شمارهٔ ۳۳۴
خاکم بره پیک حریم حرم او
باشد که بجایی برسم در قدم او
بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید
تا کم نشود راحت درد و الم او
زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید
خوش نیست که بر غیر من آید ستم او
می سوزم و این آه جگر سوز دلیلست
کز جان و دلم دود برآورد غم او
داریم امید کرم از یار، ولیکن
دیدیم ستمها و امید کرم او
از تیغ تو صد کشته شود زنده بیک دم
گویا دم جان پرور عیسیست دم او
گفتم که: هلالی ز غمت سوی عدم رفت
گفتا: چه تفاوت ز وجود و عدم او؟
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاکم بره پیک حریم حرم او
باشد که بجایی برسم در قدم او
هوش مصنوعی: نمیخواهم به جایی برسم که در آنجا وجود نداشته باشم، بلکه آرزویم این است که در حضور او باشم و ذرهای از خاک پای او شوم.
بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید
تا کم نشود راحت درد و الم او
هوش مصنوعی: به دل شکستهام هیچ دارویی نزنید، زیرا که نخواهد گذاشت درد و عذابم کاهش یابد.
زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید
خوش نیست که بر غیر من آید ستم او
هوش مصنوعی: دوست، با ظلمی که به من میکند، برایش خوشایند است، اما ظلم او بر دیگران برایم خوشایند نیست.
می سوزم و این آه جگر سوز دلیلست
کز جان و دلم دود برآورد غم او
هوش مصنوعی: من در حال سوختن هستم و این ناله دلخراش گواهی است بر اینکه از جان و دل به خاطر غم او دودی برمیآید.
داریم امید کرم از یار، ولیکن
دیدیم ستمها و امید کرم او
هوش مصنوعی: ما به رحمت و لطف یار امیدواریم، اما در عین حال شاهد ظلمها و بیمهریهایی نیز بودیم.
از تیغ تو صد کشته شود زنده بیک دم
گویا دم جان پرور عیسیست دم او
هوش مصنوعی: از ضربهی تیغ تو، هزاران نفر کشته میشوند، اما با یک نفس، جان میگیرند؛ بهنوعی این نفس، مانند نفس پرورشدهندهی عیسی است.
گفتم که: هلالی ز غمت سوی عدم رفت
گفتا: چه تفاوت ز وجود و عدم او؟
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر غمت، هلالی مانند یک ماه نو به سوی عدم و نیستی رفت. او پاسخ داد: چه تفاوتی بین وجود و عدم وجود دارد؟

هلالی جغتایی