گنجور

غزل شمارهٔ ۸۰

روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم
کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی
چارهٔ درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد
اگر از کار فرو بستهٔ من عقده گشایی
هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت
تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی
که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم
من که در کوچهٔ او ره ندهندم به گدایی
ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان
گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی
بستهٔ کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد
نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
هوش مصنوعی: هر روز و شب از دل تنگی و درد جدایی رنج می‌برم و این وضعیت سخت و ناخوشایند است. به من بگو زندگی چه فایده‌ای دارد، ای مرگ کجایی که به سراغم نمی‌رسی؟
چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم
کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی
هوش مصنوعی: وقتی که درد دوری از عشق به پایان نمی‌رسد، ای کاش مرگ به سراغم بیاید تا روز جدایی تمام شود.
چارهٔ درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد
اگر از کار فرو بستهٔ من عقده گشایی
هوش مصنوعی: ای مرگ، آیا تو راه حلی برای درد جدایی من داری؟ من که در مشکلاتم گره خورده‌ام، آیا می‌توانی به من کمک کنی؟
هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت
تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی
هوش مصنوعی: هر شب به من قول می‌دهی که خواهی آمد، اما من در انتظار تو تا صبح در مسیر تو نشسته‌ام و خوب می‌دانم که نخواهی آمد.
که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم
من که در کوچهٔ او ره ندهندم به گدایی
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که به من اجازه دهد تا به دور از چشم دیگران به آن مکان خصوصی محبوب بروم، در حالی که در کوچه‌اش به من اجازه نمی‌دهند به عنوان گدایی نزد او برسم؟
ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان
گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی
هوش مصنوعی: ارتباط ما و تو تا کی باید پنهان بماند؟ به خاطر ترس از رقبای دیگر، همه افراد می‌دانند که ما متعلق به تو هستیم و تو هم متعلق به ما.
بستهٔ کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد
نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی
هوش مصنوعی: هاتف به زیبایی و جذابیت زلف تو اشاره دارد و می‌گوید که من نه می‌توانم از این زیبایی رهایی یابم و نه از این دام عشق فرار کنم. به عبارت دیگر، من در بن‌بست این عشق گرفتار شده‌ام و نمی‌توانم از آن آزاد شوم.

حاشیه ها

1393/07/27 16:09
امیر شفیق

فکر کنم وزن شعر اشتباهه

1396/09/27 14:11
سیدمحمد

وزن شعر "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن" هست

1397/03/24 09:05
بیگانه

چه بگویم از زیبایی این شعر...
خیلی زیبا بود... خیلی...
«یعنی دلم شکست، اگرچه صدا نداشت»...