شمارهٔ ۴۲۵
خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید
لله الحَمْد مرا دیده به دیدار رسید
بگریز ای خرد خام که عشق آمد مست
برو ای عربده جو، حیدر کرار رسید
یار پنهانی ما چشم جهان روشن ساخت
ماه کنعانی ما بر سر بازار رسید
راز مستی بسرایم پس ازین با دف و چنگ
محتسب رقص کنان از در خمّار رسید
نتوانم من بی تاب و توان شرح دهم
که چها بر دل از آن نرگس بیمار رسید
سر زد از طرف رخ یار، بهار خط سبز
می بیارید که دور گل و گلزار رسید
کند از وسوسهٔ عقل فراموش، حزین
هر که را ساغری از ساقی ابرار رسید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید
لله الحَمْد مرا دیده به دیدار رسید
هوش مصنوعی: در خواب بودم که ناگهان شگفتی و خوشی به سراغم آمد. شکر خدا که چشمانم به زیبایی و دیدار آن خوشبختی باز شد.
بگریز ای خرد خام که عشق آمد مست
برو ای عربده جو، حیدر کرار رسید
هوش مصنوعی: برو ای عقل خام، که عشق با حالتی شگرف و سرشار از شور و شوق آمده است. برو، ای کسی که همیشه در حال جنجال و هیجان هستی، زیرا حیدر کرار، یعنی علی، اکنون آمده است.
یار پنهانی ما چشم جهان روشن ساخت
ماه کنعانی ما بر سر بازار رسید
هوش مصنوعی: محبوب پنهان ما باعث روشنی چشمهای دنیا شد، و ماه زیبای ما به بازار آمد.
راز مستی بسرایم پس ازین با دف و چنگ
محتسب رقص کنان از در خمّار رسید
هوش مصنوعی: پس از این، من رازهای شادی و مستی را با نواختن دف و چنگ خواهم گفت. در حالی که محتسب (نظارت بر رفتار مردم) رقص کنان از درِ میخانه وارد میشود.
نتوانم من بی تاب و توان شرح دهم
که چها بر دل از آن نرگس بیمار رسید
هوش مصنوعی: من نمیتوانم حال و وضع نگرانکننده و ناراحتکنندهام را به خوبی توصیف کنم، چرا که آنچه از عشق و محبت این نرگس بیمار بر دلم گذشته، فراتر از کلمات است.
سر زد از طرف رخ یار، بهار خط سبز
می بیارید که دور گل و گلزار رسید
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی خود از جانب چهره محبوب نمایان شد و خط سبز طبیعت به همراه خود آورد تا دور گلها و باغها برسد.
کند از وسوسهٔ عقل فراموش، حزین
هر که را ساغری از ساقی ابرار رسید
هوش مصنوعی: هر کس که ساغری از دست ساقی مخلصان دریافت کند، از وسوسههای عقل و تردیدهای آن رهایی مییابد و غمگینی را فراموش میکند.

حزین لاهیجی