گنجور

شمارهٔ ۱

مه من، بجلوه گاهی که ترا شنودم آنجا
جگرم ز غصه خون شد، که چرا نبودم آنجا؟
گه سجده خاک راهت بسرشک می کنم گل
غرض آنکه دیر ماند اثر سجودم آنجا
من و خاک آستانت، که همیشه سرخ رویم
بهمین قدر که روزی رخ زرد سودم آنجا
بطواف کویت آیم، همه شب، بیاد روزی
که نیازمندی خود بتو می نمودم آنجا
پس ازین جفای خوبان ز کسی وفا نجویم
که دگر کسی نمانده که نیازمودم آنجا
بسر رهش، هلالی، ز هلاک من کرا غم؟
چو تفاوتی ندارد عدم و وجودم آنجا

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱ به خوانش راستین معتبرزاده موسیقی زمینه تار نوازی استاد فرهنگ شریف در آواز ابوعطا

حاشیه ها

1397/08/04 13:11
رامین خسروی

لطفا کرا را به صورت که را بنویسید
کرا چسبیده به هم کلمه ای است به معنی صرفه

1397/08/05 04:11
آناهیتا

سلام
من زیاد از شعر و معنی اشون زیاد سر در نمیارم
از این شعر خیلی خوشم اومد
می شه لطفا برام معنی اش کنید ؟
ممنون ام از تمام استادی که این حاشیه را می خوانند را برای افرادی مثل من معنی می کنند

1399/06/01 13:09
جم

معبود من ! هر جا که سخن از تو میرود و من آنجا نباشم از غصه جگرم خون می شود. درسجده امید دارم از اشک که میریزم خاک راهت گل شود بلکه اثر سجده ام باقی بماند.من و خاک آستان تو قصه ها داریم و این گلگونی چهره‌ام از همان روزی است که با رخ زرد و از غصه بیمارم سر به آستان تو نهادم و روی در خاک تو کشیدم غمم به شادی بدل گشت معشوق من هرگز از تو قدمی دور نمی‌روم و همه شب هایم را نزد تو سحر می کنم به یاد روزی که نیازمند به درگاه تو آمده بودم و تو دستم گرفتی به اینجا نمی توان دل بست اینجا که پر از خوبان است همه را آزموده ام و عجبا که نمی‌توان در یکی‌شان وفا جست اما نه! در این راه و درگاه از هلاک این هلالی تو را باکی نیست و و وفا و جفای بنده هم در برابر عظمت تو ناچیز می نماید آنجا که عدم و وجود مفهوم اینجایی را ندارد.