گنجور

شمارهٔ ۲۶

گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را
محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟
هر کجا شبها ز سوز خویش گفتم شمه ای
شمع را بگداختم، آتش زدم پروانه را
قصه پنهان ما افسانه شد، این هم خوشست
پیش او شاید رفیقی گوید این افسانه را
این همه بیگانگی با آشنایان بس نبود؟
کاشنای خویش کردی مردم بیگانه را
از هلالی دیگر، ای ناصح، خردمندی مجوی
بیش ازین تکلیف هشیاری مکن دیوانه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گه نمک ریزد بخم، گه بشکند پیمانه را
محتسب تا چند در شور آورد می خانه را؟
هوش مصنوعی: گاه نمک بر شیارم می‌ریزد و گاه محتسب، پیمانه را می‌شکند؛ تا کی باید در آشفتگی و سرگشتگی، میخانه را به هم بریزد؟
هر کجا شبها ز سوز خویش گفتم شمه ای
شمع را بگداختم، آتش زدم پروانه را
هوش مصنوعی: هر جا که در شب‌ها از درد و سوز دلم چیزی گفتیم، شمع را روشن کردم و پروانه را به آتش کشیدم.
قصه پنهان ما افسانه شد، این هم خوشست
پیش او شاید رفیقی گوید این افسانه را
هوش مصنوعی: داستان پنهان ما به افسانه‌ای تبدیل شد و این هم خوب است، شاید یکی از دوستانش این افسانه را برای او بگوید.
این همه بیگانگی با آشنایان بس نبود؟
کاشنای خویش کردی مردم بیگانه را
هوش مصنوعی: آیا این مقدار بیگانگی با دوستان و آشنایان کافی نیست؟ چرا کسانی را که به تو نزدیک نیستند، به خود نزدیک‌تر کرده‌ای؟
از هلالی دیگر، ای ناصح، خردمندی مجوی
بیش ازین تکلیف هشیاری مکن دیوانه را
هوش مصنوعی: ای ناصح، از دلایل و حرف‌های زیاد و پیچیده دوری کن، چرا که تو نمی‌توانی از یک فرد دیوانه توقع خردمندی و هوشیاری داشته باشی.