گنجور

شمارهٔ ۲۷۲

کار دل و خراش، به هم عشق واگذاشت
این عقده را به ناخن مشکل گشا گذاشت
پنداشت چون سپند،که میدان آتش است
هرجا به سینه، شعلهٔ داغ تو، پا گذاشت
صرف لب تو کرد قضا، صاف رنگ و بو
دردی که ماند در قدح غنچه وا گذاشت
در زیر سنگ، سبزه سبک بارتر از اوست
هرکس به دوش، منّت نشو و نما گذاشت
گام نخست وحشت مجنون به گرد رفت
راهی که شور عشق، مرا پیش پا گذاشت
ناید برون چو فاخته از طوق بندگی
زلفت ز حلقه ای که به گوش صبا گذاشت
نبود حزین ، کم از رگ ابر گهر نثار
هر خامه ای که مصرع رنگین به جا گذاشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار دل و خراش، به هم عشق واگذاشت
این عقده را به ناخن مشکل گشا گذاشت
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسات عمیق و پیچیده‌ای می‌پردازد که در دل سوخته و خراشیده‌ وجود دارد. عشق، که خود به نوعی پیوند و ارتباطی عمیق است، باعث شده تا این درد و مشکل درونی به نوعی رها شود. در واقع، گویا این احساسات را به ابزاری تبدیل کرده که می‌تواند مشکلات را حل کرده و به آرامش برسد.
پنداشت چون سپند،که میدان آتش است
هرجا به سینه، شعلهٔ داغ تو، پا گذاشت
هوش مصنوعی: او گمان کرد که مانند سپند، هرجا که آتش وجود دارد، در سینه‌اش شعله‌های داغی وجود دارد که قدم گذاشته است.
صرف لب تو کرد قضا، صاف رنگ و بو
دردی که ماند در قدح غنچه وا گذاشت
هوش مصنوعی: سرنوشت من با لب‌های تو رقم خورد، اما آن درد و حسرتی که در دل دارم، همچنان در گلبرگ غنچه‌ای باقی مانده است.
در زیر سنگ، سبزه سبک بارتر از اوست
هرکس به دوش، منّت نشو و نما گذاشت
هوش مصنوعی: زیر سنگ، گیاهی وجود دارد که سبکی و بی‌قیدی‌اش بیشتر از کسی است که بار سنگینی از منت و توقع دیگران را به دوش می‌کشد.
گام نخست وحشت مجنون به گرد رفت
راهی که شور عشق، مرا پیش پا گذاشت
هوش مصنوعی: اولین قدم ترسناک مجنون، به دور رفتن از راهی است که عشق، مرا در آن گام گذاشته است.
ناید برون چو فاخته از طوق بندگی
زلفت ز حلقه ای که به گوش صبا گذاشت
هوش مصنوعی: پرنده فاخته نمی‌تواند از بند زلف تو فرار کند، چون صبا (باد صبح) آن را به گوش خود آویخته است و نمی‌تواند به راحتی از این قید رها شود.
نبود حزین ، کم از رگ ابر گهر نثار
هر خامه ای که مصرع رنگین به جا گذاشت
هوش مصنوعی: حزین، شاعر بزرگ، اگر نبود، به اندازه‌ی قطرات باران هم نبود که بر هر قلمی که شعری زیبا و رنگین را نوشته، نثار شود.