گنجور

بخش ۱۱ - مناجان

ای بر رخ عالمی درت باز
انجام مرا رسان به آغاز
سیلی خور هجر جان گزایم
دریاب چه شد که تا برآیم کذا
پروردهٔ توست، خار و سنبل
خس تن نزند که نیستم گل
چونان که گل از تو، خار از توست
دی هم ز تو، نوبهار از توست
بی قدری ذرّه نیست نومید
از پرتو التفات خورشید
گر عزت گل گیا ندارد
...گری جدا ندارد
دریای محیط اگر شگرف است
با قطره،که را مجال حرف است؟
گر رد کنیم چه حیله کوشم؟
بار خود را کجا فروشم؟
پیدا ز عدم جهان کنی تو
هر چیز که خواهی آن کنی تو
سرچشمهٔ هستی از تو جاری ست
امر تو به کاینات ساریست
یک نقش تو گر فرشته خو شد
بد نیز طفیلی نکو شد
این جمله ز کلک توست بارز
نقّاش قدیر و نقش عاجز
بر خوان کریم اگر طفیلیست
با مهمانان تفاوتش نیست
از درگه رحمت کریمان
خالی نرودکف لئیمان
خاص آنکه امید بسته باشد
عمری به طمع نشسته باشد
دانی منم آن گدای آزی
دست اَمَلَم به این درازی
غیر از در تو دری ندارم
دریاب که دیگری ندارم
مهمان طفیلی کریمم
پروردهٔ نعمت قدیمم
دانم بودت زیاده افضال
با پیرگدای مضطرب حال
ای بار خدای بنده پرور
استاده گدای پیربر در
او روی فغان و زاریش نیست
یارای سخن گزاریش نیست
تسکین ضعیف نالیش کن
رحمی به شکسته بالیش کن
دریاب حزین بی نوا را
محروم مکن کهن گدا را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بر رخ عالمی درت باز
انجام مرا رسان به آغاز
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو همچون روشنایی بر روی زمین هستی و من از تو می‌خواهم که مرا به سرآغاز و نقطه‌ی شروعی برسانی.
سیلی خور هجر جان گزایم
دریاب چه شد که تا برآیم کذا
هوش مصنوعی: درد جدایی به قدری برایم رنج‌آور است که در تلاشم تا از آن بگذرم، اما نمی‌دانم سرانجام چه می‌شود.
پروردهٔ توست، خار و سنبل
خس تن نزند که نیستم گل
هوش مصنوعی: محصول تربیت تو، خار و سنبل به من آسیب نمی‌زند زیرا من گل نیستم.
چونان که گل از تو، خار از توست
دی هم ز تو، نوبهار از توست
هوش مصنوعی: همچنان که گل و خار ناشی از وجود تو هستند، روزهای بهار نیز از تو سرچشمه می‌گیرند.
بی قدری ذرّه نیست نومید
از پرتو التفات خورشید
هوش مصنوعی: ذرّه هرچند که کوچکتر از آن است که به چشم بیاید، اما نباید از نور خورشید ناامید باشد.
گر عزت گل گیا ندارد
...گری جدا ندارد
هوش مصنوعی: اگر گل‌ها از زیبایی و احترام بی‌نصیب باشند، حسی از درد و غم ندارند.
دریای محیط اگر شگرف است
با قطره،که را مجال حرف است؟
هوش مصنوعی: اگر دریا بزرگ و وسیع باشد، چه کسی می‌تواند با یک قطره صحبت کند؟
گر رد کنیم چه حیله کوشم؟
بار خود را کجا فروشم؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از مسیر بروم، چه ترفندی باید بزنم؟ بار و مسئولیت خود را کجا باید بیندازم؟
پیدا ز عدم جهان کنی تو
هر چیز که خواهی آن کنی تو
هوش مصنوعی: از هیچ و عدم، تو می‌توانی هر چیزی را که بخواهی به وجود بیاوری.
سرچشمهٔ هستی از تو جاری ست
امر تو به کاینات ساریست
هوش مصنوعی: منبع وجود از تو آغاز می‌شود و فرمان تو بر جهان تسلط دارد.
یک نقش تو گر فرشته خو شد
بد نیز طفیلی نکو شد
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ی تو مانند فرشتگان باشد، حتی چیزهای بد هم می‌توانند به خوبی و زیبایی تبدیل شوند.
این جمله ز کلک توست بارز
نقّاش قدیر و نقش عاجز
هوش مصنوعی: این جمله به خوبی نشان‌دهندهٔ هنر و مهارت توست که همچون یک نقاش ماهر، ایده‌ها و احساسات را به تصویر می‌کشی، در حالی که دیگران قادر به انجام چنین کاری نیستند.
بر خوان کریم اگر طفیلیست
با مهمانان تفاوتش نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی در سفره مهربانان حضور داشته باشد، تفاوتی با مهمانان دیگر نخواهد داشت.
از درگه رحمت کریمان
خالی نرودکف لئیمان
هوش مصنوعی: هیچگاه در درگاه رحمت و کرامت بزرگان، دستی از انسان‌های پست و دون نمی‌رسد.
خاص آنکه امید بسته باشد
عمری به طمع نشسته باشد
هوش مصنوعی: خاص کسانی که به امیدی نشسته‌اند و سال‌ها به انتظار مانده‌اند.
دانی منم آن گدای آزی
دست اَمَلَم به این درازی
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که من آن گدا هستم که آرزوهایم بسیار زیاد است؟
غیر از در تو دری ندارم
دریاب که دیگری ندارم
هوش مصنوعی: بجز تو هیچ دری ندارم، از تو کمک بگیر که هیچ کس دیگری برای من نیست.
مهمان طفیلی کریمم
پروردهٔ نعمت قدیمم
هوش مصنوعی: مهمان من که به من وابسته است، از برکات و نعمت‌های گذشته من بهره‌مند شده است.
دانم بودت زیاده افضال
با پیرگدای مضطرب حال
هوش مصنوعی: می‌دانم که تو دارای خوبی‌های زیادی هستی و به حال کسی که به شدت نیازمند است، اهمیت می‌دهی.
ای بار خدای بنده پرور
استاده گدای پیربر در
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، پروردگاری که به بندگان خود رسیدگی می‌کنی، من گدا و نیازمند تو هستم.
او روی فغان و زاریش نیست
یارای سخن گزاریش نیست
هوش مصنوعی: او به قدری در اندوه و ناراحتی غرق شده که نمی‌تواند صحبت کند و از حرف زدن درباره احساساتش ناتوان است.
تسکین ضعیف نالیش کن
رحمی به شکسته بالیش کن
هوش مصنوعی: به ضعف و ناتوانی کسی که در حال ناله و زاری است رحم کن و برای او که در شرایط سختی قرار دارد، تسکین و آرامش به ارمغان بیاور.
دریاب حزین بی نوا را
محروم مکن کهن گدا را
هوش مصنوعی: به این فرد بی‌صدا و بی‌چاره کمک کن و او را از گدایی و محرومیت نجات نده.

حاشیه ها

1402/02/27 15:04
یزدانپناه عسکری

سرچشمهٔ هستی از تو جاری ست / امر تو به کاینات ساریست

[واقعیت یکپارچه اولیه که همه چیز از آن سرچشمه می‌گیرد]