بدان که علم دو است: یکی علم خداوند تعالی و دیگر علم خلق و علم بنده اندر جَنُب علم خداوند تعالی متلاشی بود، زیرا که علم وی صفت وی است و بدو قایم، و اوصاف وی را نهایت نیست؛ و علم ما صفت ماست و به ما قایم، و اوصاف ما متناهی باشد؛ لقوله، تعالی: «وَمااُوتیتُم مِنَ الْعِلْمِ إلّا قَلیلاً (۸۵/الإسراء).» و در جمله علم از صفات مدح است و حدش احاطةُ المعلوم و تبینُ المعلوم و نیکوترین حدود وی این است که: «العلمُ صفةٌ یصیرُ الحیُّ بها عالماً.» و خدای عزّ و جلّ گفت: «واللّهُ مُحیطٌ بِالکافِرینَ (۱۹/البقره)»، ونیز گفت: «واللّهُ بکلِّ شیءٍ علیمٌ (۲۸۲/البقره).» و علم او یک علم است که بدان همیداند جملهٔ موجودات و معدومات را، و خلق را با وی مشارکت نیست و متجزی نیست و ازوی جدا نیست. و دلیل بر علمش ترتیب فعلش؛ که فعل محکم، علم فاعل اقتضا کند. پس علم وی به اسرار لاحق است و به اظهار محیط. طالب را باید که اعمال اندر مشاهدهٔ وی کند؛ چنانکه داند که او بدو و به افعال او بیناست.
همی آید که اندر بصره رئیسی بود، به باغی از آن خود رفته بود، چشمش به جمال زن برزگر افتاد. مرد را به شغلی بفرستادو زن را گفت: «درها دربند.» گفتا: «همه درها بستم، الا یک در؛ که آن نمیتوانم دربست.» گفت: «کدام در است آن؟» گفت: «آن در که میان ما و میان خداوند است، جل جلاله.» مرد پشیمان شد و استغفار کرد.
حاتم الاصمّ گفت، رضی اللّه عنه: «چهار علم اختیار کردم، از همه عالم برستم.» گفتند: «کدام است آن؟» گفت: «یکی آن که بدانستم خدای را تعالی بر من حقی است که جز من نتواند گزارد کسی آن را، به ادای آن مشغول گشتم. دُیُم آن که بدانستم که مرا رزقی است مقسوم که به حرص من زیادت نشود،از طلب زیادتی برآسودم. سیم آن که بدانستم که مرا طالبی است یعنی مرگ که ازوی نتوانم گریخت، او را بساختم. چهارم آن که بدانستم که مرا خدای است جلّ جلالُه مطلع بر من، از وی شرم داشتم و ناکردنی را دست بداشتم؛ که چون بنده عالم بود که خداوند تعالی بدو ناظر است چیزی نکند که به قیامت شرم دارد.»
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان که علم دو است: یکی علم خداوند تعالی و دیگر علم خلق و علم بنده اندر جَنُب علم خداوند تعالی متلاشی بود، زیرا که علم وی صفت وی است و بدو قایم، و اوصاف وی را نهایت نیست؛ و علم ما صفت ماست و به ما قایم، و اوصاف ما متناهی باشد؛ لقوله، تعالی: «وَمااُوتیتُم مِنَ الْعِلْمِ إلّا قَلیلاً (۸۵/الإسراء).» و در جمله علم از صفات مدح است و حدش احاطةُ المعلوم و تبینُ المعلوم و نیکوترین حدود وی این است که: «العلمُ صفةٌ یصیرُ الحیُّ بها عالماً.» و خدای عزّ و جلّ گفت: «واللّهُ مُحیطٌ بِالکافِرینَ (۱۹/البقره)»، ونیز گفت: «واللّهُ بکلِّ شیءٍ علیمٌ (۲۸۲/البقره).» و علم او یک علم است که بدان همیداند جملهٔ موجودات و معدومات را، و خلق را با وی مشارکت نیست و متجزی نیست و ازوی جدا نیست. و دلیل بر علمش ترتیب فعلش؛ که فعل محکم، علم فاعل اقتضا کند. پس علم وی به اسرار لاحق است و به اظهار محیط. طالب را باید که اعمال اندر مشاهدهٔ وی کند؛ چنانکه داند که او بدو و به افعال او بیناست.
هوش مصنوعی: علم به دو دسته تقسیم میشود: یکی علم خداوند و دیگری علم مخلوق، که علم بنده نسبت به علم خداوند به شدت محدود و کمعمق است. علم خدا صفت اوست و وابسته به او وجود دارد و ویژگیهای او نهایت ندارد. اما علم ما محدودیتهایی دارد و به وجود ما وابسته است. در کل، علم از صفات ستایشی است و تعریف آن شامل احاطه بر معلومات و بیان دقیق آنهاست. خداوند به طور کامل به همه چیز آگاه است و علم او شامل همه موجودات و غیرموجودات میشود، و مخلوقات در این علم با او شریک نیستند. علم خداوند در ترتیب افعال او مشاهده میشود، زیرا افعال محکم نیاز به علم فاعل دارند. بنابراین، علم خدا به اسرار و اشیاء محیط است و انسان باید اعمال خود را در مشاهدۀ این علم انجام دهد، همانطور که بداند او همیشه با اعمالش آگاه است.
همی آید که اندر بصره رئیسی بود، به باغی از آن خود رفته بود، چشمش به جمال زن برزگر افتاد. مرد را به شغلی بفرستادو زن را گفت: «درها دربند.» گفتا: «همه درها بستم، الا یک در؛ که آن نمیتوانم دربست.» گفت: «کدام در است آن؟» گفت: «آن در که میان ما و میان خداوند است، جل جلاله.» مرد پشیمان شد و استغفار کرد.
هوش مصنوعی: در بصره، رئیس و سرپرستی وجود داشت که به باغی از خود رفته بود. در آنجا به زیبایی زنی که زراعت میکرد، توجهش جلب شد. او مردی را به کار فرستاد و به زن گفت: «درها را ببند.» زن پاسخ داد: «تمام درها را بستم، جز یک در که نمیتوانم ببندم.» مرد پرسید: «کدام در است که نمیتوانی ببندی؟» زن گفت: «آن دری که میان ما و خداوند است.» این پاسخ باعث تاسف و پشیمانی مرد شد و او به درگاه خداوند توبه کرد.
حاتم الاصمّ گفت، رضی اللّه عنه: «چهار علم اختیار کردم، از همه عالم برستم.» گفتند: «کدام است آن؟» گفت: «یکی آن که بدانستم خدای را تعالی بر من حقی است که جز من نتواند گزارد کسی آن را، به ادای آن مشغول گشتم. دُیُم آن که بدانستم که مرا رزقی است مقسوم که به حرص من زیادت نشود،از طلب زیادتی برآسودم. سیم آن که بدانستم که مرا طالبی است یعنی مرگ که ازوی نتوانم گریخت، او را بساختم. چهارم آن که بدانستم که مرا خدای است جلّ جلالُه مطلع بر من، از وی شرم داشتم و ناکردنی را دست بداشتم؛ که چون بنده عالم بود که خداوند تعالی بدو ناظر است چیزی نکند که به قیامت شرم دارد.»
هوش مصنوعی: حاتم الاصمّ میگوید که چهار علم را برگزیده و از دیگر دانشها فراتر رفته است. وقتی از او پرسیدند این علوم کداماند، پاسخ داد: اول، اینکه دانستم خدا بر من حقی دارد که هیچکس جز من نمیتواند آن را ادا کند و به انجام آن مشغول شدم. دوم، اینکه فهمیدم رزق من مقدر شده و با حرص نمیتوانم آن را افزایش دهم، بنابراین از طلب زیادهخواهی آرام شدم. سوم، دانستم که مرگ همواره در پی من است و نمیتوانم از آن فرار کنم، پس خود را برای آن آماده کردم. چهارم، متوجه شدم که خداوند به تمامی اعمال و کردارهای من آگاه است و از او خجالت میکشم و از کارهای ناپسند خودداری میکنم؛ زیرا اگر بندهای عالم بداند که خداوند بر او ناظر است، هرگز کاری نمیکند که در روز قیامت شرمندهاش کند.