گنجور

شمارهٔ ۴۰۴

یار دور از صحبت اغیار بودی کاشکی!
گه گهی با عاشق خود یار بودی کاشکی!
چون توان گفتن که: جورت کاش! بودی اندکی؟
اندکی بود این قدر، بسیار بودی کاشکی!
ذره را فی الجمله قدری هست پیش آفتاب
قدر من پیشت همان مقدار بودی کاشکی!
هر گل از روی تو یادم داد و آتش زد بدل
این همه گلها که دیدم خار بودی کاشکی!
یار دوش آمد ببالین من و من بی خبر
بخت خواب آلود من بیدار بودی کاشکی!
دی بدیواری فگندی سایه، من مردم ز رشک
قالب من خاک آن دیوار بودی کاشکی!
رفتی و درد هلالی همچنان ناگفته ماند
عاشقان را قوت گفتار بودی کاشکی!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار دور از صحبت اغیار بودی کاشکی!
گه گهی با عاشق خود یار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: کاش یار من دور از صحبت دیگران بود و گاهی با عاشقش در کنار هم بود.
چون توان گفتن که: جورت کاش! بودی اندکی؟
اندکی بود این قدر، بسیار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: چه خوب بود اگر می‌توانستم بگویم: ای کاش تو اندکی بیشتر از این بودی! اگر تنها اندکی بیشتر بودی، بسیار عالی می‌شد.
ذره را فی الجمله قدری هست پیش آفتاب
قدر من پیشت همان مقدار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: ذره در برابر آفتاب دارای مقداری ارزش است، اما ارزش من در مقابل تو به اندازه همان مقداری است که آن ذره در برابر آفتاب دارد. ای کاش!
هر گل از روی تو یادم داد و آتش زد بدل
این همه گلها که دیدم خار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: هر گل زیبای تو به من درس عشق و شوق داد و آتش عشق را در دل من روشن کرد. اما از آن همه گل‌هایی که دیدم، تنها خاری در آن‌ها بود و ای کاش که این‌طور نبود!
یار دوش آمد ببالین من و من بی خبر
بخت خواب آلود من بیدار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: دوست شب گذشته کنار من آمد و من از خواب غفلت بی‌خبر بودم. ای کاش بخت من هم بیدار بود.
دی بدیواری فگندی سایه، من مردم ز رشک
قالب من خاک آن دیوار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: من از حسرت و حسادت به آن دیوار که سایه‌ام را روی آن می‌فکند، از درد و بغض می‌میرم، زیرا قالب و شکل من خاک آن دیوار است و ای کاش!
رفتی و درد هلالی همچنان ناگفته ماند
عاشقان را قوت گفتار بودی کاشکی!
هوش مصنوعی: تو رفتی و درد و رنجی که به خاطر تو داشتم همچنان بی‌پاسخ و ناگفته باقی مانده است. ای کاش تو در کنار ما بودی تا به عشق‌ورزان قوت و توان گفتن احساساتشان را می‌دادی!