غزل شمارهٔ ۲۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
با سلام و تشکر فراوان. با این قافیه و رذیف شاعر کمتر شناخته شده حریف جندقی خوئی که در دوران قاجار می زیست یعنی پس از هاتف غزلی دارد که ابیات آن شاید زیباتر از ابیات هاتف باشد :
نبود آن طره دوش ازباد...گاهی راست گاهی کج
که تاب زلف خود می داد...گاهی راست گاهی کج
نه گیسوی تو بود از باد...گاهی راست گاهی کج
که سنبل خیزد از ینیاد...گاهی راست گاهی کج
به مجلس دوش ساقی بود و عکس از زلف و قد او
به جام باده می افتاد...گاهی راست گاهی کج
زند از چشم و ابرو هرزمان آن ترک عاشق کش
به جام ناوک بیداد....گاهی راست گاهی کج
زند ناوک به جانم گاهی از چشم وگهی زابرو
بلی تیر افکندصیاد...گاهی راست گاهی کج
قد ساقی نه از مستی بود برهر طرف مایل
که باشد جنبش شمشاد....گاهی راست گاهی کج
قیامت آن زمان باشد که بهر رقص در مجلس
شود آن دلبر نوشاد....گاهی راست گاهی کج
زآهم گر چمد آن گلبن رعنا.عجب نبود
که گردد شاخ گل از باد...گاهی راست گاهی کج
دل خلقی پریشان شد زبس آن کج کله برسر
کلاه دلبری بنهاد....گاهی راست گاهی کج
کشد چون نقش شیرین از پی تنظیم او گردد
به کوه بیستون فرهاد...گاهی راست گاهی کج
به گلشن دوش می آمد ز صهبا سرخوش از هرسو
چو زلف خویش می افتاد...گاهی راست گاهی کج
(حریف)از بسکه بودم درخیال قد و زلف او
ردیف این غزل افتاد ...گاهی راست گاهی کج