شمارهٔ ۱ - ترکیب بند - فی مدح ملک نصرة الدین یحیی سلطان شیراز خلد الله ملکه
چون شاه شرق ز رخسار برکشید نقاب
به تیغ، عرصه ی عالم گرفت از سر تاب
اگر چه در دل شب آفتاب پنهان بود
چنانکه بیضه ای از زر به زیر پر غراب
ز زیر برقع شب آفتاب رخ بنمود
چنانکه دلبر من برکشد ز چهره نقاب
چو رفت هندوی شب، ترک من ز بستر ناز
درآمد از هوس باده نیم مست از خواب
چه دید؟ مطرب و ساقی ز بهر بزم صبوح
فشانده پسته و شکر، نهاده باده ی ناب
فتاده عود در آتش ز ساز سوخته نی
نشسته چنگ به آیین، به ناز خفته رباب
از آب چشم صراحی و ناله ی دل رود
فتاده آتش می در نهاد جام شراب
گرفت کاسه و از باده کرد مستان را
بسان نرگس مخمور خویش مست و خراب
گذشته ناله ی مستان ز عرش از شادی
به دور صفدر گردون شکوه سدره ی جناب
یگانه نصرت دین پادشاه ملک عجم
ستوده سایه ی حق قهرمان تیغ و قلم
بگو که چیست که گردن کشی کند ز گهر
عدو نشان و ممالک ستان و دین پرور
شهاب سرعت و خورشید رای و مه پرتو
بلند رفعت و گردون توان و نیک اختر
به روز معرکه با گردن سران در خشم
به گاه عربده با پردلان زبان آور
زمانی از سر گردن کشان ربوده کلاه
گهی به سرزنش بدسگال بسته کمر
گهی ز هیبت او لرزه بر تن فغفور
گهی ز جنبش او فتنه بر سر قیصر
بلند همت و خورشید رای و مه پرتو
ستاره هیبت و روشن نهاد و تیز نظر
ز بیم می سپرد تن به خاک تیره عدو
در آن زمان که به دست فنا رباید سر
ز سرکشی به سر آید از آنکه دست قضا
چو کودکیش همی پرورد به خون جگر
ز دست شه چو برآرد سر از هوای مصاف
رود به قلب عدو تند و تیز چون آذر
بگویمت که چه؟ شمشیر پادشاه بود
که در زمانه روان است چون قضا و قدر
شهی که ملک سلیمان به زیر خاتم اوست
ز روی مرتبه بالای سدره عالم اوست
عروس مملکتت زیر دست فرمان باد
سعادت دو جهانت مقیم ایوان باد
هر آن کسی که کند با تو کژروی چون کمان
ز بیم سهم سنانت چون مار پیچان باد
بسان سوسن آزاده گر برآری تیغ
ز خون خصم تو روی زمین گلستان باد
اگر چه رستم دستان جهان به تیغ گرفت
مطیع گلشن رویت هزاردستان باد
از آنکه رحمت حق آمدی، ز ابر عطا
هزار رحمتت از کردگار بر جان باد
مهیمنا، صمدا! این جهان جود و هنر
همیشه بر سر خلق جهان نگهبان باد
مدام سرور و گردن فراز و قلب شکن
همیشه صفدر و صاحب قران و سلطان باد
بر آنکه رحم کند بر دل شکسته ی من
نگهبان وجودش رحیم و رحمان باد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون شاه شرق ز رخسار برکشید نقاب
به تیغ، عرصه ی عالم گرفت از سر تاب
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه شرق نقاب از چهره برداشت، با قدرت و صلابتش، فضای دنیا را تحت تاثیر قرار داد و بر آن تسلط یافت.
اگر چه در دل شب آفتاب پنهان بود
چنانکه بیضه ای از زر به زیر پر غراب
هوش مصنوعی: هرچند که در دل شب نور خورشید پنهان بود، مانند تخم طلایی که زیر پر کلاغی قرار گرفته است.
ز زیر برقع شب آفتاب رخ بنمود
چنانکه دلبر من برکشد ز چهره نقاب
هوش مصنوعی: در زیر پوشش تاریکی شب، نور خورشید مثل این است که معشوق من نقابش را کنار میزند و چهرهاش را نشان میدهد.
چو رفت هندوی شب، ترک من ز بستر ناز
درآمد از هوس باده نیم مست از خواب
هوش مصنوعی: زمانی که شب به پایان رسید و هندوی شب که نماد زیبایی است، رفت، رفیق ترک من به دلخواه و از خواب نیمه مست به بیرون آمده و از بستری نرم و راحت خارج شد.
چه دید؟ مطرب و ساقی ز بهر بزم صبوح
فشانده پسته و شکر، نهاده باده ی ناب
هوش مصنوعی: در یک جشن صبحگاهی، سازنده موسیقی و نوشیدنیدهنده با عشق و شادی، پسته و شکر را برای مهمانی آماده کرده و شراب خوشطعم و خالص را تدارک دیدهاند.
فتاده عود در آتش ز ساز سوخته نی
نشسته چنگ به آیین، به ناز خفته رباب
هوش مصنوعی: چوب عود در آتش سوخته و ساز خاموش شده است، نی تنها نشسته و چنگ به آرامی خوابیده است، در حالی که رباب با ناز به استراحت مشغول است.
از آب چشم صراحی و ناله ی دل رود
فتاده آتش می در نهاد جام شراب
هوش مصنوعی: از اشک چشم من و نالههای قلبم، آتش عشق درون جام شراب شعلهور شده است.
گرفت کاسه و از باده کرد مستان را
بسان نرگس مخمور خویش مست و خراب
هوش مصنوعی: کاسه را برداشت و در میان مستها پخش کرد، مانند نرگس مست و سرمست که در زیر تاثیر باده به خواب رفته است.
گذشته ناله ی مستان ز عرش از شادی
به دور صفدر گردون شکوه سدره ی جناب
هوش مصنوعی: در گذشته، صدای شادمانی دیوانگان از عرش آسمان به گوش میرسید و آسمان به دور سبدی که کوه صفدر شبیه آن است، زینت مییافت و به زیبایی درخت سدره جلوه میکرد.
یگانه نصرت دین پادشاه ملک عجم
ستوده سایه ی حق قهرمان تیغ و قلم
هوش مصنوعی: تنها حمایتکننده دین، پادشاهی است که در سرزمین عجم حکومت میکند و سایه الهی بر سر اوست. او قهرمان است، هم با شمشیر و هم با قلم.
بگو که چیست که گردن کشی کند ز گهر
عدو نشان و ممالک ستان و دین پرور
هوش مصنوعی: بگو چه چیزی میتواند برتری را از مظهر دشمنان و سرزمینها برباید و به پرورش دین بپردازد.
شهاب سرعت و خورشید رای و مه پرتو
بلند رفعت و گردون توان و نیک اختر
هوش مصنوعی: شهاب نمایانگر سرعت، خورشید بیانگر عظمت و کامل بودن، و ماه نشاندهندهٔ نور و درخشش است. این ویژگیها به بلندی و توانایی آسمان و همچنین ستارهٔ خوشبختی اشاره دارند.
به روز معرکه با گردن سران در خشم
به گاه عربده با پردلان زبان آور
هوش مصنوعی: در روز جنگ، سران در خشم و با غرور قرار دارند و در میانه هیاهو، افراد شجاع و دلیر به بیان سخنان خود میپردازند.
زمانی از سر گردن کشان ربوده کلاه
گهی به سرزنش بدسگال بسته کمر
هوش مصنوعی: روزی زمانی بوده که سرهایمان را با گردنهای کشیده و با کلاهی بر سر، به چالش کشیدهاند و گاهی هم به خاطر کاری نادرست، کمربند تنبهی بر کمر بستهاند.
گهی ز هیبت او لرزه بر تن فغفور
گهی ز جنبش او فتنه بر سر قیصر
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر قدرت و عظمت او، فغفور دچار لرزش و ترس میشود، و گاهی نیز به دلیل حرکات و جنبش او، باعث برافروخته شدن و آشفتگی قیصر میگردد.
بلند همت و خورشید رای و مه پرتو
ستاره هیبت و روشن نهاد و تیز نظر
هوش مصنوعی: انسانی که دارای ارادهای قوی و نبوغ است، مانند خورشید درخشان و ماه نورانی میباشد. او با زیبایی و شکوهی که دارد، توجه دیگران را جلب میکند و با دقت و بینش خود به خوبی مسائل را درک میکند.
ز بیم می سپرد تن به خاک تیره عدو
در آن زمان که به دست فنا رباید سر
هوش مصنوعی: از ترس، بدنش را به خاک دشمن میسپارد در زمانی که سرش را به دست نابودی میسپارد.
ز سرکشی به سر آید از آنکه دست قضا
چو کودکیش همی پرورد به خون جگر
هوش مصنوعی: به دلیل شورش و سرکشی، زندگی به پایان میرسد، چرا که تقدیر همچون کودکی که با عشق بزرگ میشود، با خون دل پرورش مییابد.
ز دست شه چو برآرد سر از هوای مصاف
رود به قلب عدو تند و تیز چون آذر
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه از آرزوی نبرد دست بکشد، با شجاعت و سرعتی آتشین به دل دشمن حمله میکند.
بگویمت که چه؟ شمشیر پادشاه بود
که در زمانه روان است چون قضا و قدر
هوش مصنوعی: باید به تو بگویم چه چیزی؟ این شمشیر نماد پادشاهی است که در این دنیا همچون سرنوشت و تقدیر در حال حرکت و تاثیرگذاری است.
شهی که ملک سلیمان به زیر خاتم اوست
ز روی مرتبه بالای سدره عالم اوست
هوش مصنوعی: شاهی که سلطنت سلیمان به دست اوست، به واسطه مقام بلند و جایگاه عالیاش در عالم، برتری دارد.
عروس مملکتت زیر دست فرمان باد
سعادت دو جهانت مقیم ایوان باد
هوش مصنوعی: عروس کشور تو، تحت فرمان باد خوشبختی، در دو جهان در آستانهای قرار دارد.
هر آن کسی که کند با تو کژروی چون کمان
ز بیم سهم سنانت چون مار پیچان باد
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو به کجراهی و نادرستی رفتار کند، مانند کمانی است که از ترس تیر تو، به شکل مار پیچیده میشود.
بسان سوسن آزاده گر برآری تیغ
ز خون خصم تو روی زمین گلستان باد
هوش مصنوعی: اگر مانند سوسن آزاد و زیبا بر سر دشمن خود تیغ بکشید، زمین شما گلستان خواهد شد.
اگر چه رستم دستان جهان به تیغ گرفت
مطیع گلشن رویت هزاردستان باد
هوش مصنوعی: هرچند رستم، پهلوان بزرگ، به جنگ با دشمنان پرداخت و آنها را شکست داد، اما در برابر زیبایی و جذابیت چهره تو، همیشه تسلیم و فرمانبردار است.
از آنکه رحمت حق آمدی، ز ابر عطا
هزار رحمتت از کردگار بر جان باد
هوش مصنوعی: از زمانی که رحمت خداوند به زمین نازل شد، هزار نعمت و برکت از جانب او بر روح و جان انسانها جاری است.
مهیمنا، صمدا! این جهان جود و هنر
همیشه بر سر خلق جهان نگهبان باد
هوش مصنوعی: ای خالق بزرگ و بینظیر، امیدوارم این دنیا که مملو از بخشش و هنر است همیشه برای امانتداری و حمایت از انسانها باقی بماند.
مدام سرور و گردن فراز و قلب شکن
همیشه صفدر و صاحب قران و سلطان باد
هوش مصنوعی: همیشه شاد و با اعتماد به نفس باش و قلبت را محکم نگهدار، تو همواره در کنار فرزانگان و صاحبان علم و مقام هستی.
بر آنکه رحم کند بر دل شکسته ی من
نگهبان وجودش رحیم و رحمان باد
هوش مصنوعی: برای کسی که بر دل شکسته من رحم کند، آرزو دارم که وجودش همیشه مشمول رحمت و بخشش باشد.