گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷

شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج
به جلوه سرو قدت باد گاهی راست گاهی کج
ز بهر کندن خارا برای سجدهٔ شیرین
شدی در بیستون فرهاد گاهی راست گاهی کج
عجب نبود کز آهم قامتش در پیچ و تاب افتد
که گردد شاخ گل از باد، گاهی راست گاهی کج
تو دی می‌رفتی و هاتف به دنبال تو چون سایه
به خاک راه می‌افتاد گاهی راست گاهی کج

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج
به جلوه سرو قدت باد گاهی راست گاهی کج
هوش مصنوعی: گاهی در نسیم، درختان با حالت‌های مختلفی به جلوه درمی‌آیند؛ بعضی اوقات صاف و راست، و بعضی اوقات کج و خمیده. این تغییرات مانند زیبایی قد تو هستند که برخی اوقات مستقیم و زیبا، و در برخی مواقع به شکلی دیگر خود را نشان می‌دهند.
ز بهر کندن خارا برای سجدهٔ شیرین
شدی در بیستون فرهاد گاهی راست گاهی کج
هوش مصنوعی: برای اینکه فرهاد بتواند بر سنگ سخت سجده کند و شیرینی آن را احساس کند، گاهی به طور مستقیم و گاهی با انحراف از مسیر، در بیستون مشغول کار بوده است.
عجب نبود کز آهم قامتش در پیچ و تاب افتد
که گردد شاخ گل از باد، گاهی راست گاهی کج
هوش مصنوعی: اینجا بیان می‌شود که وقتی من آه می‌زنم، طبیعی است که قامت محبوبم دچار نوسان و تابی بشود. همان‌طور که یک شاخه گل به خاطر وزش باد گاهی راست و گاهی کج می‌شود، تاثیری که احساسات من بر او می‌گذارد نیز همینگونه است.
تو دی می‌رفتی و هاتف به دنبال تو چون سایه
به خاک راه می‌افتاد گاهی راست گاهی کج
هوش مصنوعی: دیروز تو در حال رفتن بودی و صدای هاتف مانند سایه‌ای به دنبالت حرکت می‌کرد، گاهی در مسیر راست و گاهی تلپی.

حاشیه ها

1391/03/01 22:06
مسعود صابری

با سلام و تشکر فراوان. با این قافیه و رذیف شاعر کمتر شناخته شده حریف جندقی خوئی که در دوران قاجار می زیست یعنی پس از هاتف غزلی دارد که ابیات آن شاید زیباتر از ابیات هاتف باشد :

‫نبود آن طره دوش ازباد...گاهی راست گاهی کج‬‬‬‬‬‬‬‬‬
که تاب زلف خود می داد...گاهی راست گاهی کج
نه گیسوی تو بود از باد...گاهی راست گاهی کج
که سنبل خیزد از ینیاد...گاهی راست گاهی کج
به مجلس دوش ساقی بود و عکس از زلف و قد او
به جام باده می افتاد...گاهی راست گاهی کج
زند از چشم و ابرو هرزمان آن ترک عاشق کش
به جام ناوک بیداد....گاهی راست گاهی کج
زند ناوک به جانم گاهی از چشم وگهی زابرو
بلی تیر افکندصیاد...گاهی راست گاهی کج
قد ساقی نه از مستی بود برهر طرف مایل
که باشد جنبش شمشاد....گاهی راست گاهی کج
قیامت آن زمان باشد که بهر رقص در مجلس
شود آن دلبر نوشاد....گاهی راست گاهی کج
زآهم گر چمد آن گلبن رعنا.عجب نبود
که گردد شاخ گل از باد...گاهی راست گاهی کج
دل خلقی پریشان شد زبس آن کج کله برسر
کلاه دلبری بنهاد....گاهی راست گاهی کج
کشد چون نقش شیرین از پی تنظیم او گردد
به کوه بیستون فرهاد...گاهی راست گاهی کج
به گلشن دوش می آمد ز صهبا سرخوش از هرسو
چو زلف خویش می افتاد...گاهی راست گاهی کج
(حریف)از بسکه بودم درخیال قد و زلف او
ردیف این غزل افتاد ...گاهی راست گاهی کج