گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶

چون شیشه، دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است
ای عندلیب باغ محبت گل وفا
کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است
خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط
غم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است
سرو تو را به تربیت من چه احتیاج
نخل رطب فشان تو را باغبان پر است
جانی نماند لیک اگر جان طلب کنی
بهر تن ضعیف من این نیم جان پر است
هاتف به من ز جور رقیب و جفای یار
کم کن سخن که گوشم ازین داستان پر است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شیشه، دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است
هوش مصنوعی: دل ما مانند شیشه‌ای شکننده است که از ظلم و بی‌رحمی آسمان پر شده است، اما احساسات ما خالی از عشق و محبت است.
ای عندلیب باغ محبت گل وفا
کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است
هوش مصنوعی: ای بلبل باغ عشق، به دنبال گل وفا نباش، زیرا در باغی که بر آن آشیانه‌ات قرار دارد، پر از گل‌های زیبا و خوشبو است.
خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط
غم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک از شادی خالی باشد، غم وجود ندارد، زیرا دلگشایی و سرور از می آوردن پیر مغان پر است.
سرو تو را به تربیت من چه احتیاج
نخل رطب فشان تو را باغبان پر است
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که تو به تربیت من نیازی داری یا نه، زیرا باغبان تو از نخل‌های رطب و میوه‌های پربار پر است.
جانی نماند لیک اگر جان طلب کنی
بهر تن ضعیف من این نیم جان پر است
هوش مصنوعی: اگرچه جانم دیگر باقی نمانده است، اما اگر بخواهی برای جسم ناتوان من، این نیمه جان هنوز پر از عشق و احساس است.
هاتف به من ز جور رقیب و جفای یار
کم کن سخن که گوشم ازین داستان پر است
هوش مصنوعی: من از صحبت‌های درباره‌ی ظلم رقبا و بی‌وفایی یار خسته‌ام و دیگر توان شنیدن این داستان‌ها را ندارم.

حاشیه ها

1396/06/10 23:09

در مصرع مطلع، شیشه به دل اضافه نشده. باید نوشته شود:
چون شیشه، دل نه از ستم آسمان پر است