شمارهٔ ۲۵۸
عشق است به دل شور بیابان قیامت
بر داغ نگون کرده نمکدان قیامت
ناصح، تو به رسوایی ما پرده مپوشان
این چاک گذشته ست ز دامان قیامت
در سنگ چه مقدار بود جلوه شرر را
تنگ است به مجنون تو میدان قیامت
امروز برد شورش دل رونق فردا
برچیده شد از عشق تو دکان قیامت
چون غنچه کشیده ست حزین ، سر به گریبان
از خجلت دیوان تو، دیوان قیامت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق است به دل شور بیابان قیامت
بر داغ نگون کرده نمکدان قیامت
هوش مصنوعی: عشق همچون شور و هیاهویی در دل انسان است که مانند بیابانی وسیع میباشد و در روز حساب، به دل زخمخوردهای که مانند نمکدان میباشد، نمک میپاشد. این تصویر بیانگر درد و رنج ناشی از عشق و انتظار در لحظههای سخت زندگی است.
ناصح، تو به رسوایی ما پرده مپوشان
این چاک گذشته ست ز دامان قیامت
هوش مصنوعی: ای نصیحتگو، تو چرا رسوایی ما را پنهان میکنی؟ این چاک و آسیب بر دامن قیامت به جا مانده است.
در سنگ چه مقدار بود جلوه شرر را
تنگ است به مجنون تو میدان قیامت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در سنگ چه قدر زیبایی و نور وجود دارد و نگاه به محبوب تو در حقیقت به مانند روز قیامت است که همه چیز در آن زمان نمایان خواهد شد. در واقع، زیبایی و عظمت محبوب به حدی است که میتوان آن را با یک روز بزرگ و سرنوشتساز مقایسه کرد.
امروز برد شورش دل رونق فردا
برچیده شد از عشق تو دکان قیامت
هوش مصنوعی: امروز شور و هیجان دل به پایان رسیده و بُعد عاشقانه و جذابیت عشق تو، دنیای من را تحت تأثیر قرار داده و به نوعی، همه چیز را به هم ریخته است.
چون غنچه کشیده ست حزین ، سر به گریبان
از خجلت دیوان تو، دیوان قیامت
هوش مصنوعی: زبان حال شاعر بیانگر این است که او از شدت شرمندگی و خجالت، خود را در غم و اندوه فرو برده و چهرهاش را پنهان کرده است. این خجالت ناشی از دیوانگی و شور و شوقی است که در دلش احساس میکند، که به نوعی او را به قیامت و وضعیت دشوار میکشاند.

حزین لاهیجی