گنجور

شمارهٔ ۲۳۹

عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم
گشته ام پیر، ولی عشق جوانی دارم
چاره ساز دل و جان همه بیمارانی
چاره ای ساز، که من هم دل و جانی دارم
کاش! چون لاله، دل تنگ مرا بشکافی
تا بدانی که چه سان داغ نهانی دارم؟
بر همه خلق یقین شد که: وفا نیست ترا
لیک من از طمع خویش گمانی دارم
بنده ام خواندی و داغم چو سگان بنهادی
زین سبب در همه جا نام و نشانی دارم
ملک عشق تو جهانیست که پایانش نیست
من درین ملکم و غوغای جهانی دارم
جان من، شرح المهای هلالی بشنو
که درین واقعه جانسوز بیانی دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم
گشته ام پیر، ولی عشق جوانی دارم
هوش مصنوعی: عمر من به سرعت سپری شده و حالا دچار مشکلات و دردها هستم. هرچند که سنم بالا رفته، اما هنوز در دل خود شور و شوق جوانی را حس می‌کنم.
چاره ساز دل و جان همه بیمارانی
چاره ای ساز، که من هم دل و جانی دارم
هوش مصنوعی: به همه افرادی که در درد و رنج به سر می‌برند، راه چاره‌ای پیشنهاد کن، زیرا من نیز دلی پر درد و جانی رنجور دارم.
کاش! چون لاله، دل تنگ مرا بشکافی
تا بدانی که چه سان داغ نهانی دارم؟
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستی دل غمگین و ناآرام مرا به شکل یک لاله باز کنی تا درک کنی چه اندازه به درد و غم پنهانی گرفتارم.
بر همه خلق یقین شد که: وفا نیست ترا
لیک من از طمع خویش گمانی دارم
هوش مصنوعی: همه مردم به این نتیجه رسیده‌اند که تو وفادار نیستی، اما من هنوز برای خودم امیدی دارم که ممکن است اینطور نباشی.
بنده ام خواندی و داغم چو سگان بنهادی
زین سبب در همه جا نام و نشانی دارم
هوش مصنوعی: من بنده تو هستم و وقتی مرا صدا زدی، همچون سگی که زیر پا گذاشته می‌شود، داغی به جانم نشاندی. به همین خاطر، در هر جا که می‌روم، نام و نشانی از من باقی است.
ملک عشق تو جهانیست که پایانش نیست
من درین ملکم و غوغای جهانی دارم
هوش مصنوعی: عشق تو دنیایی بی‌پایان است و من در این دنیا زندگی می‌کنم و دیوانگی‌های زیادی را تجربه می‌کنم.
جان من، شرح المهای هلالی بشنو
که درین واقعه جانسوز بیانی دارم
هوش مصنوعی: ای جان من، به داستان غم‌انگیز هلالی گوش کن که در این رویداد جانسوز، سخنانی دارم.