گنجور

شمارهٔ ۳۱۵

از غم، دل حیران چه خبر داشته باشد؟
محو تو، ز هجران چه خبر داشته باشد؟
آن سرو گل اندام که دلها چمن اوست
از خانه به دوشان چه خبر داشته باشد؟
از حال تذروان پر و بال شکسته
آن سرو خرامان چه خبر داشته باشد؟
آن شوخ که در خانهٔ آیینه کند سیر
از آبله پایان چه خبر داشته باشد؟
طفلی که ز مستی نشناسد سر و پا را
از بیسر و پایان چه خبر داشته باشد؟
هستی ست،که در عشق فراموش شد اول
مجنون تو از جان چه خبر داشته باشد؟
چون بهله کف از کار فتاده ست حزین را
از دامن جانان چه خبر داشته باشد؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از غم، دل حیران چه خبر داشته باشد؟
محو تو، ز هجران چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: دل نگران و غمگین نمی‌تواند از حالتی که در آن به سر می‌برد، خبری داشته باشد. وقتی که فردی به خاطر عشق و دوری محبوبش غمگین و مدهوش است، نمی‌تواند به غم و اندوه دیگران توجه کند.
آن سرو گل اندام که دلها چمن اوست
از خانه به دوشان چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: آن درخت سرسبز و زیبا که دل‌ها به زیبایی‌اش می‌نازند، از حال و احوال خانه‌اش چه می‌داند؟
از حال تذروان پر و بال شکسته
آن سرو خرامان چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: پر و بال شکسته آن درخت زیبای سرسبز چه حال و روزی دارد که خود هم از آن خبر ندارد؟
آن شوخ که در خانهٔ آیینه کند سیر
از آبله پایان چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: آن لطیف و شوخ‌طبع که در جلوی آینه به تماشای خود می‌پردازد، چه خبری از مشکلات و رنج‌های زندگی دارد؟
طفلی که ز مستی نشناسد سر و پا را
از بیسر و پایان چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: کودکی که به خاطر مستی نمی‌تواند سر و پای خود را تشخیص دهد، از بی‌سروپایی و بی‌نظمی چه خبری می‌تواند داشته باشد؟
هستی ست،که در عشق فراموش شد اول
مجنون تو از جان چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: در دل عشق، وجودی است که فراموش شده است. مجنون که در عشق تو غرق شده، دیگر از حال و روز خودش هیچ اطلاعی ندارد.
چون بهله کف از کار فتاده ست حزین را
از دامن جانان چه خبر داشته باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی که پرنده‌ای از پرواز بازمانده و به زمین افتاده، کسی مثل حزین که دلش به یاد محبوبش می‌سوزد، چه خبری از او دارد؟