بدان که درویشی را اندر راه خداوند عزّ و جلّ مرتبتی عظیم است، و درویشان را خطری بزرگ؛ کما قال اللّه تعالی: «لِلفَقراءِ الّذینَ أُحصِرُوا فی سبیلِ اللّهِ لایَسْتطیعونَ ضَرْباً فی الأرضِ یحسَبُهُم الجاهِلُ أَغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ (۲۷۳/البقره)». و نیز گفت: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عبداً مملوکاً لایقدِرُ عَلی شَیْءٍ(۷۵/النحل).» و نیز گفت: «تَتَجافی جُنُوبُهُم عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ ربَّهُم خَوْفاً و طَمَعاً (۱۶/السّجده).
و رسول صلی اللّه علیه و سلم فقر را اختیار کرد و گفت: «اللّهُمَّ أحْیِنی مسکیناً و أَمِتْنی مِسْکیناً واحشُرنی فی زُمْرَةِ المَساکینَ.» و نیز گفت: در روز قیامت خداوند تعالی گوید: «أُدنُوا منّی أحِبّائی. فیقولُ المَلائِکةُ: مَنْ اَحِبّائُکَ؟ فیقول: فُقراءُ المسلمینَ.»
و مانند این آیات و اخبار بسیار است، تا حدی که از مشهوری به اثبات آن حاجت نیاید مر صحت دلایل را.
و اندر وقت پیغمبر علیه السّلام فقرای مهاجرین بودند آنان که اندر حکم ادای عبودیت و صحبت پیغمبر علیه السّلام نشسته بودند اندر مسجد وی و از اشغال بکلی اعراض کرده و به ترک معارضه بگفته، و خداوند تعالی را به روزی خود استوار داشته و توکل بر وی کرده، تا رسول صلی اللّه علیه و سلم مأمور بود به صحبت و قیام کردن به حق ایشان؛ چنانکه فرمود - عَزَّ مِنْ قائلٍ-: «وَلاتَطْرُدِ الّذینَ یَدْعُونَ ربَّهُم بِالغَدوةِ وَالْعَشیِّ یُریدِونَ وَجْهَهُ (۵۲/الأنعام)»، و نیز گفت: «ولاتعْدُ عَیْناکَ عَنْهم تُرید زینَةَ الحَیوةِ الدُّنیا وَ لاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَه عَن ذکرِنا (۲۸/الکهف)»، تا رسول علیه السّلام هر کجا یکی از ایشان بدیدی گفتی: «مادر و پدرم فدای آنان باد که خداوند تعالی بر من از برای ایشان عتاب کرد.»
پس خداوند تعالی مر فقر را مرتبتی و درجتی بزرگ داده است و مر فقرا را بدان مخصوص گردانیده تا به ترک اسباب ظاهری و باطنی گفتهاند و بکلیت به مسبب رجوع کرده؛ تا فقر ایشان فخر ایشان گشت، تا به رفتن آن نالان شدند و به آمدن آن شادمان گشتند و مر آن را در کنار گرفتند و به جز اخواتِ آن را جمله خوار گرفتند.
اما فقر را رسمی و حقیقتی است. رسمش افلاس اضطراری است، و حقیقتش اقبال اختیاری. آن که رسم دید به اسم بیارامید، و چون مراد نیافت از حقیقت برمید. و آن که حقیقت یافت روی از موجودات برتافت، و به فنای کل، اندر رؤیت کل، به بقای کلی بشتافت. «مَنْ لم یعْرِفْ سِوَی رسْمِه لم یَسْمَعْ سِوَی اسْمِه.» پس فقیر آن بود که هیچ چیزش نباشد و اندر هیچ چیز خلل نه. به هستی اسباب غنی نگردد و به نیستی آن محتاج سبب نه. وجود و عدم اسباب به نزدیک فقرش یکسان بود و اگر اندر نیستی خرّمتر بود، نیز روا بود؛ از آنچه مشایخ گفتهاند که: «هر چند درویش دست تنگتر بود، حال بر وی گشادهتر بود.» ازیرا چه وجود معلوم مر درویش را شوم بود؛ تا حدّی که هیچ چیز را در بند نکند، الّا هم بدان مقدار اندر بند شود. پس زندگانی دوستان حق به الطاف خفی و اسرار بَهی است با حق، نه به آلات دنیای غَدّار و سرای فُجّار. پس متاع متاع باشد از راه رضا.
همی آید که درویشی را با ملکی ملاقات افتاد. ملک گفت: «حاجتی بخواه.» گفت: «من از بندهٔ بندگان خود حاجت نخواهم.» گفت: «این چگونه باشد؟» گفت: «مرا دو بندهاند که هر دو خداوندان تواند: یکی حرص و دیگر امل.» و رسول گفت، صلی اللّه علیه و سلم: «الفَقْرُ عزّ لِّأهْلِه».
پس چیزی که اهل را عزّ بود، مر نااهل را ذل بود و عزّش آن است که فقیر محفوظ الجوارح بود از زلل و محفوظ الحال از خلل. نه بر تنش معصیت و زَلَّت رود و نه بر حالش خلل و آفت صورت گیرد؛ از آنچه ظاهرش مستغرق نعم ظاهره بود و باطنش منبع نعم باطنه، تا تنش روحانی بود و دلش ربّانی. خلق را بدو حواله نماند و آدم را بدو نسبت نه، تا از حوالهٔ خلق و نسبت آدم، فقیر بود و به ملک این عالم، غنی نگردد اندر این عالم و به ملک آن عالم، غنی نگردد اندر آن عالم. و کونین اندر پلهٔ ترازوی فقرش به پر پشهای نسنجد و یک نفس وی اندر هر دو عالم نگنجد.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان که درویشی را اندر راه خداوند عزّ و جلّ مرتبتی عظیم است، و درویشان را خطری بزرگ؛ کما قال اللّه تعالی: «لِلفَقراءِ الّذینَ أُحصِرُوا فی سبیلِ اللّهِ لایَسْتطیعونَ ضَرْباً فی الأرضِ یحسَبُهُم الجاهِلُ أَغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ (۲۷۳/البقره)». و نیز گفت: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عبداً مملوکاً لایقدِرُ عَلی شَیْءٍ(۷۵/النحل).» و نیز گفت: «تَتَجافی جُنُوبُهُم عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ ربَّهُم خَوْفاً و طَمَعاً (۱۶/السّجده).
هوش مصنوعی: درویشی در راه خداوند مقام والایی دارد، اما در عین حال درویشان با خطرات بزرگی مواجه هستند. خداوند در قرآن کریم فرموده است که فقرا و نیازمندان که در راه خدا محصور شدهاند، نمیتوانند در زمین به راحتی سفر کنند و کسانی که اطلاعی از حالشان ندارند، آنها را به دلیل عفاف و خودداریشان، ثروتمند میپندارند. همچنین خداوند مثالی زده از یک بنده که هیچ قدرتی ندارد و نمیتواند به چیزی دست یابد. و در جای دیگری آمده است که بندگان خدا شبها از بستر خود دور میشوند و در دل شب پروردگارشان را در حالی که از او میترسند و به رحمتش امیدوارند، میخوانند.
و رسول صلی اللّه علیه و سلم فقر را اختیار کرد و گفت: «اللّهُمَّ أحْیِنی مسکیناً و أَمِتْنی مِسْکیناً واحشُرنی فی زُمْرَةِ المَساکینَ.» و نیز گفت: در روز قیامت خداوند تعالی گوید: «أُدنُوا منّی أحِبّائی. فیقولُ المَلائِکةُ: مَنْ اَحِبّائُکَ؟ فیقول: فُقراءُ المسلمینَ.»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فقر را انتخاب کرد و دعا کرد که خدایا مرا به حالت فقیر بودن زنده نگهدار و به همین حالت بمیرانی و در روز قیامت مرا با دسته فقیران محشور کن. همچنین فرمود: در آن روز خداوند میفرماید: «به من نزدیک شوید ای دوستانم.» و فرشتگان میپرسند: «دوستان تو چه کسانی هستند؟» و او پاسخ میدهد: «فقیران مسلمان.»
و مانند این آیات و اخبار بسیار است، تا حدی که از مشهوری به اثبات آن حاجت نیاید مر صحت دلایل را.
هوش مصنوعی: این نوع آیات و اخبار بسیار زیاد هستند، به طوری که نیاز به اثبات مشهور بودن آنها نیست تا صحت دلایل آنها ثابت شود.
و اندر وقت پیغمبر علیه السّلام فقرای مهاجرین بودند آنان که اندر حکم ادای عبودیت و صحبت پیغمبر علیه السّلام نشسته بودند اندر مسجد وی و از اشغال بکلی اعراض کرده و به ترک معارضه بگفته، و خداوند تعالی را به روزی خود استوار داشته و توکل بر وی کرده، تا رسول صلی اللّه علیه و سلم مأمور بود به صحبت و قیام کردن به حق ایشان؛ چنانکه فرمود - عَزَّ مِنْ قائلٍ-: «وَلاتَطْرُدِ الّذینَ یَدْعُونَ ربَّهُم بِالغَدوةِ وَالْعَشیِّ یُریدِونَ وَجْهَهُ (۵۲/الأنعام)»، و نیز گفت: «ولاتعْدُ عَیْناکَ عَنْهم تُرید زینَةَ الحَیوةِ الدُّنیا وَ لاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَه عَن ذکرِنا (۲۸/الکهف)»، تا رسول علیه السّلام هر کجا یکی از ایشان بدیدی گفتی: «مادر و پدرم فدای آنان باد که خداوند تعالی بر من از برای ایشان عتاب کرد.»
هوش مصنوعی: در زمان پیامبر صلیالله علیه و آله، فقرا و مهاجرانی بودند که در مقام بندگی و همراهی با پیامبر در مسجد نشسته بودند. آنها از هرگونه دنیاطلبی و معارضه اعراض کرده و به رزق خویش که از جانب خداوند تامین میشد، اکتفا کرده بودند. این افراد به خداوند توکل داشتند تا زمانی که رسول الله مأموریت یافت که به همراهی و حمایت از آنها بپردازد. او در این باره آیات قرآن را نقل میکرد که به او دستور میداد تا آنها را طرد نکند و به روزیدهندگان و بندگان خدا توجه کامل داشته باشد. پیامبر حضرت محمد صلیالله علیه و آله هرگاه یکی از آنها را میدید، به قدردانی و محبت نسبت به آنان ابراز میکرد و به خاطر انتقاد خداوند از او نسبت به آنها، به آنها عشق و ارادت خاصی داشت.
پس خداوند تعالی مر فقر را مرتبتی و درجتی بزرگ داده است و مر فقرا را بدان مخصوص گردانیده تا به ترک اسباب ظاهری و باطنی گفتهاند و بکلیت به مسبب رجوع کرده؛ تا فقر ایشان فخر ایشان گشت، تا به رفتن آن نالان شدند و به آمدن آن شادمان گشتند و مر آن را در کنار گرفتند و به جز اخواتِ آن را جمله خوار گرفتند.
هوش مصنوعی: خداوند به فقر ارزش و مرتبهای بزرگ داده و فقرا را به این حالت مخصوص کرده است تا از ابزارهای ظاهری و باطنی دست بکشند و تمام توجه خود را به مسبب اصلی یعنی خدا معطوف کنند. به این ترتیب، فقر برای آنها به فخر تبدیل میشود. آنها با ناله از وضعیت خود دلگیر میشوند، اما بازگشت به خداوند باعث شادیشان میشود. لذا فقر را در آغوش میکشند و سایر امور را بیاهمیت میدانند.
اما فقر را رسمی و حقیقتی است. رسمش افلاس اضطراری است، و حقیقتش اقبال اختیاری. آن که رسم دید به اسم بیارامید، و چون مراد نیافت از حقیقت برمید. و آن که حقیقت یافت روی از موجودات برتافت، و به فنای کل، اندر رؤیت کل، به بقای کلی بشتافت. «مَنْ لم یعْرِفْ سِوَی رسْمِه لم یَسْمَعْ سِوَی اسْمِه.» پس فقیر آن بود که هیچ چیزش نباشد و اندر هیچ چیز خلل نه. به هستی اسباب غنی نگردد و به نیستی آن محتاج سبب نه. وجود و عدم اسباب به نزدیک فقرش یکسان بود و اگر اندر نیستی خرّمتر بود، نیز روا بود؛ از آنچه مشایخ گفتهاند که: «هر چند درویش دست تنگتر بود، حال بر وی گشادهتر بود.» ازیرا چه وجود معلوم مر درویش را شوم بود؛ تا حدّی که هیچ چیز را در بند نکند، الّا هم بدان مقدار اندر بند شود. پس زندگانی دوستان حق به الطاف خفی و اسرار بَهی است با حق، نه به آلات دنیای غَدّار و سرای فُجّار. پس متاع متاع باشد از راه رضا.
هوش مصنوعی: فقر به دو جنبه رسمی و حقیقی تقسیم میشود. جنبه رسمی آن به اضطراب و نیازگذاری اشاره دارد، در حالی که جنبه حقیقی آن به اختیار و انتخاب فردی مربوط میشود. کسی که تنها به جنبه رسمی فقر توجه کند، ممکن است به امید برطرف شدن مشکل خود، احساس آرامش کند؛ اما وقتی که واقعیت را درک نکند، ممکن است دچار ناامیدی شود. برعکس، کسی که به حقیقت فقر پی ببرد، از وابستگی به چیزهای دنیوی دست میکشد و به کمال و حقیقت الهی رو میآورد. در واقع، فقر واقعی به این معناست که فرد هیچ چیز ندارد و در عین حال هیچ چیز او را نگران نمیکند. او با وجود و عدم چیزها هیچ تفاوتی نمیبیند و اگر زندگیاش بیشتر وابسته به عدم باشد، نیز ایرادی ندارد. به گفته مشایخ، هرچه زندگی فرد درویش تنگتر باشد، حال و روحیهاش گشادهتر است. این به این دلیل است که وابستگی به دنیای مادی برای درویش نامطلوب است، مگر به مقداری که ضروری باشد. بنابراین، زندگی دوستان خدا با لطفهای پنهان و اسرار بزرگ است، نه با وسایل فریبنده و زودگذر دنیا. در نهایت، آنچه ارزش دارد، آن است که فرد به رضایت از خدا دست یابد.
همی آید که درویشی را با ملکی ملاقات افتاد. ملک گفت: «حاجتی بخواه.» گفت: «من از بندهٔ بندگان خود حاجت نخواهم.» گفت: «این چگونه باشد؟» گفت: «مرا دو بندهاند که هر دو خداوندان تواند: یکی حرص و دیگر امل.» و رسول گفت، صلی اللّه علیه و سلم: «الفَقْرُ عزّ لِّأهْلِه».
هوش مصنوعی: سفری بین درویشی و سلطانی اتفاق افتاد. سلطان از درویش خواست که خواستهاش را بگوید. درویش پاسخ داد که از بندگان خدا هیچ خواستهای ندارد. سلطان از او پرسید که این حرف به چه معناست؟ درویش توضیح داد که او دو بنده دارد که هر دو به نوعی مالک او هستند: یکی حرص و دیگری امید. همچنین پیامبر اسلام گفته است: «فقر برای اهلش باعث عزت است.»
پس چیزی که اهل را عزّ بود، مر نااهل را ذل بود و عزّش آن است که فقیر محفوظ الجوارح بود از زلل و محفوظ الحال از خلل. نه بر تنش معصیت و زَلَّت رود و نه بر حالش خلل و آفت صورت گیرد؛ از آنچه ظاهرش مستغرق نعم ظاهره بود و باطنش منبع نعم باطنه، تا تنش روحانی بود و دلش ربّانی. خلق را بدو حواله نماند و آدم را بدو نسبت نه، تا از حوالهٔ خلق و نسبت آدم، فقیر بود و به ملک این عالم، غنی نگردد اندر این عالم و به ملک آن عالم، غنی نگردد اندر آن عالم. و کونین اندر پلهٔ ترازوی فقرش به پر پشهای نسنجد و یک نفس وی اندر هر دو عالم نگنجد.
هوش مصنوعی: هرچه به اهل ایمان و فضیلت عزت میبخشد، برای نااهلان ذلت به همراه دارد. عزت حقیقی در این است که کسی فقیر از لحاظ جسمی و روحی باشد و از خطا و مشکل مصون بماند. نه گناهی بر او وارد شود و نه حالش دچار آفت و اختلال گردد؛ زیرا ظاهرش غرق در نعمتهای ظاهری و باطنش سرچشمه نعمتهای باطنی است. در این حالت، وجودش روحانی و دلش الهی است. دیگران نمیتوانند او را به خود وابسته کنند و انسانها نمیتوانند او را تعیین کنند، بنابراین در باور عموم فقیر است و در این دنیا به مال و دارایی غنی نمیشود و همچنین در جهان دیگر نیز غنی نخواهد بود. برای او، همه چیز در مقوله فقرش به اندازه پر یک پشه هم اهمیت نخواهد داشت و یک نفس او در هیچ یک از دو عالم نمیگنجد.
حاشیه ها
اصلاحیه :شادی نوشته:
در جمله ی “پس متاع متاع باشد از راه رضا.” غلط املایی وجود دارد. درست آن : “پس متاع مناع باشد از راه رضا.”
مترادف مناع: {بازدارنده، منع کننده}
1401/01/25 11:03
محمد حسن ارجمندی
«لِلفَقراءِ الّذینَ أُحصِرُوا فی سبیلِ اللّهِ لایَسْتطیعونَ ضَرْباً فی الارضِ یحسَبُهُم الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعفّفِ (۲۷۳/البقره)»[ [این صدقات] برای آن [دسته از] نیازمندانی است که در راه خدا فروماندهاند، و نمیتوانند [برای تأمین هزینه زندگی] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتنداری، فرد بیاطلاع، آنان را توانگر میپندارد.(تعفف=خویشتنداری] ونیز گفت: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عبداً مملوکاً لایقدِرُ عَلی شَیْءٍ(۷۵/النحل).»[ خدا مثلی زده (بشنوید): آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز (حتی بر نفس خود) نیست] ونیز گفت: «تَتَجافی جُنُوبُهُم عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ ربَّهُم خَوْفاً و طَمَعاً (۱۶/السّجده).[ (شبها) پهلو از بستر خواب تهی کنند و با بیم و امید (و ناله اشتیاق در نماز شب) خدای خود را بخوانند و آنچه روزی آنها کردهایم (به مسکینان) انفاق کنند.]
1401/01/25 11:03
محمد حسن ارجمندی
«أُدنُوا منّی أحِبّائی. فیقولُ المَلائِکةُ: مَنْ اَحِبّائُکَ؟ فیقول: فُقراءُ المسلمینَ.»[دوستان من نزدیک شوید(نزد من آیید) فرشتگان گویند: دوستانت چه کسانی هستند؟ رسوال الله گوید: مسکینان مسلمان]
1401/01/25 11:03
محمد حسن ارجمندی
در خصوص معنی عز من قائل گفتنی است:
عزمِنْ قائلٍ یعنی گرامی است گوینده . عزیز و ارجمند است آنکه گفته است ، و آن را پیش از نقل آیتی از قرآن کریم آرند، قوله تعالی عزمن قائل ... (از یادداشت مرحوم دهخدا).]
1401/01/25 12:03
محمد حسن ارجمندی
رسول گفت، صلی اللّه علیه و سلم: «الفَقْرُ عزّ لِّأهْلِه».[فقر مایه سربلندی فقیران است.]