شمارهٔ ۱۸
نبرده لذت دیدار دلگشای تو را
غلط به آینه، هر کس کند صفای تو را
به رهگذار تو صید کرشمه هاست دلم
که ناز نرگس لیلی ست، نقش پای تو را
گداخت ناله من، آشنا و بیگانه
خبر نشد دل بیگانه آشنای تو را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نبرده لذت دیدار دلگشای تو را
غلط به آینه، هر کس کند صفای تو را
هوش مصنوعی: هر کسی که در آینه به زیبایی تو نگاه کند، به اشتباه خیال میکند که لذت دیدار تو را تجربه کرده، در حالی که این فقط یک تصویر است و نمیتواند با جذابیت واقعی تو برابری کند.
به رهگذار تو صید کرشمه هاست دلم
که ناز نرگس لیلی ست، نقش پای تو را
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیباییها و نازهایی که تو به نمایش میگذاری، مانند شکارچیای است که در جستجوی شکار خود است. هر ردپایی که از تو به جا میماند، برایم به اندازه ناز و زیبایی چشمانت ارزشمند است.
گداخت ناله من، آشنا و بیگانه
خبر نشد دل بیگانه آشنای تو را
هوش مصنوعی: نالههای من به حدی سخت و جانسوز شده که هیچکس، چه آشنا و چه بیگانه، از آن باخبر نشد. دل غریبهای که با تو آشناست، این درد و رنج را احساس نکرد.