شمارهٔ ۸۸
خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت
تغافل کن زمانی، تا ببینم یک زمان رویت
ز خاک کوی من، گفتی: برو، یا خاک شو اینجا
چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت
تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون
ترحم کن، که دیگر نیست تاب تندی از خویت
بصد تیغ ستم کشتی مرا، عذر تو چون خواهم؟
کرمها میکنی، صد آفرین بر دست و بازویت
پس از عمری اگر یک لحظه پهلوی تو بنشینم
رقیب اندر میان آید، که دور افتم ز پهلویت
میانت یکسر مویست و جان در اشتیاق او
بیا، ای جان مشتاقان فدای هر سر مویت
هلالی را نگشتی، گر سجود از دیدنت مانع
سرش در سجده بودی، تا قیامت، پیش ابرویت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت
تغافل کن زمانی، تا ببینم یک زمان رویت
هوش مصنوعی: خدا را، به سرعت به سمت من نیا، زیرا وقتی به تو نگاه میکنم، از یک لحظه غفلت کن تا بتوانم یک بار زیباییات را ببینم.
ز خاک کوی من، گفتی: برو، یا خاک شو اینجا
چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت
هوش مصنوعی: از خاک محل اقامتم، به من گفتی که برو یا اینجا خاک شو. چون من در نهایت به خاک تبدیل خواهم شد و خاک سر کوی تو هم خواهم شد.
تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون
ترحم کن، که دیگر نیست تاب تندی از خویت
هوش مصنوعی: بدنم در حال خراب شدن است و روحم گرفته و غمزده است، جگرم پر از درد و دلم پر از غم است. لطفاً به حال من رحم کن، چون دیگر توان تحمل سختیهای ناشی از رفتار تو را ندارم.
بصد تیغ ستم کشتی مرا، عذر تو چون خواهم؟
کرمها میکنی، صد آفرین بر دست و بازویت
هوش مصنوعی: با ظلم و ستم، مرا به شدت آزار دادی، حالا چرا باید از تو عذرخواهی کنم؟ تو با مهربانیهایت مرا نوازی، پس من به تو هزاران بار آفرین میگویم.
پس از عمری اگر یک لحظه پهلوی تو بنشینم
رقیب اندر میان آید، که دور افتم ز پهلویت
هوش مصنوعی: پس از سالها، اگر تنها یک لحظه کنار تو بنشینم، رقیب حضور مییابد و من از کنارت دور میشوم.
میانت یکسر مویست و جان در اشتیاق او
بیا، ای جان مشتاقان فدای هر سر مویت
هوش مصنوعی: موهای تو تمام فاصلهی ما را پر کرده و جان من به شدت به عشق تو تشنه است. بیا، ای جانِ مشتاقان، که جان هر عاشق و دیوانهای فدای موهای تو میشود.
هلالی را نگشتی، گر سجود از دیدنت مانع
سرش در سجده بودی، تا قیامت، پیش ابرویت
هوش مصنوعی: اگر هلالی تو را نمیدید، حتی اگر سجده کردن از زیباییات مانع میشد، تا قیامت باید در مقابل ابروهایت سر به زمین مینهادیم.
حاشیه ها
1400/07/23 12:09
عرفان عرفانی
هلالی سنت خاکساری در مقابل معشوق را و خود تحقیری آگاهانه رو تا اندازه ای بالا برده است نمونش در ادبیات فارسی نیست حقیقتا،
خودش رو در حد یک سگ در مقابل معشوق پایین آورده.
توجه مولانا و عرفا به معشوق الهی در قالب اشعار عاشقانه، همیشه نوعی تسلیم و خاکساری و احساس کوچکی در مقابل معشوق الهی را داشته است، ولی به دلیل مینوی و خدایی بودن این احساس تسلیم و خاکساری، هیچوقت مورد طعن و انتقاد واقع نشده است.
اما هلالی نهایت این از خود باختگی و خاکساری ها را تماما متوجه معشوق زمینی و بشری کرده و علی رغم نفوذ کلام و ابدعات زبانی چندان دلپذیر بنظر نمیرسد.

هلالی جغتایی