بخش ۱۶ - حکایت
ستم پیشه ای را ببستند سخت
که بیدادگر بود، برگشته بخت
عبور من افتاد از آن رهگذار
که گرگ دژم بود در گیر و دار
مرا دید و نالید برگشته روز
به پوزش گشاد از سر عجز، پوز
همی گفت خواهم که منّت نهی
ز چنگال شیران خلاصم دهی
ز نالیدنش سیل اشکم گشود
که ظالم به سیمای مظلوم بود
خردگفت: انصاف را پاس دار
که زرق است و فن، کار این نابکار
بدوگفتم آهسته، ای لابه گر
دلم را مشوران، مسوزان جگر
خراشد دلم گرچه از زاریت
ولی ترسم از مردم آزاریت
تو آنی که از جور کینت زمین
بنالید پیش جهان آفرین
بسی کرده پیچیده، بر دست و پای
زصد ورطه جستی به حکم خدای
برفتی سبک بر سر کار خویش
نیامد تو را شرم از اطوار خویش
کنم گرگ را گر به رحمت یله
بنالد ز بی رحمی من گله
کرم گرچه خلق الهی بود
تباهی گران را تباهی بود
گر اکنون پشیمانی از کار زشت
کنی گر به محراب، رو از کنشت
گشاید در رحمت کردگار
گناهت بیامرزد آمرزگار
کند آشتی با تو، مشکل گشای
تو چون صلح کردی به خلق خدای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ستم پیشه ای را ببستند سخت
که بیدادگر بود، برگشته بخت
هوش مصنوعی: یک ظالم و ستمگر را به شدت مجازات کردند، زیرا که بیداد او باعث شده بود تا روزگار بر او تیره و تار شود.
عبور من افتاد از آن رهگذار
که گرگ دژم بود در گیر و دار
هوش مصنوعی: من از مسیری عبور کردم که در آنجا، گرگی غمگین و در حال نبرد حضور داشت.
مرا دید و نالید برگشته روز
به پوزش گشاد از سر عجز، پوز
هوش مصنوعی: او مرا دید و از روی ناچاری و ضعف، با دل شکسته عذرخواهی کرد و دستش را به نشانهی عجز دراز کرد.
همی گفت خواهم که منّت نهی
ز چنگال شیران خلاصم دهی
هوش مصنوعی: او میگوید که آرزو دارم مرا از چنگال شیران نجات دهی و بر من لطف کنی.
ز نالیدنش سیل اشکم گشود
که ظالم به سیمای مظلوم بود
هوش مصنوعی: از گریه و نالههای او اشکهایمیکی بر زمین ریخت، چونکه بیرحمی در چهرهی کسی که مورد ظلم واقع شده بود، نمایان بود.
خردگفت: انصاف را پاس دار
که زرق است و فن، کار این نابکار
هوش مصنوعی: خرد میگوید: انصاف را نگهدار زیرا فریب و نیرنگ، کار این انسانهای نادرست است.
بدوگفتم آهسته، ای لابه گر
دلم را مشوران، مسوزان جگر
هوش مصنوعی: به آرامی به او گفتم، ای کسی که همیشه ناله میکنی، دل مرا آزرده نکن و جگر مرا نسوزان.
خراشد دلم گرچه از زاریت
ولی ترسم از مردم آزاریت
هوش مصنوعی: هرچند قلبم به خاطر زاری و نالهات آسیب میبیند، اما از درد و آزار مردم میترسم.
تو آنی که از جور کینت زمین
بنالید پیش جهان آفرین
هوش مصنوعی: تو آنی که به خاطر ظلم و کینهات، زمین به درد و ناله افتاده و از خداوند درخواست یاری دارد.
بسی کرده پیچیده، بر دست و پای
زصد ورطه جستی به حکم خدای
هوش مصنوعی: زیادی پیچیدگی ایجاد کرده، بر دست و پایش به گنجایش صد مشکل، به اراده خداوند جستجو میکند.
برفتی سبک بر سر کار خویش
نیامد تو را شرم از اطوار خویش
هوش مصنوعی: تو به راحتی و بیدغدغه مشغول کار خود شدی، اما آیا از رفتارهایت شرمنده نمیشوی؟
کنم گرگ را گر به رحمت یله
بنالد ز بی رحمی من گله
هوش مصنوعی: اگر گرگ هم از من بیرحمی بکند و به خاطر رحمتش شکایت کند، من همچنان از بیرحمیام دست نخواهم کشید.
کرم گرچه خلق الهی بود
تباهی گران را تباهی بود
هوش مصنوعی: گرچه کرم بخشی از خلقت خداست، اما آسیبهای زیادی به وجود میآورد.
گر اکنون پشیمانی از کار زشت
کنی گر به محراب، رو از کنشت
هوش مصنوعی: اگر الان از کار ناپسندی که انجام دادهای پشیمان هستی، حتی اگر به سجده بروی و در خانهی عبادتت دعا کنی، این پشیمانی برایت فایدهای ندارد.
گشاید در رحمت کردگار
گناهت بیامرزد آمرزگار
هوش مصنوعی: اگر درهای رحمت خداوند بر تو گشوده شود، او گناهانت را میبخشد.
کند آشتی با تو، مشکل گشای
تو چون صلح کردی به خلق خدای
هوش مصنوعی: اگر با دیگران سازش کنی و صلح برقرار سازی، خداوند نیز مشکل تو را حل خواهد کرد.