بخش ۳۸ - باب شانزدهم در فواید کم خوردن که بواسطه شورش عشق از قحط سال هجر باز رستنست
بیا، ای چون مگس بر گرد خوانها
دوان چون سگ ببوی استخوانها
بخوردن تا بکی آلوده بودن؟
خوشا! کم خوردن و آسوده بودن
غذای کم شفا انگیز باشد
بلی، اصل دوا پرهیز باشد
ز شوق خوردن و ذوق چشیدن
چرا بار شکم باید کشیدن؟
زن پربار باشد مرد پرخوار
کزو صد ناخوشی زاید بیک بار
همه عمر تو در خوردن سرآمد
ترا چاه طبیعت پر برآمد
میفگن هر دم از نفس هوسناک
طعام پاک را در چاه ناپاک
تنور معده را پر دود گردی
صفای دل بخار آلود گردی
بخار آمیز شد پیه دماغت
از آن روشن نمیسوزد چراغت
گر از خوردن شود قدر کسان بیش
پس از مردن سگان باشند در پیش
چرا کاری کند فرزند آدم؟
که باید بودن او را از سگان کم
ز کم خوردن شفای جان و تن باش
بدین قانون طبیب خویشتن باش
بخش ۳۷ - حکایت آن دو عاشق که یکی از قناعت سر برافراخت ودیگری از طمع خود را از پای در انداخت: شنیدم بود شوخی در سمرقندبخش ۳۹ - حکایت عاشقانی که از غایت سودای عشق از آفت قحطی و تنگی باز رستند و پریشانی بخاطر ایشان راه نیافت: خوشا وقتی و خرم روزگاری!
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.