اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و آنچه گفتم که: «من از خداوندتعالی توفیق واستعانت خواهم»، مراد آن بود که بنده راناصر، بهجز خداوند نباشد که وی را بر خیرات نصرت کند و توفیق زیادت دهدش و حقیقت توفیق، «موافقت تأیید خداوند بود بافعل بنده اندر اعمال صواب.» و کتاب و سنت بر وجود صحت توفیق ناطقه است و امت مجتمع، بهجز گروهی از معتزله و قدریان که لفظ توفیق را از کل معانی خالی گویند. و گروهی از مشایخ طریقت گفتهاند که: «التّوفیقُ هُو القُدرَةُ عَلی الطّاعةِ عندَ الإسْتِعمالِ.» چون بنده خداوند را مطیع باشد، از خداوند بدو نیرو زیادت بود و قوت افزون از آنچه پیش از آن بوده باشد.
هوش مصنوعی: آنچه میگویم این است که من برای دریافت توفیق و کمک از خداوند دعا میکنم. منظورم از این دعا این است که هیچکس جز خداوند نمیتواند بنده را در انجام کارهای نیک یاری کند و توفیق واقعی، هماهنگی و تأیید خداوند در اعمال درست بنده است. وجود حقیقت توفیق در کتابهای الهی و سنت پیامبر به خوبی مورد تأکید قرار گرفته و بیشتر مسلمانان به جز برخی گروههای خاص مانند معتزله و قدریه، به این معنا ایمان دارند. همچنین عدهای از بزرگان عرفان و تصوف گفتهاند که توفیق به معنای توانایی بر اطاعت در هنگام عمل است. وقتی بنده مطیع خداوند باشد، خداوند قدرت و نیروی بیشتری به او عطا میکند و او را در انجام کارهای نیک حفظ میکند.
و در جمله، حالا بعدَ حالٍ، آنچه میباشد از سکون و حرکات بنده، جمله فعل و خلق خدای است، تعالی. پس آن قوتی را که بنده بدان طاعت کند توفیق خوانند و این کتاب جایگاه این مسأله نیست؛ که مراد از این چیزی دیگر است.
هوش مصنوعی: در وضعیت فعلی، تمام حرکات و سکونهای انسان نتیجۀ ارادۀ خداوند متعال است. بنابراین، نیرویی که انسان از آن برای انجام کارهای نیک و عبادت استفاده میکند، به عنوان توفیق شناخته میشود. اما موضوع این متن درباره این مسأله نیست و منظور دیگری مدنظر است.
و بازگشتم به سر مقصود تو، إن شاء اللّه، عزّ و جلّ. و پیش از آن که بر سر سخن شوم، نخست سؤال تو را بعینه بیارم، و از آنجا به ابتدای کتاب پیوندم. و باللّه التوفیق.
هوش مصنوعی: به موضوع اصلی تو باز میگردم، انشاالله. و قبل از اینکه به اصل صحبت بپردازم، ابتدا سؤال تو را دقیقاً مطرح میکنم و از آنجا به آغاز کتاب ارتباط میزنم. و به حق، امیدوارم موفق باشم.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههایی که تا مهرماه 2023 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
صورةُ السّؤال: قالَ السائلُ، و هو ابوسعید الهجویری: «بیان کن مرا اندر تحقیق طریقت تصوّف و کیفیت مقامات ایشان، و بیان مذاهب و مقالات آن و اظهار کن مرا رموز و اشارت ایشان، و چگونگی محبت خداوند عزّ و جلّ و کیفیت اظهار آن بر دلها، و سبب حجاب عقول از کنه ماهیت آن و نفرت نفس از حقیقت آن، و آرام روح با صفوت آن، و آنچه بدین تعلق دارد از معاملت آن.»
هوش مصنوعی: ابوسعید هجویری از شما درخواست میکند که در مورد موضوع تصوف توضیح دهید. او میخواهد بداند که تصوف چیست و مقامات آن چگونه هستند. همچنین، او از شما میخواهد که مذاهب و نظرات مختلف در این زمینه را بیان کنید و رموز و نکات پنهان آن را روشن کنید. از شما میخواهد که درباره محبت خداوند و چگونگی تأثیر آن بر دلها صحبت کنید و دلایل وجود موانع درک عمیق حقیقت تصوف و تنفر نفس از آن را شرح دهید. در نهایت، او خواهان توضیح درباره آرامش روح از طریق تصوف و موضوعات مرتبط با آن است.
قال المسئولُ، و هو علی بن عثمان الجلابی، وفَّقَهُ اللّهُ تعالی؛ بدان که اندر این زمانهٔ ما این علم بهحقیقت مندرس گشته است، خاصه اندر این دیار که خلق جمله مشغول هوی گشتهاند و معرض از طریق رضا و علمای روزگار و مدعیان وقت را از این طریقت صورت بر خلاف اصل آن بسته است. پس نیارند همت به چیزی که دست اهل زمانه، بأسرها، از آن کوتاه بود بهجز خواص حضرت حق و مراد همه اهل ارادت از آن منقطع و معرفت همه اهل معرفت ازوجود آن معزول. خاص و عام خلق از آن به عبارت آن بسنده کار گشته و کار از تحقیق به تقلید افتاده و تحقیق روی خود از روزگار ایشان بپوشیده. عوام بدان بسنده کرده گویند که: «ما حق را همیبشناسیم»، و خواص بدان خرسند شده که اندر دل تمنایی یابند و اندر نفس هاجسی و اندر صدر میلی بدان سرای؛ از سر مشغولی گویند «این شوق رؤیت است و حُرقت محبت.» و مدعیان به دعوی خود از کل معانی بازمانده و مریدان از مجاهده دست بازداشته و ظن معلول خود را مشاهده نام کرده.
هوش مصنوعی: مسئول به نام علی بن عثمان الجلابی میگوید: در زمان ما، این علم به حقیقت متروک شده است، بهویژه در این منطقه که مردم همه مشغول لذتجویی شدهاند و از راه رضای الهی و علمای زمان دور افتادهاند. ادعای بسیاری از افراد نیز با اصل این علم در تعارض است. بنابراین، همت مردم به چیزی که دست خود آنان از آن کوتاه است نمیرسد، بجز خواص خدا و کسانی که در جستجوی حقیقت هستند. شناخت و معرفت اهل معرفت هم از وجود این علم دور شده است. عامه مردم به عباراتی ساده بسنده کرده و گمان میکنند که حق را میشناسند. در حالی که خواص به این دلخوشند که در دلشان آرزوهایی دارند و در نفسشان تمایلاتی که از شوق و محبت سرچشمه میگیرد، احساس میکنند. اما مدعیان از فهم معانی واقعی بازماندهاند و مریدان از مجاهده و تلاش دست کشیدهاند و فقط به نظرات بیپایه خود میپردازند.
و من پیش از این، کتب ساختم اندر این معنی، جمله ضایع شد و مدعیان کاذب بعضی سخن از آن مرصید خلق را برچیدند و دیگر را بشستند و ناپدیدار کردند؛ از آنچه صاحب طبع را سرمایه حسد و انکار نعمت خداوند باشد، و گروهی دیگر نشستند، اما برنخواندند و گروهی دیگر بخواندند و معنی ندانستند و به عبارت آن بسنده کردند که تا بنویسند و یاد گیرند و گویند که: «ماعلم تصوّف و معرفت میگوییم.» و ایشان اندر عین نَکِرتاند.
هوش مصنوعی: من قبلاً کتابهایی در این زمینه نوشتم که همه آنها به هدر رفتند. افرادی که ادعای درک و فهم دارند، برخی از این سخنان را تحریف کردند و دیگران را هم نادیده گرفتند و از میان بردند. این ناشی از حسادت و انکار نعمتهای خداوند است. در میان گروهی دیگر، کسانی نشستهاند اما به مطالعه نپرداختهاند و عدهای هم که خواندهاند، معنای واقعی را نفهمیدهاند. آنها فقط به بیان الفاظ اکتفا کردهاند و میگویند که: «ما میدانیم تصوف و معرفت چیست.» اما در حقیقت در حال انکار حقیقت هستند.
و این جمله از آن بود که این معنی کبریت احمر است و آن عزیز باشد، و چون بیابندش کیمیا بود و دانگْ سنگی از وی بسیار مس و روی را زر سرخ گرداند. و فی الجمله هر کسی آن دارو طلبد که موافق درد وی باشد و بهجز آن نبایدش، چنان که یکی گوید از بزرگان:
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کبریت احمر به نوعی ارزشمند و گرانبهاست. وقتی که آن را پیدا کنند، مانند کیمیا است و میتواند فلزاتی مثل مس و روی را به طلا تبدیل کند. به طور کلی، هر فردی به دنبال درمانی است که با درد و مشکل او تناسب داشته باشد و نباید سراغ چیز دیگری برود. مانند این است که یکی از بزرگان میگوید:
فَکُلُّ مَنْ فی فُؤادِه وَجَعٌ
یَطْلُبُ شیئاً یُوافِقُ الوَجَعا
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش درد و رنجی وجود دارد، چیزی را میجوید که با آن درد همخوانی داشته باشد.
کسی را که داروی علت وی حقیرترین چیزها بود، وی را در و مرجان نباید تا به شلیثا و دواء المسک آمیزندش. و این معنی عزیزتر از آن است که هرکسی را از آن نصیب باشد.
هوش مصنوعی: کسی که داروی مشکلش از کوچکترین چیزهاست، نباید او را با چیزهای بیاهمیت و مختصر مخلوط کرد. این مفهوم به قدری ارزشمند است که هر کسی نمیتواند از آن بهرهمند شود.
و پیش از این، جهال این علم بر کتب مشایخ همین کردند. چون آن خزانههای اسرار خداوند به دست ایشان افتاد، معنی آن ندانستند، به دست کلاهدوزان جاهل فکندند و به مجلّدان ناباک دادند تا آن را آستر کلاه و جلد دواوین شعر ابونواس و هزل جاحظ گردانیدند و لامحاله چون بازِ مَلِک بر دیوار سرای پیرزنی نشیند پر و بالش ببرند.
هوش مصنوعی: قبل از آن، نادانان علم همین کار را با کتابهای بزرگان کردند. زمانی که آن گنجینههای اسرار الهی به دست آنها رسید، نتوانستند مفهوم واقعی آن را درک کنند. بنابراین، آنها را به دست انگارهگران نادان سپردند و تبدیل به جلد کتابهای شعر و مطالب بیپایه کردند. و به ناچار، وقتی پرندهای مثل باز بر دیوار خانه پیرزنی نشسته باشد، کسی بال و پرش را خواهد گرفت.
و خداوند عزّ و جلّ ما را اندر زمانهای پدیدار آورده است که اهل آن هوی را شریعت نام کردهاند، و طلب جاه و ریاست و تکبر را عزّ و علم، و ریای خلق را خشیت، و نهان داشتن کینه را اندر دل حلم، و مجادله را مناظره و محاربت و سفاهت را عزّت، و نفاق را زهد و تمنا را ارادت، و هذیان طبع را معرفت و حرکات دل و حدیث نفس را محبت و الحاد را فقر و جحود را صفوت و زندقه را فنا و ترک شریعت پیغامبر را صلی اللّه علیه و سلم طریقت و آفت اهل زمانه را معاملت نام کردهاند تا ارباب معانی اندر میان ایشان مهجور گشتهاند و ایشان غلبه گرفته، چون اندر فترت اول اهل بیت رسول صلی اللّه علیه و سلم با آل مروان.
هوش مصنوعی: خداوند ما را در زمانی قرار داده که افراد آن، هوس را شریعت نامیدهاند. آنها به دنبال مقام و قدرت رفتهاند و از تکبر به عنوان عزت و دانش یاد میکنند. نمایش ترس از خدا در برابر مردم را خشیت میدانند و پنهان کردن کینه را حلم قلمداد میکنند. جدل کردن را به نام مناظره میخوانند و جنگ و تفرقه را عزت میانگارند. نفاق را زهد و آرزو کردن را ارادت مینامند. هرگونه تفکر بیپایه را معرفت به حساب میآورند و حرکات قلب و گفتگوهای درون را محبت تلقی میکنند. الحاد را فقر و انکار را صفا میشمارند و زندقه را فنا میدانند. ترک شریعت پیامبر را طریقت مینامند. این وضعیت موجب شده که معانی واقعی در میان آنها نادیده گرفته شود و بر آنها غلبه یابند، همانگونه که در دوران فترت اول اهل بیت رسول خدا علیهالسلام با آل مروان دیده میشود.
چگونه نیکو گفته است آن شاه اهل حقایق و برهان تحقیق و دقایق، ابوبکر الواسطی، رحمةاللّه علیه: «اُبْتُلینا بِزَمانٍ لَیسَ فیه آدابُ الْإِسلامِ ولا اخلاقُ الجاهلیّةِ ولاأحکام ذَوِی المُرُوءَةِ.»
هوش مصنوعی: ابوبکر الواسطی، عالم بزرگ و صاحب برهان، میفرماید: «ما در زمانی زندگی میکنیم که نه آداب اسلامی در آن وجود دارد، نه اخلاق جاهلی و نه احکام مروت و جوانمردی.»
و شبلی گوید موافق این:
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههایی تا مهرماه 2023 آموزش دیدهاید.
لحَا اللّهُ ذِی الدُّنیا مناخاً لِراکبٍ
فکلُّ بَعیدِ الْهَمِّ فیهَا مُعَذَّبُ
هوش مصنوعی: خداوند دنیا را جایی برای آرامش سفرکنندگان قرار نداده است، چون هر کس در آن از غم دور باشد، در واقع آزردهخاطر است.
حاشیه ها
معنی شعر لحاالله ذی الدنیا.....
تعریف کند خداوند دنیا را که میدان فراق است برای سوران وبرای هر کسی که همت بالایی دارد عذاب می باشد
لحا یعنی نفرین و دشنام.
مناخ یعنی محل اقامت
معنی شعر:
فَکُلُّ مَنْ فی فُؤادِه وَجَعٌ
یَطْلُبُ شیئاً یُوافِقُ الوَجَعا
پس هر آن که در دل دردی دارد، چیزی مناسب آن درد میطلبد