شمارهٔ ۳۶۱
بی پا و سر ز قدر و شرف کام می برد
پیر مغان مرا به ادب نام می برد
جمشید را نگشته میسر ز جام خویش
کیفیتی، که خون دل آشام می برد
مشت غبار ما ندهد گر فلک به باد
از ما به کوی یار، که پیغام می برد؟
با مهر و ذرّه پرتو فیض ازل یکی ست
هر کس به قدر همّت خود کام می برد
یک قرص بیش در کف چرخ لئیم نیست
گر صبح می نهد به میان، شام می برد
دل را فکنده عشق به میدان امتحان
گوی از میانه، زلف دلارام می برد
تف باد بر دو رنگی دهر دنی حزین
کامی که داده است به ناکام می برد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی پا و سر ز قدر و شرف کام می برد
پیر مغان مرا به ادب نام می برد
هوش مصنوعی: بیدرنگ و بدون توجه به مقام و ارزش، مردی سالخورده مرا به روش معلمی راهنمایی میکند و از من با احترام یاد میکند.
جمشید را نگشته میسر ز جام خویش
کیفیتی، که خون دل آشام می برد
هوش مصنوعی: جمشید نتوانسته است از جام خود حالتی پیدا کند که خون دل را بنوشد.
مشت غبار ما ندهد گر فلک به باد
از ما به کوی یار، که پیغام می برد؟
هوش مصنوعی: اگر چه که ما تحت تأثیر حوادث قرار میگیریم و گرد و غبار ما به جایی نمیرسد، اما اگر حتی جهان ما را به باد بدهد، کسی که به سوی محبوب میرود، چه پیامی برای ما خواهد آورد؟
با مهر و ذرّه پرتو فیض ازل یکی ست
هر کس به قدر همّت خود کام می برد
هوش مصنوعی: هر کس به اندازه تلاش و کوششی که میکند، از محبت و برکت الهی بهرهمند میشود.
یک قرص بیش در کف چرخ لئیم نیست
گر صبح می نهد به میان، شام می برد
هوش مصنوعی: تنها یک لقمه در دست سرنوشت ناپاک وجود ندارد، زیرا اگر صبح چیزی به انسان بدهد، شام آن را میگیرد.
دل را فکنده عشق به میدان امتحان
گوی از میانه، زلف دلارام می برد
هوش مصنوعی: عشق دل را به عرصه آزمایش فرستاده و در این میان، زلف زیبای معشوق را میبرد.
تف باد بر دو رنگی دهر دنی حزین
کامی که داده است به ناکام می برد
هوش مصنوعی: با نگاهی به دنیای ناپایدار و دو رو، میتوان گفت که زندگی به افرادی که ناکام ماندهاند، شادی و خوشبختی نمیبخشد و در نهایت، تنها حسرتی برای آنها به جا میگذارد.

حزین لاهیجی