شمارهٔ ۷۷ - و له ایضا
الا ای سرو نسرین بر! که سنبل بر سمن داری
خطا در طره ی پرچین، حبش گرد ختن داری
ز برگ گل به رنج آیی چرا گل در سمن پوشی
ازین به جامه دربر کن که بس نازک بدن داری
می از لعل تو می نوشم که در مستی شکر بخشی
دل از زلف تو می جویم که در گیسو شکن داری
تویی لیلی که چون مجنون هزاران خسته دل کشتی
تویی خسرو که چون شیرین هزاران کوهکن داری
مگر در زلف شبرنگش گذر کردی که مشکینی
الا ای باد نوروزی که بوی یار من داری
قمر در شام و خور در دام و شب بر بام و لب می فام
شکر در کام و می در جام و گل در پیرهن داری
شکر شیرین، قمر رنگین، گهر پروین، نظر جان بین
سپر پرچین، خطا در چین، حبش گرد ختن داری
شب پیچان، رخ جانان، در و مرجان، حیات جان
خط ریحان، گل خندان، بهار و نسترن داری
شکر می پوش و گل در جوش و لب خاموش و من مدهوش
روان در نوش و دُر در گوش و گوهر در دهن داری
میانت کس نمی بیند کمر گردش چه می بندی؟
دهانت هست ناپیدا، کجا جای سخن داری؟
چو در گلزار رخسارت غبار خط محقق شد
به ریحان نسخ کن عنبر که سنبل بر سمن داری
در اصفاهان حسینی وار با عشاق در نوروز
دل حیدر به چنگ آور که خود وجه حسن داری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا ای سرو نسرین بر! که سنبل بر سمن داری
خطا در طره ی پرچین، حبش گرد ختن داری
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا! تو که سنبلها را در کنار سمنها نگه میداری، در اینجا به طرز خاصی، گیسوانت پیچیده و جذابیت ویژهای داری که شبیه زیبایی شهر ختن است.
ز برگ گل به رنج آیی چرا گل در سمن پوشی
ازین به جامه دربر کن که بس نازک بدن داری
هوش مصنوعی: چرا از برگ گل سختی میکشی؟ چرا گل را در سمن پنهان میکنی؟ از این به بعد، خود را در لباس نازک بپوشان چرا که بدن تو بسیار لطیف و نازک است.
می از لعل تو می نوشم که در مستی شکر بخشی
دل از زلف تو می جویم که در گیسو شکن داری
هوش مصنوعی: من از شراب لبهای تو مینوشم که مستیام را شیرین میکند و در جستجوی دلخوشی از زلفهای تو هستم که در گیسوانت راز و رمزهای زیبایی نهفته است.
تویی لیلی که چون مجنون هزاران خسته دل کشتی
تویی خسرو که چون شیرین هزاران کوهکن داری
هوش مصنوعی: تو لیلی هستی که مانند مجنون، دلهای بسیاری را شکستهای و تو خسرو هستی که مانند شیرین، کوهکنهای زیادی را داری.
مگر در زلف شبرنگش گذر کردی که مشکینی
الا ای باد نوروزی که بوی یار من داری
هوش مصنوعی: آیا به خاطر میسپاری که تنها وقتی در زلف سیاه او گذر کنی، متوجه خوشبویی تو خواهی شد؟ ای نسیم بهاری که عطر محبوبم را با خود داری، نزد من بیا.
قمر در شام و خور در دام و شب بر بام و لب می فام
شکر در کام و می در جام و گل در پیرهن داری
هوش مصنوعی: در شب، ماه در آسمان است و خورشید در دامن غروب. شب بر بام خانههاست و لبها شیرینی شکر و شراب دارند. گلها در بغل تو هستند و زیباییهای زندگی را در آغوش داری.
شکر شیرین، قمر رنگین، گهر پروین، نظر جان بین
سپر پرچین، خطا در چین، حبش گرد ختن داری
هوش مصنوعی: شکر شیرین و زیبا، ماهی رنگارنگ، مروارید پر از درخشش، نگاهی که جان را زنده میکند. درختان سرسبز و زیبا با نقش و نگار خود، گناه را در خود پنهان کردهاند، و تو در دشتهای سرسبز و دلپذیر ختن نشستهای.
شب پیچان، رخ جانان، در و مرجان، حیات جان
خط ریحان، گل خندان، بهار و نسترن داری
هوش مصنوعی: شب، زیبایی چهره عشق را به نمایش میگذارد، درخشندگی و جذابیت او شبیه مرجان است. وجود جان و دل من با عطر خوش ریحان زندگی میکند و گلها در حال خندیدناند. بهار و نسترن همسرایان این زیباییها هستند.
شکر می پوش و گل در جوش و لب خاموش و من مدهوش
روان در نوش و دُر در گوش و گوهر در دهن داری
هوش مصنوعی: تو در حالتی زیبا و دلپذیر هستی؛ با لباسی شاد و گل در دست، در حالی که خاموشی اختیار کردهای. من تحت تأثیر جذابیت تو هستم و در دل لذت میبرم. گوهرهایی بهسان دُر در گوش و دهانت داری که نشان از زیبایی و ارزش تو دارند.
میانت کس نمی بیند کمر گردش چه می بندی؟
دهانت هست ناپیدا، کجا جای سخن داری؟
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به وضوح ببیند که چگونه تو در تلاش برای حفظ گردنات هستی. دهانت نامحسوس است، پس جای حرف زدن تو کجاست؟
چو در گلزار رخسارت غبار خط محقق شد
به ریحان نسخ کن عنبر که سنبل بر سمن داری
هوش مصنوعی: وقتی چهرهٔ تو در میان گلها غبار خطی به خود میگیرد، آن را با عطر ریحان بپوشان، چون تو عطر سنبل را در کنار سمن قرار دادهای.
در اصفاهان حسینی وار با عشاق در نوروز
دل حیدر به چنگ آور که خود وجه حسن داری
هوش مصنوعی: در اصفهان، با عشق و محبت به سراغ یاران برو و در روز نوروز، دل حیدر را به دست آور که خود زیبایی و جذابیت خاصی داری.

حیدر شیرازی