بخش ۱ - مثنوی مسمّی به چمن و انجمن
به نام آن که آذر را چمن ساخت
دل دوزخ شرر را انجمن ساخت
به ناز افروخت در بزم دل، اورنگ
قدم زد بر بساط سینه ی تنگ
غمش پروانه را شد کارفرما
که سوزد داغ شمع محفل آرا
نماید عندلیبان را تسلّی
به رنگارنک گلهای تجلّی
خراب آباد دل را کرده معمور
به داغ خانه زادش صد جهان شور
شتابان در هوایش کرده محمل
تپیدنهای مرغ نیم بسمل
به شوخیهای حسن عشوه آمیز
ز مغز داغ مجنون، شورش انگیز
دل لیلی ست کار افتاده ی او
غزالان سر به صحرا دادهٔ او
بلاآموز چشم خوش نگاهان
چراغ افروز داغ غم پناهان
به شورشهای عشق گام فرسای
نمک در دیدهٔ داغ درون سای
غمش دارد شرابی آتش آلود
برآرد از دماغ کفر و دین دود
فلک صید زبون دام عشقش
نفس می سوزدم از نام عشقش
به هر وادی که گردد شورش انگیز
رگ سنگش شود موج سبک خیز
قبول قبله گاه کج کلاهان
صف آرای قیامت دستگاهان
نیازافزای عشّاق جگرریش
ز خیل ناز خوبان جفاکیش
تسلّی بخش جان ناشکیبا
به رعنا جلوه های سرو زیبا
چه شمع است این که جان پروانهٔ اوست
دل هر ذرّه آتشخانه اوست؟
جهان آیینهٔ آن حسن زیباست
فروغ جلوه اش را سینه، سیناست
به ناز آورده آن گلگون بَر و دوش
چو داغ لاله، عاشق را در آغوش
تعالی الله، زهی مسکین نوازی
که آموزد به موری، شاهبازی
برآرد مشت خاکی را بر افلاک
کند افلاک را پیشش کم از خاک
دهد بارش به عزّت تا بَرِ خویش
رَهِ هوشش زند از ساغر خویش
کند آزادش از دلق گدایی
به تشریف ردای کبریایی
چه مضراب است بر تار نفس باز؟
که تار شعله دارد پردهٔ ساز
نفس را تا اثر در دام اسیر است
نوای عجز نالی دلپذیر است
حزین از پردهٔ دل، زن نوایی
شلایین نالهٔ درد آشنایی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به نام آن که آذر را چمن ساخت
دل دوزخ شرر را انجمن ساخت
هوش مصنوعی: به نام خدایی که آتش را به باغی سبز تبدیل کرد و آتش جهنم را به جمعی مفرح و شاد تبدیل نمود.
به ناز افروخت در بزم دل، اورنگ
قدم زد بر بساط سینه ی تنگ
هوش مصنوعی: او با ناز و زیبایی در مجلس دل، همچون یک فرش زیبا بر روی سینهای تنگ و پر از احساس قدم میزند.
غمش پروانه را شد کارفرما
که سوزد داغ شمع محفل آرا
هوش مصنوعی: غم او به پروانه فرمان داده است تا بسوزد و داغ شمعی را که محفل را روشن کرده، احساس کند.
نماید عندلیبان را تسلّی
به رنگارنک گلهای تجلّی
هوش مصنوعی: پرواز پرندگان خوشآهنگ، سرمست از زیباییهای گلهای رنگارنگ، دلگرمی و آرامش را به آنها میبخشد.
خراب آباد دل را کرده معمور
به داغ خانه زادش صد جهان شور
هوش مصنوعی: دل ویران و نابودش را با یاد و عشق یک فرزند خود آباد کرده است و این داغ و اندوه باعث شده که درونش پر از شور و هیجان شود.
شتابان در هوایش کرده محمل
تپیدنهای مرغ نیم بسمل
هوش مصنوعی: در فضایی پرجنبوجوش و پرتحرک، پرندهای که هنوز نیمی از زندگیاش را پشتسر گذاشته، به شدت در حال پرواز و تپش است.
به شوخیهای حسن عشوه آمیز
ز مغز داغ مجنون، شورش انگیز
هوش مصنوعی: شوق و جذابیت شوخیهای حسن، که از هیجان و دیوانگی مجنون ناشی میشود، شور و هیجان خاصی به وجود میآورد.
دل لیلی ست کار افتاده ی او
غزالان سر به صحرا دادهٔ او
هوش مصنوعی: دل لیلی به حالتی دچار شده که مانند یک غزال در صحرا آزاد است و در حوادث زندگی شاهد رنج و ناراحتی میباشد. این بیان نشاندهندهی عشق و حالتهای احساسی عمیق است که با طبیعت و زیبایی پیوند خورده است.
بلاآموز چشم خوش نگاهان
چراغ افروز داغ غم پناهان
هوش مصنوعی: چشمهای خوشنگاه مانند چراغی هستند که ناراحتیهای پنهان را روشنگری میکنند.
به شورشهای عشق گام فرسای
نمک در دیدهٔ داغ درون سای
هوش مصنوعی: به خاطر شور و هیجان عشق، مثل نمکی که در چشمانم رفته، قدم بردار. درد درونم را به نمایش میگذارد.
غمش دارد شرابی آتش آلود
برآرد از دماغ کفر و دین دود
هوش مصنوعی: او به خاطر غم و اندوهش، نوشیدنیای پرشور و آتشین میآورد که از آن هم اندیشههای کفرآمیز و هم دین را در دود تبدیل میکند.
فلک صید زبون دام عشقش
نفس می سوزدم از نام عشقش
هوش مصنوعی: آسمان به دام عشقش گرفتار شده و من از یاد عشق او به شدت ناراحت و دلتنگ هستم.
به هر وادی که گردد شورش انگیز
رگ سنگش شود موج سبک خیز
هوش مصنوعی: هر جا که شور و هیجان باشد، سنگهای آنجا نیز تحت تأثیر قرار میگیرند و حرکت ملایمی پیدا میکنند.
قبول قبله گاه کج کلاهان
صف آرای قیامت دستگاهان
هوش مصنوعی: جایگاه نماز و عبادت، در نزد افرادی که با نفاق و بیصداقتی خود را نشان میدهند، مورد قبول نیست و روز قیامت، این افراد به صف میایستند تا عواقب کارهایشان را ببینند.
نیازافزای عشّاق جگرریش
ز خیل ناز خوبان جفاکیش
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که دلهای آسیبدیده و جگر سوخته ی عاشقان بیشتر نیازمند شوند و این نیاز به خاطر رفتار سختگیرانه و ناز کردنهای معشوقان افزایش مییابد.
تسلّی بخش جان ناشکیبا
به رعنا جلوه های سرو زیبا
هوش مصنوعی: دلخوشکنندهای برای روح بیصبری که به زیباییهای سرو خوشقیافه نگاه میکند.
چه شمع است این که جان پروانهٔ اوست
دل هر ذرّه آتشخانه اوست؟
هوش مصنوعی: این شمعی که صحبتش میشود، چراغ روشنی است که جان پروانه به دور آن میچرخد و دل هر ذرهای از آتش به او وابسته است. در واقع، این تصویر نشاندهندهٔ عشق و شوقی عمیق است که افراد به آن شمع دارند و به خاطر نور و گرمای آن، در دور آن تجمع میکنند.
جهان آیینهٔ آن حسن زیباست
فروغ جلوه اش را سینه، سیناست
هوش مصنوعی: این دنیا انعکاس زیبایی خاصی است و در دل انسانها، نور و جلوه آن زیبایی جای دارد.
به ناز آورده آن گلگون بَر و دوش
چو داغ لاله، عاشق را در آغوش
هوش مصنوعی: عشقی که به زیبایی معشوق وابسته است، مانند گلی سرخ و دلربا است که در آغوش محبوب به آرامی جای گرفته و احساس دلتنگی و شور عاشقانه را به وجود میآورد.
تعالی الله، زهی مسکین نوازی
که آموزد به موری، شاهبازی
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است، چه نیکوست که مسکینی به یک مورچۀ ضعیف آموختنهای شاهانهای داشته باشد.
برآرد مشت خاکی را بر افلاک
کند افلاک را پیشش کم از خاک
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خالق قادر است که انسان را از خاک بیافریند و او را به اوج عظمت و مقام بلند برساند. به طوری که در برابر مقام والای انسان، آسمانها و افلاک کوچک و ناچیز به نظر میرسند. انسان به خاطر قابلیتها و روحی که دارد، میتواند از بستر خاکی خود فراتر رود و به مرتبهای برسد که در واقع او را میتوان برتر از آسمانها دانست.
دهد بارش به عزّت تا بَرِ خویش
رَهِ هوشش زند از ساغر خویش
هوش مصنوعی: بارش، با عزّت و شکوهمند، از جام خودش به دیگران مینوشاند تا عقل و درک خود را بیدار کند.
کند آزادش از دلق گدایی
به تشریف ردای کبریایی
هوش مصنوعی: او را از لباس کهنگی و فقر آزاد کن و به او جامهی بزرگی و شرافت بپوشان.
چه مضراب است بر تار نفس باز؟
که تار شعله دارد پردهٔ ساز
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به چه دلیلی بر روح و جان انسان ضربهای وارد میشود، در حالی که آن روح مانند نخی است که شعلهای از احساسات و خ passions دارد و مانند پردهای بر ساز زندگی قرار گرفته است. این تصویر نشان میدهد که انسان با احساسات و عواطفش در ارتباط است و هر ضربهای میتواند تأثیر عمیقی بر او بگذارد.
نفس را تا اثر در دام اسیر است
نوای عجز نالی دلپذیر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در دام اسیری قرار دارد، نالهی ناتوانی و ضعف دلکش و دلپذیر است.
حزین از پردهٔ دل، زن نوایی
شلایین نالهٔ درد آشنایی
هوش مصنوعی: حزین از عمق دل خود نغمهای سر میدهد که صدای آشنای درد و رنج را به گوش میرساند.