گنجور

شمارهٔ ۲۷۵

تو را نمودم و گفتم به دل، که یار این است
به خون خود زده ای دست، اگر نگار این است
کف بریدهٔ بی نسبت پرستاران
به بستر تو گل افشانده، خار خار این است
میانهٔ تو و آیینه شد صفای خوشی
میانهٔ من و دل، هر نفس غبار این است
مگر به آن لب شیرین رسد پیام دلم
چو نی حلاوتم از ناله های زار این است
ستم رسیدهٔ اوییم و فارغ است دلش
یکی ز جمله ستم های بی شمار این است
به هر چه دیده گشودیم رفت و داغ بجاست
چمن فروزی گل های اعتبار این است
ز هر که ذائقه گیرد، عوض دهد نعمت
یکی ز بی مزگی های روزگار این است
حزین به صفحهٔ گیتی به یاد دیده وران
نوشتم این دو سه مصرع که یادگار این است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو را نمودم و گفتم به دل، که یار این است
به خون خود زده ای دست، اگر نگار این است
هوش مصنوعی: من به دل گفتم که این یار من است، اگر چه به خون خود دست زده، اگر این معشوق من است.
کف بریدهٔ بی نسبت پرستاران
به بستر تو گل افشانده، خار خار این است
هوش مصنوعی: کف‌هایی که بی‌مناسبت به بستر تو افتاده‌اند، تنها به خاطر تو گل‌افشانی کرده‌اند؛ این سخن نشان‌دهنده‌ی ناآگاهی و ناامیدی است.
میانهٔ تو و آیینه شد صفای خوشی
میانهٔ من و دل، هر نفس غبار این است
هوش مصنوعی: میان تو و آیینه، زنگاری از زیبایی وجود دارد، و هر نفس که می‌کشم، دل من پر از غبار و اندوه است.
مگر به آن لب شیرین رسد پیام دلم
چو نی حلاوتم از ناله های زار این است
هوش مصنوعی: آیا دل من به آن لب شیرین پیامش می‌رسد؟ زیرا ناله‌های غم‌انگیز من همچون نی، از درد و اندوه سرشار است.
ستم رسیدهٔ اوییم و فارغ است دلش
یکی ز جمله ستم های بی شمار این است
هوش مصنوعی: ما در ظلم و ستم او به سر می‌بریم، اما دل او هیچ ناراحتی ندارد. این یکی از بسیاری ستم‌هایی است که به ما شده است.
به هر چه دیده گشودیم رفت و داغ بجاست
چمن فروزی گل های اعتبار این است
هوش مصنوعی: هر چیزی که ما به آن نگاه کردیم، با گذر زمان از دست رفت و درد و اندوهی بر جا ماند. زیبایی و ارزش گل‌ها به خاطر این تجارب زندگی است.
ز هر که ذائقه گیرد، عوض دهد نعمت
یکی ز بی مزگی های روزگار این است
هوش مصنوعی: هر کس از زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی استفاده کند، به او پاداشی می‌دهد. یکی از تلخی‌های روزگار این است که این لذت‌ها به راحتی به دست نمی‌آید.
حزین به صفحهٔ گیتی به یاد دیده وران
نوشتم این دو سه مصرع که یادگار این است
هوش مصنوعی: حزین بر روی زمین به یاد کسانی که در دلش جا دارند، این دو یا سه بیت شعر را نوشتم تا یادگاری از آنها باشد.