گنجور

شمارهٔ ۴۲۳

نبود عجب که دیده به دیدار می‌رسد
فیض چمن، به رخنه دیوار می‌رسد
گردد قبول عذر گریبان پاره‌ام
دستم اگر به دامن دلدار می‌رسد
عیبم مکن که حوصله‌سوز است مستیم
پیمانهٔ نگاه تو، سرشار می‌رسد
آزادگی گزین که ازین دشت پرفریب
گر می‌رسد به جای، سبکبار می‌رسد
دلتنگی از فغان من ای غنچه‌لب چرا؟
یک ناله هم به مرغ گرفتار می‌رسد
دارد امیدوار مرا بخت سبز خویش
آخر به وصل آینه، زنگار می‌رسد
هرگز ندیده است ز دشمن کسی، حزین
آن‌ها که بر من از ستم یار می‌رسد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نبود عجب که دیده به دیدار می‌رسد
فیض چمن، به رخنه دیوار می‌رسد
هوش مصنوعی: دیده در پی دیدار است و از زیبایی‌های چمن به راحتی می‌تواند لذت ببرد، حتی اگر دیوار مانع آن باشد.
گردد قبول عذر گریبان پاره‌ام
دستم اگر به دامن دلدار می‌رسد
هوش مصنوعی: اگر دلیلی برای عذرخواهی‌ام وجود داشته باشد، من را می‌بخشند؛ به شرط اینکه دستم به دامن محبوبم برسد.
عیبم مکن که حوصله‌سوز است مستیم
پیمانهٔ نگاه تو، سرشار می‌رسد
هوش مصنوعی: لطفاً از عیب‌جویی من پرهیز کن، زیرا این کار آزاردهنده است. حال من تحت تأثیر نگاه تو بسیار شاد و پرانرژی است.
آزادگی گزین که ازین دشت پرفریب
گر می‌رسد به جای، سبکبار می‌رسد
هوش مصنوعی: آزادگی را برگزین زیرا در این دشت فریبنده، اگر به مقصدی برسی، با دل سبک و بدون بارِ سنگین خواهد بود.
دلتنگی از فغان من ای غنچه‌لب چرا؟
یک ناله هم به مرغ گرفتار می‌رسد
هوش مصنوعی: چرا ای گل زیبای من، به خاطر اندوه من ناراحت هستی؟ حتی یک ناله هم به پرنده‌ای که در قفس گرفتار است، می‌رسد.
دارد امیدوار مرا بخت سبز خویش
آخر به وصل آینه، زنگار می‌رسد
هوش مصنوعی: شانس خوب من بالاخره به من امید می‌دهد که به وصال معشوق برسم و زنگارها و موانع از بین می‌رود.
هرگز ندیده است ز دشمن کسی، حزین
آن‌ها که بر من از ستم یار می‌رسد
هوش مصنوعی: هرگز کسی از دشمنان، دردی را که من می‌کشم تحمل نکرده است؛ این دردها فقط بر کسانی وارد می‌شود که از ظلم یار به من دچار می‌شوند.