بخش ۳۱ - رفتن درویش به صحرا و ساکن شدنش در کوهی و منتظر بودنش به مقدم شاه
بود کوهی و بوالعجب کوهی
کوه دردی و کان اندوهی
تیغ بر فرق ماه و مهر زده
سنگ بر شیشهٔ سپهر زده
دل سختش به عاشقان در جنگ
از پی جنگ دامنش پر سنگ
تیغ او بس که خلق را کشته
شده از کشته گرد او پشته
در بهاران که سیل گلگون بود
سیل او آب چشم پرخون بود
گشت درویش با غم و اندوه
به صد اندوه ساکن آن کوه
هر گه از هجر یار نالیدی
کوه از این نالهٔ زار نالیدی
ناله برخواستی ز هر سنگی
رفتی آن ناله تا به فرسنگی
گریه چون کردی از سر اندوه
دجلهٔ خون روان شدی از کوه
کله کوه چشمهسار شدی
دامن دشت لالهزار شدی
بس که با آهوان قرار گرفت
انس با وحش کوهسار گرفت
آهوان رام او شدند همه
او شبان گشت و آن گروه رمه
بخش ۳۰ - حیله کردن رقیب و خبردار نمودن شاه گدا را: روز دیگر که وقت میدان شدبخش ۳۲ - وصف غزال کوهی: در صف آهوان غزالی بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود کوهی و بوالعجب کوهی
کوه دردی و کان اندوهی
هوش مصنوعی: کوهی وجود دارد که سرشار از درد و غم است و این کوه به شکل عجیبی بزرگ و تاثیرگذار است.
تیغ بر فرق ماه و مهر زده
سنگ بر شیشهٔ سپهر زده
هوش مصنوعی: شمشیر بر سرماه و خورشید فرود آمده و سنگ بر شیشهٔ آسمان پرتاب شده است.
دل سختش به عاشقان در جنگ
از پی جنگ دامنش پر سنگ
هوش مصنوعی: دل سنگیاش در عشق، به عاشقان آسیب میزند و در پی جنگ و نزاع، دامنش پر از مشکلات و غمهاست.
تیغ او بس که خلق را کشته
شده از کشته گرد او پشته
هوش مصنوعی: تیغ او به حدی خطرناک است که بسیاری از مردم را به خاک میافکند و از کشتههای او، تودهای تشکیل شده است.
در بهاران که سیل گلگون بود
سیل او آب چشم پرخون بود
هوش مصنوعی: در فصل بهار که گلهای زیبا و رنگارنگ در حال شکفتن هستند، او به شدت اشک میریزد و چشمانش پر از غم و درد است.
گشت درویش با غم و اندوه
به صد اندوه ساکن آن کوه
هوش مصنوعی: در اینجا شخص درویش با غم و اندوهی عمیق در حال حرکت است و به این دشواریها اشاره میکند که زندگیاش مانند کوهی از احساسات تلخ و ناگوار است.
هر گه از هجر یار نالیدی
کوه از این نالهٔ زار نالیدی
هوش مصنوعی: هر وقت از جدایی یار شکایت کردی، کوه هم از این نالهٔ غم انگیز شکایت کرد.
ناله برخواستی ز هر سنگی
رفتی آن ناله تا به فرسنگی
هوش مصنوعی: هر سنگی که به آن رسیدی، صدای نالهای بلند کرد و آن ناله تا فاصلههای دوری به گوش رسید.
گریه چون کردی از سر اندوه
دجلهٔ خون روان شدی از کوه
هوش مصنوعی: وقتی که از روی اندوه گریه کردی، دجله مانند خون از کوه سرازیر شد.
کله کوه چشمهسار شدی
دامن دشت لالهزار شدی
هوش مصنوعی: رأس کوه به چشمهساری تبدیل شده و دامن دشت پر از گلهای لاله شده است.
بس که با آهوان قرار گرفت
انس با وحش کوهسار گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر ارتباطی که با آهوان برقرار کرد، دیگر به حیوانات وحشی کوهستان عادت کرده است.
آهوان رام او شدند همه
او شبان گشت و آن گروه رمه
هوش مصنوعی: آهوها به آرامی در آمدند و او به چوپانی پرداخت و آن گروه تبدیل به گلهای از دامها شد.