شمارهٔ ۳۲۶
آخر، ای آرام جان، سوی دل افگاری ببین
از جفاکاری حذر کن، در وفاداری ببین
تا به کی فارغ نشینی؟ لحظهای بیرون خرام
بر سر آن کوی هر سو، عاشق زاری ببین
یک دو روزی جلوه کن در شهر و از سودای خویش
هر طرف دیوانهای دیگر به بازاری ببین
سوی من بین و به دشنامی مشرف کن مرا
گر بدین تشریف لایق نیستم، باری ببین
چند بینی لاله و سرو سهی، ای باغبان
در سهی قدی نظر کن، لاله رخساری ببین
ای که میخواهی نشانم، بر سر کویش بیا
استخوان فرسودهای، در پای دیواری ببین
دیدن و پرسیدنش ما را محالست، ای رقیب
هم تو بسیاری بپرس از ما و بسیاری ببین
زاهدا، در خرقه پشمین، مسلمانم مخواه
در ته هر مو ازین پشمینه، زناری ببین
چند بیماری کشد مسکین هلالی در غمت؟
ای طبیب دردمندان، سوی بیماری ببین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آخر، ای آرام جان، سوی دل افگاری ببین
از جفاکاری حذر کن، در وفاداری ببین
هوش مصنوعی: در آخر، ای آرام قلبم، به دل من توجه کن و از بیوفایی دوری کن، به وفاداری نگاه کن.
تا به کی فارغ نشینی؟ لحظهای بیرون خرام
بر سر آن کوی هر سو، عاشق زاری ببین
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی بیخیال باشی؟ هر لحظه بیرون برو و در آن کوچه ببین که عاشقان چگونه به حال زاری افتادهاند.
یک دو روزی جلوه کن در شهر و از سودای خویش
هر طرف دیوانهای دیگر به بازاری ببین
هوش مصنوعی: چند روزی در شهر خود را نشان بده و از آرزوهایت طوری رفتار کن که هر کسی اطرافت دیوانهوار به سمتت بیاید.
سوی من بین و به دشنامی مشرف کن مرا
گر بدین تشریف لایق نیستم، باری ببین
هوش مصنوعی: به من نگاه کن و اگر اسم من را با دشنام صدا میزنی، مرا مورد توجه قرار بده. اگر شایستهی این احترام نیستم، حداقل نگاهی به من بینداز.
چند بینی لاله و سرو سهی، ای باغبان
در سهی قدی نظر کن، لاله رخساری ببین
هوش مصنوعی: ای باغبان، چندان به زیبایی لاله و سرو ننگر، بلکه نگاهی به قد بلند و خوشفرم خودت بینداز و زیبایی چهرهات را تماشا کن.
ای که میخواهی نشانم، بر سر کویش بیا
استخوان فرسودهای، در پای دیواری ببین
هوش مصنوعی: ای کسی که میخواهی به من محبت کنی، به کوی عشق بیایید و نگاهی به من بینداز. من مثل استخوانی فرسوده، در سایه دیواری دراز کشیدهام.
دیدن و پرسیدنش ما را محالست، ای رقیب
هم تو بسیاری بپرس از ما و بسیاری ببین
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم به راحتی ببینیم و از آنچه در دل داریم بپرسیم. ای رقیب، تو هم میتوانی سوالات زیادی از ما بپرسی و چیزهای زیادی را مشاهده کنی.
زاهدا، در خرقه پشمین، مسلمانم مخواه
در ته هر مو ازین پشمینه، زناری ببین
هوش مصنوعی: ای زاهد، من را به خاطر پوشش پشمینیام مسلمان ندان، چرا که در عمق هر تار این پارچه، بند و زنجیری نمیبینی.
چند بیماری کشد مسکین هلالی در غمت؟
ای طبیب دردمندان، سوی بیماری ببین
هوش مصنوعی: هلالی، فردی زجرکشیده و رنجور است که به خاطر غم و اندوهش دچار مشکلات زیادی شده است. او از پزشک میخواهد که به دردها و رنجهای او نگاه کند و ببیند که چندنوع درد و بیماری را او تحمل کرده است.

هلالی جغتایی