گنجور

شمارهٔ ۱۴۴

ای جنت نقد از رخ زیبای تو ما را
شد دیده بهشتی ز تماشای تو ما را
مست آمدی و تیغ به کف سر طلبیدی
آسایش جان گشت تقاضای تو ما را
هر داغ که از هجر تو اندوخته بودیم
خورشید شد، از طلعت غرای تو ما را
درعشق تو صیقل گری آه سحرخیز
کرد آینهٔ حسن دلارای تو ما را
بی سرو، تذروی نشود زمزمه پرداز
شد ناله رسا از قد رعنای تو ما را
پیداست سرافرازی سرو تو ز آهم
این شعله بلند است ز بالای تو ما را
دانیم ازین شورش عشقی که به دل ریخت
بر باد رود گرد، به صحرای تو ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جنت نقد از رخ زیبای تو ما را
شد دیده بهشتی ز تماشای تو ما را
هوش مصنوعی: ای بهشت حقیقی، به خاطر زیبایی تو، ما چشمان‌مان به تماشای تو مشغول شده است و از این دیدن، احساس بهشت می‌کنیم.
مست آمدی و تیغ به کف سر طلبیدی
آسایش جان گشت تقاضای تو ما را
هوش مصنوعی: تو با شوق و سرخوشی وارد شدی و در دستت شمشیری بود که نشان از اراده‌ات داشت. حالا آرامش دل ما به خواسته‌ات وابسته شده است.
هر داغ که از هجر تو اندوخته بودیم
خورشید شد، از طلعت غرای تو ما را
هوش مصنوعی: هر غمی که از دوری تو در دل داشتیم، با دیدن زیبایی تو، به شادی و روشنی تبدیل شد.
درعشق تو صیقل گری آه سحرخیز
کرد آینهٔ حسن دلارای تو ما را
هوش مصنوعی: در عشق تو، آینه زیبایی‌های تو را مانند صبحی تازه و درخشان جلا می‌دهد و به شکل زیباتر و روشن‌تری نشان می‌دهد.
بی سرو، تذروی نشود زمزمه پرداز
شد ناله رسا از قد رعنای تو ما را
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ آواز و صدایی به وجود نمی‌آید و همه چیز بی‌حس و بی‌سر و صدا می‌ماند. اما زیبایی تو سبب می‌شود که ما از دل شوق و حسرت، ناله‌ها و فریادهای بلندی سر دهیم.
پیداست سرافرازی سرو تو ز آهم
این شعله بلند است ز بالای تو ما را
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زیبایی و شکوه تو از درد و رنج من ناشی می‌شود و این شعله‌ی عشق و اشتیاقی که در دل دارم، به خاطر وجود توست.
دانیم ازین شورش عشقی که به دل ریخت
بر باد رود گرد، به صحرای تو ما را
هوش مصنوعی: می‌دانیم از این شورش احساس عشق که در دل ما را به باد می‌دهد، در مسیر تو ما را به بیابان می‌برد.