شمارهٔ ۱۰ - تجدید مطلع
کای آستان قصر جلال تو عرشسا
وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا
روشن فروغ رای تو کالنّور فی الظّلم
در دل خیال روی تو، کالبدر فی الدجا
خیّاط قدرت ملک العرش دوخته ست
بر قدکبریای تو، تشریف انما
تبلیغ بلّغ است ز شأن تو آیتی
توقیع کبریای تو، تنزیل هل اتی
برد از زمانه، نور وجود تو تیرگی
ای نیّر ظهور تو در حدِّ استوا
میدان دین نداشته مردی به غیر تو
ثابت شد این قضیه به برهان لافتی
دربا گدای دست گهر بارت ازکرم
پیشکف تو، ابر عرق ربز از حیا
برهان مستقیم، فلک بر نیاز خود
در پیشگاه قصر تو آورده ز انحنا
بردارد آنکه در ره کویت ز جا قدم
اول نهد به کنگرهٔ کاخ کبریا
غیر از تو کیست آنکه تواند گذاشتن
بر دوش سرور دو سراپای عرش سا؟
برقع گشای پرده نشینان حق تویی
یا عارف العوارف، یا کاشف الغطا
شبنم نباشد آنکه ازو باغ تازه روست
گل در عرق نشسته ز روی تو، از حیا
تیغ تو اژدها به دم خویشتن کشید
موسی عصا به معجز اگر کرد اژدها
چاک است زاشتیاق، گریبان خامه ام
بی خواست ریخت، مطلعی از طبع نکته زا
شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیر مؤمنان (ع) و شکوه از غربت: آمد سحر ز کوی تو دامن کشان صباشمارهٔ ۱۱ - تجدید مطلع: ای نور دیده را به غبار تو التجا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کای آستان قصر جلال تو عرشسا
وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا
هوش مصنوعی: ای درگاه قصر باعظمت تو، که مثل آسمان افراشته است، نور خورشید و ماه در مسیر تو به اندازه رد پای تو کم رنگ میشود.
روشن فروغ رای تو کالنّور فی الظّلم
در دل خیال روی تو، کالبدر فی الدجا
هوش مصنوعی: روشنی اندیشه تو مانند نوری است که در تاریکی درخشان میشود و در دل خیالم، چهرهات همچون ماه در شب تار است.
خیّاط قدرت ملک العرش دوخته ست
بر قدکبریای تو، تشریف انما
هوش مصنوعی: دوختِ این لباس زیبا و دلربا، هنری است که خیاطی بزرگ و توانا انجام داده و این لباس به زیبایی و شکوه تو میافزاید.
تبلیغ بلّغ است ز شأن تو آیتی
توقیع کبریای تو، تنزیل هل اتی
هوش مصنوعی: تبلیغ و پیام رسانی به قدر و مقام توست. این خود نشانهای از عظمت و بزرگی تو به شمار میرود، مانند نزول آیات آسمانی.
برد از زمانه، نور وجود تو تیرگی
ای نیّر ظهور تو در حدِّ استوا
هوش مصنوعی: تو با نور وجودت، تاریکیهای زمان را از بین بردهای و در کمال تعادل، جلوهگر شدهای.
میدان دین نداشته مردی به غیر تو
ثابت شد این قضیه به برهان لافتی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ مردی که دارای ایمان و دیانت نباشد نمیتواند به وجود تو به عنوان حقیقت و واقعیت پایبند بماند. این موضوع به وضوح و با دلیل قابل اثبات است.
دربا گدای دست گهر بارت ازکرم
پیشکف تو، ابر عرق ربز از حیا
هوش مصنوعی: در این بیت poet نشان میدهد که در مقابل بزرگی و کرم تو، حتی ابرها از حیا شرمندهاند و قطرات عرقی از خود دارند. این تصویر به ما میگوید که به خاطر بزرگی و عظمت تو، همه چیز در طبیعت نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و حالت عجز و نیاز را به خود میگیرد.
برهان مستقیم، فلک بر نیاز خود
در پیشگاه قصر تو آورده ز انحنا
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر نیازش، به درگاه قصر تو خاضع و تسلیم شده و در نرمی و انحنا به تو احترام میگذارد.
بردارد آنکه در ره کویت ز جا قدم
اول نهد به کنگرهٔ کاخ کبریا
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر تو قدمی برمیدارد، باید نخستین گام خود را در لبهٔ بلند و باعظمت بناهایی همچون کاخ کبریا بردارد.
غیر از تو کیست آنکه تواند گذاشتن
بر دوش سرور دو سراپای عرش سا؟
هوش مصنوعی: به جز تو، چه کسی میتواند بار سنگین مقام و عظمت را بر دوش بکشد؟
برقع گشای پرده نشینان حق تویی
یا عارف العوارف، یا کاشف الغطا
هوش مصنوعی: ای کسی که حجاب را کنار میزنی و نور حقیقت را نمایان میکنی، یا آگاهی بر رازها و باطنها، یا کسی که پردهها را کنار میزند.
شبنم نباشد آنکه ازو باغ تازه روست
گل در عرق نشسته ز روی تو، از حیا
هوش مصنوعی: اگر شبنم نباشد، دیگر نمیتواند باغی سرسبز و تازه بماند. گلها البته به خاطر حیا و شرم، بر روی تو در عرق نشستهاند.
تیغ تو اژدها به دم خویشتن کشید
موسی عصا به معجز اگر کرد اژدها
هوش مصنوعی: تیغ تو همچون اژدهایی است که دم خود را به دست گرفته و موسی نیز با عصای خود معجزه انجام داد و اژدها را مهار کرد.
چاک است زاشتیاق، گریبان خامه ام
بی خواست ریخت، مطلعی از طبع نکته زا
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و اشتیاقی که دارم، دست خطم بیخواسته و ناخواسته بر روی کاغذ نقش بست و شروع به نوشتن شعری از دل و فطرت خود کردم.