گنجور

شمارهٔ ۳۰۶

برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
زنهار! که از آه دل ما حذری کن
خون شد جگر خلق، بدلها مزن آتش
اندیشه ز دود دل خونین جگری کن
از بهر گرفتاری ما زلف میآرای
ما بسته دامیم، تو فکر دگری کن
ای خواجه، مشو ساکن بت خانه صورت
بیرون رو و در عالم معنی سفری کن
من بی خبرم، گر خبرم نیست، هلالی
از بی خبریهای من او را خبری کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
هوش مصنوعی: بیدار شو و به جزایر اسیران سر بزن؛ نگاهی بینداز و به بیگانگان توجه کن.
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
هوش مصنوعی: ای گریه، به کمکم بیا تا در غم دوری او بیفتم و ای ناله، برو و در دل او اثری بگذار تا احساس کند.
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
زنهار! که از آه دل ما حذری کن
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد کسی نباش، تو مانند آینه‌ای که نشان می‌دهد. خواهش می‌کنم که از دلخوری‌ها و اندوهی که در دل داریم، دوری کن.
خون شد جگر خلق، بدلها مزن آتش
اندیشه ز دود دل خونین جگری کن
هوش مصنوعی: دل‌های مردم به شدت داغ و ناراحت است، فکرها را مشغول نکنید و بگذارید که درد دل‌هایشان تبدیل به شعله‌ای از اندیشه و احساسات عمیق شود.
از بهر گرفتاری ما زلف میآرای
ما بسته دامیم، تو فکر دگری کن
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و گرفتاری‌های ما، تو خودت را به زحمت ننداز و به چیز دیگری فکر کن.
ای خواجه، مشو ساکن بت خانه صورت
بیرون رو و در عالم معنی سفری کن
هوش مصنوعی: ای آقا، در جا نزن و فقط به ظواهر زندگی مشغول نباش. از دنیای مادی خارج شو و به دنیای معنوی سفر کن.
من بی خبرم، گر خبرم نیست، هلالی
از بی خبریهای من او را خبری کن
هوش مصنوعی: من از حال و روز خود بی‌خبرم و اگر هم خبری داشته باشم، نمی‌دانم. تو می‌توانی از بی‌خبری‌های من او را باخبر کنی.