گنجور

شمارهٔ ۲۰۴

در خاطر خدنگ قضا هر نهان که هست
کرد آن چنان نگاه تو خاطرنشان که هست
یا رب چه آفتی تو که دارد به صد زبان
داد از دل تو، هر دل نامهربان که هست
جان رفت و سرگرانی نازت چنان که بود
دل خون شد و غرور نگاهم همانکه هست
انجام کار عشق ز آغاز به نشد
بود این چنین به ما نگهت سرگران که هست
دستانسرای خامهٔ جان پرورت حزین
سنجد حدیث شوق به هر داستان که هست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خاطر خدنگ قضا هر نهان که هست
کرد آن چنان نگاه تو خاطرنشان که هست
هوش مصنوعی: در ذهن سرنوشت، هر چیزی که پنهان است، به گونه‌ای یاد تو را در دل حک کرده است که وجود دارد.
یا رب چه آفتی تو که دارد به صد زبان
داد از دل تو، هر دل نامهربان که هست
هوش مصنوعی: ای پروردگار، تو چه بلا و مصیبت بزرگی هستی که هر دل بی‌محبت و سنگ‌دل، با صد زبان از دل تو شکایت می‌کند.
جان رفت و سرگرانی نازت چنان که بود
دل خون شد و غرور نگاهم همانکه هست
هوش مصنوعی: جانم رفت و تو با ناز خود همین‌طور که بودی، دل من پر از درد شد و غرور نگاه من همچنان باقی است.
انجام کار عشق ز آغاز به نشد
بود این چنین به ما نگهت سرگران که هست
هوش مصنوعی: کار عشق از ابتدا چنین نبود که ما این‌گونه در برزخ انتظار بمانیم.
دستانسرای خامهٔ جان پرورت حزین
سنجد حدیث شوق به هر داستان که هست
هوش مصنوعی: دست‌نوشته‌های دل‌نواز از جان تو، غمگین، هر داستانی را که وجود دارد، روایت می‌کند و داستان اشتیاق را به تصویر می‌کشد.