهی حاصل نگردد. و فرق میان رسوم و اخلاق آن است که رسوم فعلی بود به تکلف و اسباب؛ چنان‌که ظاهر به خلاف باطن بود، فعلی از معنی خالی و اخلاق فعلی بود محمود بی تکلف و اسباب، ظاهر موافق باطن از دعوی خالی.

مرتعش رحمة اللّه علیه گوید: «اَلتصوّف حُسْنُ الْخُلْقِ.»

تصوّف خلق نیکوست؛ و این بر سه گونه باشد: یکی با حق، به گزاردن اوامر حق بی ریا و دیگر با خلق به حفظ حرمت مهتران و شفقت بر کهتران و انصاف همجنسان و از جمله انصاف و عوض ناطلبیدن و سدیگر با خود، به متابعت هوی و شیطان ناکردن. هرکه اندر این سه معنی خود را درست کند از نیکخویان باشد، و این که یاد کردیم موافق است با آن که از عایشهٔ صدیقه رضی اللّه عنها پرسیدند که: «ما را خبرده از خلق پیغمبر، علیه السّلام.» گفت: «از قرآن برخوان کما قال اللّه، تعالی: خُذِ العَفْوَ وأمُر بِالعُرفِ وَاَعْرِضْ عَنِ الجاهلین (۱۹۹/الأعراف).»

و هم مرتعش رحمة اللّه علیه گوید: «هذا مَذْهَبٌ کُلُّهُ جِدٌّ، فَلاتُخَلِّطُوهُ بِشَءٍ مِن الْهَزْلِ.»

این مذهب تصوّف همه جد است مر آن را به هزل میامیزید و اندر معاملت مترسمان میاویزید و از اهل تقلید بدان بگریزید.

و چون عوام اندر اهل زمانه نگریستند و مر مترسمان متصوّفه را بدیدند و بر پای کوفتن و سرود گفتن و به درگاه سلطانیان رفتن و از برای لقمه و خرقه خصومات کردن ایشان مشرف شدند، اعتقاد بجمله بد کردند و گفتند که: اصل این طریق همین است، و مقدمان هم بر این رفتهاند؛ و معلوم نگردانیده‌اند که زمانهٔ فترت است و روزگار بلا، لامحاله چون حرص مر سلطان را به جور افکند و طمع مر عالم را به فسق و ریا مر زاهد را به نفاق هر اینه هوی نیز مر صوفی را به پای کوفتن و سرود گفتن افکند. بدان که اهل طریقت‌ها تباه شوند اما اصل طریقت‌ها تباه نشود و بدان که گروهی از اهل هزل که هزل خود را اندر جد احرار پنهان کنند، جد ایشان هزل نشود.

و ابوعلی قرمیسنی گوید، رحمةاللّه علیه: «اَلتصوّف الاخلاقُ الرّضیّةُ.»

تصوّف اخلاق رضی است و کردار پسندیده آن بود که بنده اندر همه حال بسنده کار باشد، که رضی راضی بود.

ابوالحسن نوری رحمة اللّه علیه گوید: «اَلتصوّف هُوَ الحرّیّةُ و الفتوّةُ و ترکُ التّکَلُّفِ و السَّخاءُ.»

تصوّف آزادیی بود که بنده از بند هوی آزاد گردد و فتوت آن بود که از دید فتوت مجرد شود، و ترک تکلف آن بود که اندر متعلقات و نصیب نکو شد و سخا آن که دنیا را به اهل دنیا بگذارد.

ابوالحسن فوشَنجه رحمةاللّه علیه گوید: «اَلتصوّف الْیَوْمَ إسْمٌ بلا حقیقةٍ، و قد کانَ مِنْ قَبلُ حقیقةً بلا إسمٍ.»

تصوّف امروز نامی است بی حقیقت و پیش از این حقیقتی بود بی اسم؛ یعنی اندر وقت صحابه و سلف این اسم نبود و معنی اندر هر کسی موجود بود و اکنون اسم هست و معنی نی؛ یعنی معاملت معروف بود و دعوی مجهول، اکنون دعوی معروف شد و معاملت مجهول.

اکنون این مقدار از تحقیق و مقالات مشایخ رحمهم اللّه اندر این کتاب بیاوردم اندر این باب تصوّف تا بر تو اسعدک اللّه طریق این گشاده گردد و مر منکران را گویی که: «مرادتان به انکار تصوّف چیست؟» اگر اسم مجرد را انکار کنند، باک نیست؛ که معانی اندر حق تسمیات بیگانه باشد. و اگر عین این معانی را انکار کنند، انکار کل شریعت پیغمبر علیه السّلام و خصال ستوده کرده باشند و من تو را وصیت کنم تا حق این را مراعات کنی و انصاف بدهی تا دعوی کوتاه کنی و به اهل این نیکو اعتقاد باشی، و باللّه التوفیق، و علیه التوکل و التصدیق.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن‌چه گفته‌اند در معاملات:
هوش مصنوعی: در مورد معاملات گفته شده است که...
ابوحفص حداد نیسابوری گوید، رحمة اللّه علیه: «اَلتصوّف کُلُّها آدابٌ. لِکُلِّ وقتٍ ادبٌ و لِکُلِّ مقامٍ ادبٌ و لِکُلِّ حالٍ ادبٌ. فَمَنْ لَزِمَ آدابَ الاوقاتِ بَلَغَ مَبْلَغَ الرِّجالِ و مَنْ ضَیَّعَ الآدابَ فَهُوَ بَعیدٌ مِنْ حَیْثُ یَظُنُّ الْقُرْبَ وَمَردودٌ مِنْ حَیْثُ یظنُّ القَبولَ.»
هوش مصنوعی: ابوحفص حداد نیسابوری می‌گوید: «تصوف همه‌اش آداب است. برای هر زمانی آدابی وجود دارد و برای هر جایگاه و هر حالتی نیز آداب خاصی وجود دارد. هر کس که به آداب زمان‌ها پایبند باشد، به مقام والایی خواهد رسید و کسی که آداب را نادیده بگیرد، از جایی که فکر می‌کند نزدیک است، دور می‌شود و از جایی که انتظار پذیرش دارد، رد خواهد شد.»
تصوّف بجمله آداب است؛ که هر وقتی و مقامی و حالی را ادبی بود، که هر که ملازمت آداب اوقات کند به درجت مردان رسد و هرکه آداب ضایع کند او دور باشد از پندار به نزدیکی و مردود باشد از گمان بردن به قبول حق.
هوش مصنوعی: تصوف شامل مجموعه‌ای از آداب و رسوم است که در هر زمان و مکان و حالتی، آدابی خاص دارد. هرکس که به این آداب پایبند باشد، به سطح و مقام بالایی می‌رسد و کسی که این آداب را نادیده بگیرد، از درک نزدیک شدن به حقیقت دور می‌شود و نمی‌تواند به حقایق مورد قبول دست یابد.
و بدین معنی قریب است ابوالحسن نوری رحمة اللّه علیه که گوید: «لَیْسَ التصوّف رسوماً ولاعلوماً ولکنَّه اَخلاقٌ.»
هوش مصنوعی: ابوالحسن نوری رحمت‌الله علیه بیان می‌کند که تصوف نه به معنای ظواهر و آداب خاص است و نه به عنوان مجموعه‌ای از علوم، بلکه تجلی اخلاق و رفتار است.
تصوّف رسوم و علوم نیست ولیکن اخلاق است؛ یعنی اگر رسوم بودی به مجاهدت حاصل شدی و اگر علوم بودی به تعلم به دست آمدی؛ لیکن اخلاق است، تا حکم آن از خود اندر نخواهی و معاملت آن با خود درست نکنی و انصاف آن از خود ندهی حاصل نگردد. و فرق میان رسوم و اخلاق آن است که رسوم فعلی بود به تکلف و اسباب؛ چنان‌که ظاهر به خلاف باطن بود، فعلی از معنی خالی و اخلاق فعلی بود محمود بی تکلف و اسباب، ظاهر موافق باطن از دعوی خالی.
هوش مصنوعی: تصوف به معنای رسم و علم نیست، بلکه به اخلاق مربوط می‌شود. اگر بخواهی به رسوم دست یابی، باید تلاش کنی و اگر به علوم نیاز داشته باشی، باید بیاموزی. اما در مورد اخلاق، اگر خودت به آن نپردازی و تعامل خود را به درستی تنظیم نکنی، به آن نخواهی رسید. تفاوت میان رسوم و اخلاق در این است که رسوم به عمل و تلاش نیاز دارند و ممکن است ظاهر آن با باطنش ناهماهنگ باشد، در حالی که اخلاق عملی است صحیح و بدون زحمت، که ظاهر آن با باطنش همخوانی دارد و از ادعاهای بی‌اساس خالی است.
مرتعش رحمة اللّه علیه گوید: «اَلتصوّف حُسْنُ الْخُلْقِ.»
هوش مصنوعی: مرتعش رحمة الله علیه می‌گوید: «تصوف، نیک‌رفتاری است.»
تصوّف خلق نیکوست؛ و این بر سه گونه باشد: یکی با حق، به گزاردن اوامر حق بی ریا و دیگر با خلق به حفظ حرمت مهتران و شفقت بر کهتران و انصاف همجنسان و از جمله انصاف و عوض ناطلبیدن و سدیگر با خود، به متابعت هوی و شیطان ناکردن. هرکه اندر این سه معنی خود را درست کند از نیکخویان باشد، و این که یاد کردیم موافق است با آن که از عایشهٔ صدیقه رضی اللّه عنها پرسیدند که: «ما را خبرده از خلق پیغمبر، علیه السّلام.» گفت: «از قرآن برخوان کما قال اللّه، تعالی: خُذِ العَفْوَ وأمُر بِالعُرفِ وَاَعْرِضْ عَنِ الجاهلین (۱۹۹/الأعراف).»
هوش مصنوعی: تصوف نیکو است و به سه شکل وجود دارد: اول، رابطه با خدا با انجام دستورات او بدون ریا؛ دوم، رفتار با مردم با حفظ احترام به بزرگان، محبت به کوچکترها، انصاف در حق دیگران و عدم توقع پاداش؛ سوم، رفتار با خود با پیروی نکردن از هوس‌ها و وسوسه‌های شیطانی. هر کس که در این سه مورد به خود مراقبت کند، از نیکوکاران خواهد بود. این موضوع مطابق با آنچه است که عایشه صدیقه در پاسخ به سوال درباره رفتار پیامبر (ص) گفت: «از قرآن بخوانید، همان‌طور که خداوند فرمود: "اندکی از حق را بپذیر و به کارهای پسندیده فرمان بده و از نادانان روی برگردان."»
و هم مرتعش رحمة اللّه علیه گوید: «هذا مَذْهَبٌ کُلُّهُ جِدٌّ، فَلاتُخَلِّطُوهُ بِشَءٍ مِن الْهَزْلِ.»
هوش مصنوعی: او می‌گوید: «این مذهب کاملاً جدی است، پس آن را با هیچ چیز شوخی‌کردنی مخلوط نکنید.»
این مذهب تصوّف همه جد است مر آن را به هزل میامیزید و اندر معاملت مترسمان میاویزید و از اهل تقلید بدان بگریزید.
هوش مصنوعی: این آیین تصوف به دور از جدیّت است و آن را با شوخی قاطی نکنید. هنگام تعامل با آن محتاط باشید و از افراد تقلیدکننده دوری کنید.
و چون عوام اندر اهل زمانه نگریستند و مر مترسمان متصوّفه را بدیدند و بر پای کوفتن و سرود گفتن و به درگاه سلطانیان رفتن و از برای لقمه و خرقه خصومات کردن ایشان مشرف شدند، اعتقاد بجمله بد کردند و گفتند که: اصل این طریق همین است، و مقدمان هم بر این رفتهاند؛ و معلوم نگردانیده‌اند که زمانهٔ فترت است و روزگار بلا، لامحاله چون حرص مر سلطان را به جور افکند و طمع مر عالم را به فسق و ریا مر زاهد را به نفاق هر اینه هوی نیز مر صوفی را به پای کوفتن و سرود گفتن افکند. بدان که اهل طریقت‌ها تباه شوند اما اصل طریقت‌ها تباه نشود و بدان که گروهی از اهل هزل که هزل خود را اندر جد احرار پنهان کنند، جد ایشان هزل نشود.
هوش مصنوعی: وقتی مردم به رفتار صوفیان در زمان خود نگاه کردند و دیدند که آنها در حال ضربه زدن به زمین، آواز خواندن و به درگاه پادشاهان رفت‌وآمد می‌کنند و برای لقمه نانی و جامه‌ای با یکدیگر درگیر می‌شوند، درباره‌ی آن‌ها نظر بدی پیدا کردند و گفتند که: اصل این مسیر همین است و نسل‌های پیشین هم همین کارها را کرده‌اند؛ اما آنها ندانستند که این زمان، زمان افت و بلا است. به‌ناچار وقتی طمع و حرص قدرت‌طلبان را به ظلم و فساد و ریاکاری را به نفاق می‌کشاند، این امر نیز صوفیان را به آوازخوانی و رفتارهای مشابه دچار می‌سازد. آگاه باش که اگر اهل طریقت‌ها به انحراف بروند، اما اصل خود طریقت‌ها آسیب نمی‌بیند. همچنین بدان که گروهی از کسانی که شوخی و هزل می‌کنند، اگر این رفتار خود را در پس جدیتی پنهان کنند، این جدیت آنها به معنای واقعی جدی نخواهد بود.
و ابوعلی قرمیسنی گوید، رحمةاللّه علیه: «اَلتصوّف الاخلاقُ الرّضیّةُ.»
هوش مصنوعی: ابوعلی قرمیسنی می‌گوید: «تصوف، اخلاق پسندیده است.»
تصوّف اخلاق رضی است و کردار پسندیده آن بود که بنده اندر همه حال بسنده کار باشد، که رضی راضی بود.
هوش مصنوعی: تصوف به معنای اخلاق خوب است و عمل پسندیده‌ای که در آن، فرد باید در هر وضعیتی قناعت کند، زیرا راضی خداوند در این قناعت است.
ابوالحسن نوری رحمة اللّه علیه گوید: «اَلتصوّف هُوَ الحرّیّةُ و الفتوّةُ و ترکُ التّکَلُّفِ و السَّخاءُ.»
هوش مصنوعی: ابوالحسن نوری رحمه‌الله می‌گوید: «تصوف یعنی آزادی، جوانمردی، پرهیز از تصنع و دوری از تکلف، و بخل‌ورزی.»
تصوّف آزادیی بود که بنده از بند هوی آزاد گردد و فتوت آن بود که از دید فتوت مجرد شود، و ترک تکلف آن بود که اندر متعلقات و نصیب نکو شد و سخا آن که دنیا را به اهل دنیا بگذارد.
هوش مصنوعی: تصوّف به معنای آزادی از وابستگی‌ها و هوس‌هاست، به گونه‌ای که انسان از بندهای ظاهری رهایی یابد. فتوت به معنای بیرون آمدن از دیدگاه‌های محدود و صرفاً دنیوی است. ترک تکلف به این معناست که از تعلقات دنیوی و آرزوهای بی‌مورد دوری کنیم و سخاوت نیز به این معناست که داشته‌هایمان را به مردم واگذاریم و به اهل دنیا اجازه دهیم از آن بهره‌مند شوند.
ابوالحسن فوشَنجه رحمةاللّه علیه گوید: «اَلتصوّف الْیَوْمَ إسْمٌ بلا حقیقةٍ، و قد کانَ مِنْ قَبلُ حقیقةً بلا إسمٍ.»
هوش مصنوعی: ابوالحسن فوشنجی می‌فرماید: «امروزه، تصوف تنها یک نام است بدون معنا، در حالی که در گذشته، یک حقیقت بود بدون نام.»
تصوّف امروز نامی است بی حقیقت و پیش از این حقیقتی بود بی اسم؛ یعنی اندر وقت صحابه و سلف این اسم نبود و معنی اندر هر کسی موجود بود و اکنون اسم هست و معنی نی؛ یعنی معاملت معروف بود و دعوی مجهول، اکنون دعوی معروف شد و معاملت مجهول.
هوش مصنوعی: امروز تصوّف به یک نام بدون حقیقت تبدیل شده است و در گذشته حقیقتی وجود داشت که نام نداشت. یعنی در زمان صحابه و پیشینیان، این لفظ وجود نداشت اما مفهوم آن در هر فردی قابل درک بود. اکنون در حالی که نام آن به گوش می‌رسد، حقیقتش وجود ندارد. به عبارت دیگر، در گذشته مفهوم تصوّف شناخته شده بود و به آن عمل می‌شد، اما امروزه فقط ادعاهای آن شناخته شده و خود عمل و معنای واقعی‌اش ناپیداست.
اکنون این مقدار از تحقیق و مقالات مشایخ رحمهم اللّه اندر این کتاب بیاوردم اندر این باب تصوّف تا بر تو اسعدک اللّه طریق این گشاده گردد و مر منکران را گویی که: «مرادتان به انکار تصوّف چیست؟» اگر اسم مجرد را انکار کنند، باک نیست؛ که معانی اندر حق تسمیات بیگانه باشد. و اگر عین این معانی را انکار کنند، انکار کل شریعت پیغمبر علیه السّلام و خصال ستوده کرده باشند و من تو را وصیت کنم تا حق این را مراعات کنی و انصاف بدهی تا دعوی کوتاه کنی و به اهل این نیکو اعتقاد باشی، و باللّه التوفیق، و علیه التوکل و التصدیق.
هوش مصنوعی: در این فصل، مطالبی از تحقیقات و نوشته‌های اهل معرفت درباره تصوف را گردآوری کرده‌ام تا راه را برای تو روشن کنم و به منکران بگویم که ادعایشان در مورد انکار تصوف چیست. اگر آنان وجود حقیقت مجرد را انکار کنند، اهمیتی ندارد؛ زیرا معانی در حق اسم‌ها متفاوت هستند. اما اگر خود معانی تصوف را انکار کنند، در واقع همه اصول دین پیغمبر را منکر شده‌اند. بنابراین، به تو توصیه می‌کنم که انصاف را رعایت کنی، تا اظهاراتت به اختصار بیان شود و به کسانی که به این اعتقاد نیکو پای‌بندند، بپیوندی. امیدوارم در این راه موفق باشی.