گنجور

بخش ۳۱

آخرت جنّت است یا نار است
کشته ات یا گل است یا خار است
دو بود هر یکی ز جنّت و نار
گر که اهل حقیقتی هش دار
آنچه معقول از جنان باشد
آن بهشت مقربان باشد
حظّ عقلی که بعد ازین دنیاست
جاودان جنت ذوی القرباست
ناشی از علم و معرفت باشد
لذت آن، مشاهدت باشد
لذّتی چون شهود عقلی نیست
ذوق عقلی گواه این معنی ست
کُنه آن را به وصف نتوان یافت
سندس آری ز پشم نتوان یافت
هست محسوس، جنت دومین
بر اصحاب قرب و اهل یقین
حس ایشان نماید ادراکش
کند احساس کی هوسناکش؟
دلگشا جنتی ست، بی پایان
متحیر شود خیال در آن
عین حس قوت خیال شود
متجسم در آن مثال شود
یافت قوت در آخرت چو خیال
حشم نفس و قدرت متعال
علمها در نظر عیان گردد
هر چه خواهش کنی، چنان گردد
هرچه لذت بری ز حور و قصور
همه موجود باشد و مقدور
گر تو حس خیال بشناسی
زان قویتر نیابی احساسی
می شود بذر این بهشت خیال
خلق نیکو و صالح اعمال
انبیا شمّه‌ای از آن گفتند
مجملی گوهر بیان سفتند
گر ببینی مآثر نبوی
شودت نور چشم و عقل، قوی
هکذا النار قسمت قسمین
کشفت کلنا برای العین
زان دو، یک نار، نار معقول است
که به اهل نفاق موکول است
متکبر، وقود آن باشد
خانه سوز مکذبان باشد
خوانده در وحی، نار موقده اش
جا به جیب وکنار افئده اش
وان دگر نار، نار محسوس است
متجسم همیشه ملموس است
تف این شعله جسم و جان سوزد
چو خس، ابدان کافران سوزد
هر دو در عالم خیال بود
متجسم در آن مثال بود
گرچه معقول گفتم اول را
بشنو اکنون ز من مفصّل را
عقل و حس را به هم نباشد کار
این به نسبت بود، شگفت مدار
آنچه معقول گفتمش نسبی است
به تبع، فرع عالم عقلی ست
منشا ءش فقد عقل و انوار است
عدم علم و کشف اسرار است
خواه از انکار و جحد خیزد آن
یا به حرمان ز دولت عرفان
ترک فعل است سلب امدادش
فقد علم و حصول اضدادش
عدم قوت هیولانی
وآنکه جهل مرکّبش خوانی
اعوجاج سلیقه راکاسد
وان رسوخ عقاید فاسد
سلطنتهای نفس امّاره
دلخوریهای حرص بیچاره
دل بی علم و معرفت دل نیست
کالبد، بی کمال، سوختنی ست
بی هنر دان درخت بی مایه
نی ثمر، نی خواص، نی سایه
خشک چوبی تهی، پر از کژدم
چه کنی گر نسازیش هیزم؟
المی را که در جزا بیند
المی سخت و جانگزا بیند
عالم عقلیش اگر گفتم
حکمت مخفی، از تو ننهفتم
در تقابل به جنّت عقلی
از تشاکل به لذّت عقلی
الم و لذّت از مشاکلت است
نسبت عقل، از مقابلت است
چون الم، با عدم رجوع نمود
متصورعدم بود ز وجود
جنت و نار مکتسب باشد
صورت رحمت و غضب باشد
الم است آن ولی شعورش نه
خبری از خود و قصورش نه
این دو گر در هلاک، مشترک است
لیک آسوده، هر یکی ز یک است
آن بلاهت به از فطانت توست
وجع این به از امانت توست
وان دگر دوزخی که محسوس است
عالم حسرت است و افسوس است
در جدایی ز الفت دنیا
وز تعلّق به این فریب سرا
رنج فقدان او فروگیرد
که به هر دم، به صد الم میرد
ارتکاب قبایح اعمال
اعتیاد کواذب اقوال
ملکات ردیهٔ اخلاق
دل نهادن به خلق از خلّاق
انبعاث فساد شیطانی
احتلام نظام سلطانی
همه در نفس، مرتسخ گشته
به دو صد مار و مور آغشته
نفس چون گشته است کاسب آن
صُوَری برزند مناسب آن
متجسم شود در آن عالم
صور جمله بی زیاده وکم
هر که امروز، در مظالم مرد
رفت و با خویش دوزخی را برد
آنچه نفس غریزیش خوانی
آن چو افلاج دان و بی جانی
خود به خود برفروختی دوزخ
از هلاک و گناه یوم نفخ
این تمکن چو نقش پیدا کرد
نتواند که ترک انشا کرد
هست پیوسته، تلخ، کام از وی
متأذّی بود مدام از وی
این چنان است، کاندرین مرصد
نفس را چون مصیبتی برسد
هر زمانی که آن خطور کند
سلب آسایش و سرورکند
متأذّی شود، غم آلوده
زهر جانکاه غصه پیموده
نتواندکه یاد آن نکند
دل از آن بار غم گران نکند
لیکن اندر شواغل دنیا
یاد از آن محنت آید، احیانا
شودش بعد یک دو لمحه، ذهول
دل به کار دگر کند مشغول
آخرت عکس این جهان باشد
از شواغل، نه این، نه آن باشد
عدم شاغل و صفای محل
قوت نفس و اجتماع جُمل
ره ندارد در آن، فراموشی
نه خمار و نه خواب و بی هوشی
می نگنجد هُناک، راح به روح
نه سواد شب ونه فتق صبوح
لاجرم تلک اجتباهُ معک
آلم النفس قسط لاینفک
لیک از آنجا که نیست این شبهات
نفس را عین سنخ جوهر ذات
عقل، آزادی احتمال دهد
گر خدا خواهد، انفعال دهد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخرت جنّت است یا نار است
کشته ات یا گل است یا خار است
هوش مصنوعی: آینده انسان یا بهشت است یا جهنم، بسته به این که سرنوشتش چگونه رقم بخورد؛ ممکن است در زندگی خوشحال باشد یا دچار دردسر و مشکل.
دو بود هر یکی ز جنّت و نار
گر که اهل حقیقتی هش دار
هوش مصنوعی: دو حالت وجود دارد: یکی نیکو و دیگری بد. اگر شخصی به حقیقت آگاه باشد، باید مراقب این دو حالت باشد.
آنچه معقول از جنان باشد
آن بهشت مقربان باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل و جان انسان‌ها معقول و منطقی است، همان بهشت نزدیکان خداوند خواهد بود.
حظّ عقلی که بعد ازین دنیاست
جاودان جنت ذوی القرباست
هوش مصنوعی: خوشی و شادی عقلانی که بعد از این دنیا به دست می‌آید، به‌راستی همان بهشت نزدیکان به خداست.
ناشی از علم و معرفت باشد
لذت آن، مشاهدت باشد
هوش مصنوعی: لذت واقعی زمانی حاصل می‌شود که بر اساس علم و شناخت عمیق باشد و این لذت از طریق مشاهده به دست می‌آید.
لذّتی چون شهود عقلی نیست
ذوق عقلی گواه این معنی ست
هوش مصنوعی: هیچ لذتی به اندازه تجربه شناخت عقلانی وجود ندارد و این احساس را عقل به خوبی تأیید می‌کند.
کُنه آن را به وصف نتوان یافت
سندس آری ز پشم نتوان یافت
هوش مصنوعی: جوهر و اصل چیزی را نمی‌توان با توصیف بیان کرد، درست مانند اینکه نمی‌توان لباس نرم و نازکی از ابریشم را از پشم شناخت.
هست محسوس، جنت دومین
بر اصحاب قرب و اهل یقین
هوش مصنوعی: بهشت دوم، که برای افرادی که به خدا نزدیکند و از یقین برخوردارند، قابل تجربه و احساس است.
حس ایشان نماید ادراکش
کند احساس کی هوسناکش؟
هوش مصنوعی: حس او را نشان می‌دهد و درکش می‌کند. احساس او چقدر جذاب و دلرباست!
دلگشا جنتی ست، بی پایان
متحیر شود خیال در آن
هوش مصنوعی: دلگشا همانند بهشتی است که به پایان نمی‌رسد و خیال انسان در آن به شدت حیرت‌زده می‌شود.
عین حس قوت خیال شود
متجسم در آن مثال شود
هوش مصنوعی: تصور و خیال انسان به قدری قوی است که می‌تواند به صورت عینی و ملموس دربیاید و به شکلی مشخص نمایان شود.
یافت قوت در آخرت چو خیال
حشم نفس و قدرت متعال
هوش مصنوعی: انسان در زندگی پس از مرگ، نیرویی می‌یابد که به خاطر خیال و خواسته‌های نفسانی و قدرت‌های فرازمینی است.
علمها در نظر عیان گردد
هر چه خواهش کنی، چنان گردد
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی و آرزو کنی، در چشم تو واضح و نمایان خواهد شد.
هرچه لذت بری ز حور و قصور
همه موجود باشد و مقدور
هوش مصنوعی: هرچه از زیبایی‌ها و خوشی‌های دنیا بهره‌مند شوی، همه اینها در دسترس و در توان توست.
گر تو حس خیال بشناسی
زان قویتر نیابی احساسی
هوش مصنوعی: اگر تو حس تصور را بشناسی، هیچ حسی قوی‌تر از آن نخواهی یافت.
می شود بذر این بهشت خیال
خلق نیکو و صالح اعمال
هوش مصنوعی: بذرهای این بهشت خیال، از اعمال نیک و خوب افراد شکل می‌گیرد.
انبیا شمّه‌ای از آن گفتند
مجملی گوهر بیان سفتند
هوش مصنوعی: پیامبران تنها نکاتی از حقیقت را بیان کردند و به طور مختصر، مفاهیم عمیق و ارزشمندی را به زبان آوردند.
گر ببینی مآثر نبوی
شودت نور چشم و عقل، قوی
هوش مصنوعی: اگر آثار و نشانه‌های پیامبر را ببینی، چشمت روشن می‌شود و عقلت قوی‌تر خواهد شد.
هکذا النار قسمت قسمین
کشفت کلنا برای العین
هوش مصنوعی: آتش به دو قسمت تقسیم شد و هر یک از ما را برای چشم‌ها نمایان کرد.
زان دو، یک نار، نار معقول است
که به اهل نفاق موکول است
هوش مصنوعی: از این دو، یکی نار است که به عقل مربوط می‌شود و دیگری به افراد نفاق و دوگانگی اختصاص دارد.
متکبر، وقود آن باشد
خانه سوز مکذبان باشد
هوش مصنوعی: متکبر به آتش جهنم می‌افتد و کسانی که دروغ می‌گویند نیز در عذاب خواهند بود.
خوانده در وحی، نار موقده اش
جا به جیب وکنار افئده اش
هوش مصنوعی: در وحی آمده است که آتش سوزان در دل او نهفته است و چهره‌اش از زیبایی و نور است.
وان دگر نار، نار محسوس است
متجسم همیشه ملموس است
هوش مصنوعی: و آن آتش دیگر، آتش محسوس است که همیشه تجلی و ملموس دارد.
تف این شعله جسم و جان سوزد
چو خس، ابدان کافران سوزد
هوش مصنوعی: این شعله مانند خس و خاشاک جسم و جان را می‌سوزاند و ابدان کافران را در آتش خود می‌سوزاند.
هر دو در عالم خیال بود
متجسم در آن مثال بود
هوش مصنوعی: هر دوی آنها فقط در خیال وجود داشتند و در واقع تنها تصویری از آن‌ها در ذهن بود.
گرچه معقول گفتم اول را
بشنو اکنون ز من مفصّل را
هوش مصنوعی: با اینکه در ابتدا چیزی منطقی و قابل فهم گفتم، حالا از من بشنو که موضوع را به تفصیل بیان می‌کنم.
عقل و حس را به هم نباشد کار
این به نسبت بود، شگفت مدار
هوش مصنوعی: عقل و احساس هرکدام وظایف خاص خود را دارند و نباید انتظار داشت که همیشه با هم هماهنگ عمل کنند. این اختلاف طبیعی است و نباید به خاطر آن تعجب کرد.
آنچه معقول گفتمش نسبی است
به تبع، فرع عالم عقلی ست
هوش مصنوعی: هر آنچه که به طور منطقی بیان کرده‌ام، وابسته به شرایط و تبعاتی است که در دنیای عقل وجود دارد.
منشا ءش فقد عقل و انوار است
عدم علم و کشف اسرار است
هوش مصنوعی: منبع همه چیز بی‌عقلی و تاریکی است، و نداشتن علم و آگاهی به اسرار موجب این وضعیت می‌شود.
خواه از انکار و جحد خیزد آن
یا به حرمان ز دولت عرفان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ممکن است از انکار و نادیده گرفتن حقیقت ناشی شود، یا به دلیل فقدان نعمت و ثروت در دانش عرفانی به وجود بیاید.
ترک فعل است سلب امدادش
فقد علم و حصول اضدادش
هوش مصنوعی: ترک عمل به این معنی است که اگر کسی از کمک و یاری بهره‌مند نباشد، علم و دانش و همچنین تجربه‌های متضاد و مقابلش را نیز به دست نخواهد آورد.
عدم قوت هیولانی
وآنکه جهل مرکّبش خوانی
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره به ضعف ذاتی در وجود یک چیز دارد و همچنین به طور خاص به نادانی و جهالت عمیق آن اشاره می‌کند. به بیان دیگر، به زعم گوینده، عدم قدرت و ناتوانی این موضوع هم به خاطر حقیقت وجودی‌اش است و هم به خاطر جهل عمیق آن.
اعوجاج سلیقه راکاسد
وان رسوخ عقاید فاسد
هوش مصنوعی: انحراف سلیقه‌ها باعث رکود و stagnation می‌شود و نفوذ باورهای نادرست نیز مشکل‌ساز است.
سلطنتهای نفس امّاره
دلخوریهای حرص بیچاره
هوش مصنوعی: سلطنت نفس سرکش باعث نارضایتی و دردسرهای ناشی از طمع و حرص می‌شود.
دل بی علم و معرفت دل نیست
کالبد، بی کمال، سوختنی ست
هوش مصنوعی: دل بدون علم و شناخت، واقعاً دل نیست. مثل یک بدن بی‌کمال است که تنها دچار سوخت و ساز می‌شود و نمی‌تواند زندگی واقعی داشته باشد.
بی هنر دان درخت بی مایه
نی ثمر، نی خواص، نی سایه
هوش مصنوعی: درختی که بی هنر و بی منبع باشد، نه میوه‌ای دارد، نه خاصیتی و نه سایه‌ای برای دیگران فراهم می‌کند.
خشک چوبی تهی، پر از کژدم
چه کنی گر نسازیش هیزم؟
هوش مصنوعی: اگر چوبی خشک و تو خالی پر از کژدم باشد، چه فایده‌ای دارد اگر آن را هیزم بسازی؟
المی را که در جزا بیند
المی سخت و جانگزا بیند
هوش مصنوعی: فردی که در عذاب و سختی به سر می‌برد، درد و رنجی را که تجربه می‌کند، بسیار شدید و عمیق است.
عالم عقلیش اگر گفتم
حکمت مخفی، از تو ننهفتم
هوش مصنوعی: اگر من در مورد حکمت پنهانی چیزی می‌گویم، به خاطر دانش و درکی است که از تو دارم و نه به خاطر اینکه چیزی را از تو پنهان کردم.
در تقابل به جنّت عقلی
از تشاکل به لذّت عقلی
هوش مصنوعی: در مقابل بهشت عقل، از لذت‌های عقلانی و هماهنگی با آن لذت می‌برم.
الم و لذّت از مشاکلت است
نسبت عقل، از مقابلت است
هوش مصنوعی: درد و لذت به دلیل تشابهی که با عقل دارند، به وجود می‌آیند و از تضاد و تفاوت ناشی می‌شوند.
چون الم، با عدم رجوع نمود
متصورعدم بود ز وجود
هوش مصنوعی: چون الم، با عدم به هم زدن، به نظر می‌رسد که عدم می‌تواند وجود داشته باشد.
جنت و نار مکتسب باشد
صورت رحمت و غضب باشد
هوش مصنوعی: بهشت و دوزخ نتیجه اعمال انسان هستند، و حالتی که انسان تجربه می‌کند ناشی از رحمت یا عذاب الهی است.
الم است آن ولی شعورش نه
خبری از خود و قصورش نه
هوش مصنوعی: او که ولی است، باید بداند که خود و کاخش در دایرهٔ آگاهی‌اش نیستند و از وضعیت خویش بی‌خبر است.
این دو گر در هلاک، مشترک است
لیک آسوده، هر یکی ز یک است
هوش مصنوعی: این دو نفر اگرچه در حال نابودی هستند، اما هر کدام به نوعی راحتی خود را دارند و به یکدیگر وابسته نیستند.
آن بلاهت به از فطانت توست
وجع این به از امانت توست
هوش مصنوعی: این بخش از شعر به نوعی بیان می‌کند که گاهی نادانی و سادگی، بهتر از دانایی و درک عمیق است. همچنین، برخی کارها و رفتارهای ناشایست ممکن است بهتر از برخی مسئولیت‌ها و امانت‌داری‌ها به نظر برسد. به عبارت دیگر، گاهی ناآگاهی و بی‌توجهی می‌تواند راحت‌تر از مسئولیت‌پذیری و درک عمیق زندگی باشد.
وان دگر دوزخی که محسوس است
عالم حسرت است و افسوس است
هوش مصنوعی: یکی دیگر از عذاب‌های دوزخی که احساس می‌شود، جهانی پر از حسرت و افسوس است.
در جدایی ز الفت دنیا
وز تعلّق به این فریب سرا
هوش مصنوعی: در دوری از دوستی و عشق، زندگی و وابستگی به این دنیا یک فریب بزرگ به نظر می‌رسد.
رنج فقدان او فروگیرد
که به هر دم، به صد الم میرد
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از نبود او همه وجود را فرا می‌گیرد، زیرا در هر لحظه به اندازه‌ای بزرگ و طاقت‌فرسا از دل آشوب احساس مرگ می‌کنم.
ارتکاب قبایح اعمال
اعتیاد کواذب اقوال
هوش مصنوعی: انجام کارهای زشت و ناپسند، باعث می‌شود که سخنان دروغین و بی‌اساس مطرح شود.
ملکات ردیهٔ اخلاق
دل نهادن به خلق از خلّاق
هوش مصنوعی: ویژگی‌های اخلاقی باعث می‌شود که انسان به دیگران وابسته شود و به عشق خالق خود بپردازد.
انبعاث فساد شیطانی
احتلام نظام سلطانی
هوش مصنوعی: این عبارت به ایجاد اختلال و فساد ناشی از نفوذ نیروهای شیطانی در نظام حکومتی اشاره دارد. به نوعی می‌توان گفت که تقویت آسیب‌های منفی در ساختار سلطنتی و حکومتی را توصیف می‌کند.
همه در نفس، مرتسخ گشته
به دو صد مار و مور آغشته
هوش مصنوعی: همه در وجود خود، به شدت دچار افکار و ناپاکی‌هایی هستند که مانند مار و مور در آن تنیده شده‌اند.
نفس چون گشته است کاسب آن
صُوَری برزند مناسب آن
هوش مصنوعی: وقتی نفس انسان به حالتی تجاری درآمده، چهره‌ها و شکل‌های مناسب آن را به نمایش می‌گذارد.
متجسم شود در آن عالم
صور جمله بی زیاده وکم
هوش مصنوعی: در آن جهان، تمام اشکال و صورت‌ها بدون هیچ گونه افزوده یا کسر، به وضوح نمودار می‌شوند.
هر که امروز، در مظالم مرد
رفت و با خویش دوزخی را برد
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز در ظلم و ستمی که بر دیگران می‌رود، شرکت کند و با خود در این کار به دوزخی بودن گرفتار شود، به نوعی به عذاب و سختی دچار خواهد شد.
آنچه نفس غریزیش خوانی
آن چو افلاج دان و بی جانی
هوش مصنوعی: هر چیزی که به طور طبیعی از درون انسان سرچشمه می‌گیرد، مانند یک آبراه کم‌جان و بی‌روح است.
خود به خود برفروختی دوزخ
از هلاک و گناه یوم نفخ
هوش مصنوعی: به طور طبیعی و به واسطه گناهان و نابودی‌هایی که در روز قیامت به وقوع می‌پیوندد، آتش دوزخ شعله‌ور می‌شود.
این تمکن چو نقش پیدا کرد
نتواند که ترک انشا کرد
هوش مصنوعی: زمانی که این قدرت و توانایی به وجود می‌آید، دیگر نمی‌توان آن را رها کرد و از بین برد.
هست پیوسته، تلخ، کام از وی
متأذّی بود مدام از وی
هوش مصنوعی: همیشه تلخی وجود دارد و شخص از آن تلخی به طور مداوم آسیب می‌بیند.
این چنان است، کاندرین مرصد
نفس را چون مصیبتی برسد
هوش مصنوعی: این به این معنی است که وقتی در مرز نفس قرار می‌گیریم، احساسات و چالش ها مانند مصیبت به سراغ ما می‌آیند و ما باید با آن‌ها روبرو شویم.
هر زمانی که آن خطور کند
سلب آسایش و سرورکند
هوش مصنوعی: هر وقت آن فکر به ذهن خطور کند، آرامش و شادی را از آدم می‌گیرد.
متأذّی شود، غم آلوده
زهر جانکاه غصه پیموده
هوش مصنوعی: دلشکسته و متاثر می‌شود، غم و اندوهی او را در بر می‌گیرد که مانند زهر جانکاهی است که تمام وجودش را پر کرده است.
نتواندکه یاد آن نکند
دل از آن بار غم گران نکند
هوش مصنوعی: دل نمی‌تواند یاد آن را فراموش کند، زیرا بار سنگین غم آن را از یاد نخواهد برد.
لیکن اندر شواغل دنیا
یاد از آن محنت آید، احیانا
هوش مصنوعی: با وجود مشغله‌های دنیوی، گاهی یاد آن درد و رنج به ذهن آدم می‌آید.
شودش بعد یک دو لمحه، ذهول
دل به کار دگر کند مشغول
هوش مصنوعی: پس از چند لحظه، اوضاع دل به حالت پریشانی درآمده و به کار دیگری مشغول می‌شود.
آخرت عکس این جهان باشد
از شواغل، نه این، نه آن باشد
هوش مصنوعی: آنچه در آخرت وجود دارد، برعکس این دنیای پر مشغله است. در آنجا نه از این دنیای مشغولیت‌ها خبری هست و نه از آنچه در این دنیا اهمیت دارد.
عدم شاغل و صفای محل
قوت نفس و اجتماع جُمل
هوش مصنوعی: خالی بودن فضا و پاکیزگی آن به آرامش روح و جمع شدن افراد کمک می‌کند.
ره ندارد در آن، فراموشی
نه خمار و نه خواب و بی هوشی
هوش مصنوعی: در آنجا هیچ راهی برای فراموشی وجود ندارد؛ نه تحت تأثیر الکل هستی، نه در خواب به سر می‌بری و نه بی‌هوش هستی.
می نگنجد هُناک، راح به روح
نه سواد شب ونه فتق صبوح
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در این مکان، نمی‌توان به راحتی به آرامش و مسرت رسید. نه در تاریکی شب خبری از خوشی است و نه در روشنی صبح، به آن حالتی که دل را راضی کند، دست‌رسی وجود دارد.
لاجرم تلک اجتباهُ معک
آلم النفس قسط لاینفک
هوش مصنوعی: بدون شک، انتخاب تو برای من آرامش بخش است و هیچ چیز نمی‌تواند آن را از من بگیرد.
لیک از آنجا که نیست این شبهات
نفس را عین سنخ جوهر ذات
هوش مصنوعی: ولی از آنجا که این شبهات و شکوك نفس به نوعی با ذات واقعی وجود ندارد، بنابراین نمی‌توانند به حقیقت وجودی ما نزدیک شوند.
عقل، آزادی احتمال دهد
گر خدا خواهد، انفعال دهد
هوش مصنوعی: عقل ممکن است به انسان آزادی بدهد، اما اگر خدا بخواهد، ممکن است انسان را به حالتی بی‌حرکت و منفعل درآورد.