گنجور

شمارهٔ ۲۶۹

داغی که ز شورابهٔ اشکم نمکین است
صد محشر شوریدگیش زیر نگین است
این لخت جگر از ته دندان نگذارم
چون قسمتم از مائدهٔ عشق همین است
لوح هنر خویش خون مژه شستیم
دیگر فلک سفله چرا بر سر کین است؟
آن دل که به تقوا و ورع شیخ حرم بود
در دور نگاه تو، صنم خانه نشین است
ای غالیه سا طرّه، کجا یاد منت هست؟
از دلشدگان تو یکی نافهٔ چین است
چون نقش قدم شد دو جهان خاک نشینش
آن گوهر یکدانه که در خانهٔ زین است
عمرم به فسون رفته و آن آهوی وحشی
آسان نشود رام کسی مشکلم این است
بر شمع محبت شده صرصر، دم سردش
آن واعظ افسرده نفس دشمن دین است
فردا چه بود حال چو کارت به خود افتد؟
بار تو دو روزی ست که بر دوش زمین است
دلها چو صدف بسته میان دایگیش را
ابر قلمم حاملهٔ درّ ثمین است
ای دل به فسون ساز نگاهش مرو از جای
چون غمزهٔ خونخوار بلایی به کمین است
در باغ نه بلبل به خروش است و نه قمری
گوش همه امروز به فریاد حزین است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغی که ز شورابهٔ اشکم نمکین است
صد محشر شوریدگیش زیر نگین است
هوش مصنوعی: دردی که از اشک‌های من به وجود آمده، مانند نمک تلخ و شیرین است و تمام آشفتگی‌های عاشقانه‌ام زیر یک نگین نهفته است.
این لخت جگر از ته دندان نگذارم
چون قسمتم از مائدهٔ عشق همین است
هوش مصنوعی: من این احساس عمیق و دردناک را با هیچ چیز دیگری عوض نخواهم کرد، چون تقسیم من از نعمت عشق همین‌قدر است.
لوح هنر خویش خون مژه شستیم
دیگر فلک سفله چرا بر سر کین است؟
هوش مصنوعی: ما با اشک چشم، آثار هنری خود را ثبت کردیم. حالا چرا باید آسمان پست بر سر ما دشمنی داشته باشد؟
آن دل که به تقوا و ورع شیخ حرم بود
در دور نگاه تو، صنم خانه نشین است
هوش مصنوعی: دل کسی که به تقوا و پرهیزکاری شیخ حرم اهمیت می‌دهد، در زمانی که به تو نگاه می‌کند، مانند مجسمه‌ای بی‌حرکت و خاموش می‌شود.
ای غالیه سا طرّه، کجا یاد منت هست؟
از دلشدگان تو یکی نافهٔ چین است
هوش مصنوعی: ای کسی که موی تو مانند غالیه زیباست، کجا یاد تو در دل من هست؟ یکی از دل باختگان تو همچون گلابی خوشبو است.
چون نقش قدم شد دو جهان خاک نشینش
آن گوهر یکدانه که در خانهٔ زین است
هوش مصنوعی: زمانی که این گام‌های او در زمین نقش ببندد، دو جهان بر روی خاک قرار می‌گیرند و آن گوهر نادری که در خانه زین قرار دارد، نمایان می‌شود.
عمرم به فسون رفته و آن آهوی وحشی
آسان نشود رام کسی مشکلم این است
هوش مصنوعی: زندگی‌ام تحت تأثیر فریب و جادو سپری شده و تلاش برای به دست آوردن دل یک آهو یا حیوان وحشی به سادگی ممکن نیست. من در این موضوع دچار مشکل هستم.
بر شمع محبت شده صرصر، دم سردش
آن واعظ افسرده نفس دشمن دین است
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از عشق و محبت است که گرفتار مشکلات و موانع شده است. در واقع، روح محبت در برابر سختی‌ها و مخالفت‌ها قرار گرفته و این شرایط باعث ناراحتی و افسردگی شخصیتی می‌شود که می‌خواهد دین و ایمان را ترویج کند. این بیت به نوعی نشان دهنده تضاد بین روح محبت و موانع بیرونی است که باعث ناامیدی و کاهش انگیزه می‌شود.
فردا چه بود حال چو کارت به خود افتد؟
بار تو دو روزی ست که بر دوش زمین است
هوش مصنوعی: فردا چه حالتی خواهی داشت اگر به خودت بیفتی؟ بار گیری که بر دوش زمین است، فقط دو روزی بیشتر نیست.
دلها چو صدف بسته میان دایگیش را
ابر قلمم حاملهٔ درّ ثمین است
هوش مصنوعی: دل‌ها مانند صدف‌هایی هستند که درون خود گنجینه‌ای پنهان دارند. قلم من مانند ابری است که این گنجینه‌های با ارزش را به وجود می‌آورد و به دنیا می‌آورد.
ای دل به فسون ساز نگاهش مرو از جای
چون غمزهٔ خونخوار بلایی به کمین است
هوش مصنوعی: ای دل، مواظب باش که به جاذبه‌ی نگاه او جذب نشوی، چون در این جاذبه، خطر و آسیب lurking کرده است.
در باغ نه بلبل به خروش است و نه قمری
گوش همه امروز به فریاد حزین است
هوش مصنوعی: در باغ دیگر نه صدای بلبل شادی‌بخش است و نه آواز قمری. همه امروز در حالت اندوه و افسردگی به فریاد آمده‌اند.