گنجور

بخش ۱ - مختصری از کتاب مثنوی مسمّی به خرابات

ثناهاست پیر خرابات را
که شست از دلم لوث طامات را
عطا کرد ز اندیشه فارغ دلی
چو میخانه بخشید سرمنزلی
مرا با مغان همدم راز کرد
به رویم در فیض را باز کرد
در ادوار چندی گرم دور داشت
دل از کاوش هجر ناسور داشت
سرشکم به رخساره خوناب بود
دل از آتش شوق در تاب بود
غم غربتم در دلش کار کرد
ز اغیار فارغ، به خود یار کرد
ز مهرم، به میخانه محرم نمود
لبم را به پیمانه همدم نمود
به دست سبو بیعتم تازه شد
لبم دشمن جان خمیازه شد
به بر، ذرّه ام مهر تابان گرفت
رخ گاهیم رنگ جانان گرفت
فشاندم غبار غم دینه را
نشان یافتم یار دیرینه را
شرابی لب تشنه ام نوش کرد
که از وصل و هجران فراموش کرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ثناهاست پیر خرابات را
که شست از دلم لوث طامات را
هوش مصنوعی: درود بر پیر میخانه که پاک کرد ذهن و دل مرا از آلودگی‌ها و افکار بیهوده.
عطا کرد ز اندیشه فارغ دلی
چو میخانه بخشید سرمنزلی
هوش مصنوعی: دل آرامی به من بخشید و مرا از نگرانی‌ها آزاد کرد، همچون میخانه‌ای که سرآغاز خوشی‌ها و آرامش است.
مرا با مغان همدم راز کرد
به رویم در فیض را باز کرد
هوش مصنوعی: دوستانم با من راز و نیاز کردند و به من آگاهی دادند که درهای فیض و رحمت برایم گشوده شده است.
در ادوار چندی گرم دور داشت
دل از کاوش هجر ناسور داشت
هوش مصنوعی: در دوره‌های مختلف، دل من به شدت به دنبال کاوش در مورد جدایی و غم ناشی از آن بوده است.
سرشکم به رخساره خوناب بود
دل از آتش شوق در تاب بود
هوش مصنوعی: چشم‌هایم پر از اشک است و در چهره‌ام نشان درد و غم وجود دارد، قلبم هم از شدت شوق و آرزو می‌سوزد و در حال تپش است.
غم غربتم در دلش کار کرد
ز اغیار فارغ، به خود یار کرد
هوش مصنوعی: غم غربت من در دل او تاثیر گذاشت و او را از دیگران بی‌نیاز کرد و به خودم متوجه ساخت.
ز مهرم، به میخانه محرم نمود
لبم را به پیمانه همدم نمود
هوش مصنوعی: از محبت من، کسی وارد میخانه شد و لب من را به نوشیدن مشروبات گوارا واداشت.
به دست سبو بیعتم تازه شد
لبم دشمن جان خمیازه شد
هوش مصنوعی: به وسیله یک ظرف شراب، عهد و پیمان جدیدی بسته‌ام و همین موضوع باعث شده که لبانم به شدت تشنه و جانم بی‌تاب شود.
به بر، ذرّه ام مهر تابان گرفت
رخ گاهیم رنگ جانان گرفت
هوش مصنوعی: در کنار تو، پرتوی درخشانِ عشق بر وجودم تابید و چهره‌ام رنگ و بویی از محبت و زیبایی معشوق گرفت.
فشاندم غبار غم دینه را
نشان یافتم یار دیرینه را
هوش مصنوعی: غبار غم را از دل به دور کردم و نشانه‌ای از دوست قدیمی‌ام پیدا کردم.
شرابی لب تشنه ام نوش کرد
که از وصل و هجران فراموش کرد
هوش مصنوعی: مَشروبی به من داد که عطش و دوری را فراموش کردم.